باور کردنی نیست که در قرن ۲۱ و عصر انفجار اطلاعات، ظلمی به این آشکاری برمقاومت یک شهر بنام پنجشیر روا رود و مردم آن بیرحمانه توسط قدرتی خارجی بمباران شود وهیچ دولتی حتی مدعیان دموکراسی حاضر نباشند سکوت مرگبار خود را بشکنند و این ظلم و تجاوز آشکار را محکوم نمایند.
گویی این پنج شیر سمبل پنج حق" آزادی، استقلال، کرامت، منزلت واستغنا "ی انسانی است که بنام آن حقوق، مردم پنجشیر به مقاومتی شکوهمند برخاستهاند. به مثابه تنها مقاومت سازمان یافته ضد طالبان در افغانستان.
در این شکی نیست که دولتها پاسداران قدرتند و استقلال و آزادی که خواسته ملت افغانستان است، نقیض قدرت. مردم پنجشیر نیز بر آشوبیدن به این تجاوز آشکار را از جهانیان طلبیدند. پس بر افکارعمومی جهان است که به دولتها فشار آورند تا امارت خشونت پرور و متجاوز طالبان را برسمت نشناسند و عمل خائنانه و تجاوز گر پاکستان را بشدت محکوم کنند.
گویی یا جهان را یاس و نا امیدی و خود خواهی فرا گرفته است و یا ملتها از توان خود و نیز اثرات عظیم فشار خود بر دولتها غافلند!
رساندن صدای مظلومانه و حق طلبانه مردم افغانستان و مقاومت حماسی پنجشیر با فرماندهی دلیر و شجاع احمد مسعود بر ملتها و وجدانهای بیدارمن و شما، تک تک من و شما واجب است. حتی اگر یک نفرگلویش از فریاد بر علیه این ظلم باز نایستد، حتی اگر یک فرد قلمش در افشای این جنایت آشکاربر زمین گذاشته نشود، تحمیل سانسوری چنین خفت آور نسبت به مقاومت یک ملت ممکن نخواهد شد.
بیاییم و با بانوان افغان هم ندا شویم:
بعد امروز تو پنجشیر، بدخشان منی!
درعصر اطلاعات، امکان رسانهای شدن مقاومت یک ملت، از بکار گیری مهمات جنگی اثر بخش تر و کار آمد تر است.
حمایت همواره نظامی و منوط به ارسال مهمات و لشکر کشی نیست. بگذریم که لشکر کشی دخالت است نه حمایت. منظورحمایت دیپلماتیک؛ برسمیت نشناختن متجاوز، تحریم دیپلماتیک دولت متجاوز و بیرون آوردن سفرا از پاکستان، و بویژه حمایت معنوی و اخلاقی از مقاومت یک ملت با برگزاری تظاهرات گسترده در همه کشورها، افشای جنایات سلطه گر، شکستن سانسور تحمیل شده، پژواک صدای مقاومت مردم ستمدیده شدن و... است که بعلت تلنگری که به وجدانها میزند و به بیداری ملتها و اعمال فشار بر دولتها میانجامد بسیار کار آمد است، چرا که بعد گسترده و اثر ژرفی دارد.
حقوق همچون ظروف مرتبطه هستند.
نقض حق یک فرد در افغانستان، همزمان نقض حقوق من و شمای انسان در اقصی نقاط جهان است. بر همه ما انسانهای مسئول است که یکپارچه به حمایت از این مقاومت تحسین برانگیز بپا خیزیم. هرکس با هر وسیلهای که دارد قلم ویا قدم مسئول است که به حمایت از این مقاومت برسر حقوق انسان برسر کرامت ومنزلت انسانی و حق زیستن در آزادی و استقلال برخیزد. اکنون برای هر کدام از ما لحظه حساس مقابله دو گفتمان آزادی خواهی و استقلال طلبی و تاریک اندیشی و وابستگی و فرصت انتخاب یکی از این دو راه پیش آمده است. موضع خنثی وجود ندارد!
به صدای وجدان خود گوش فرا دهیم که ندا میدهد: آیای انسان!
۱-یا به توجیه این ظلم رفته بر ملت افغانستان میپردازی و قلم به مصلحت سنجی و دلیل تراشی در ناممکن بودن حمایت از ملت ستمدیده افغانستان و یا بی فایده بودن آن و ضرورت قبول "واقعیت طالبان " میفرسایی
۲- یا سکوت اتخاذ میکنی و خود را به بی تفاوتی و یا ندانستن و بی تاثیر بودن حمایت از مقاومت افغانستان میزنی.
که در این دو حالت مسلم بدان که در صف مدافعان طالبانیسم و جنایت و خشونت قرار میگیری.
۳- یا به وظیفه انسانی خود عمل میکنی و با هر امکانی که در دسترس تو است و با سعی در بوجود آوردن این امکان، به افشای جنایت و ظلم دو دولت امریکا و پاکستان در معامله بر سر ملت افغانستان و جنایت دست نشاندگانشان میپردازی و پژواک صدای حق طلبانه آن ملت میشوی و بدینسان چه فرد باورمندی باشی و چه نباشی به مصداق این آیه۳۲ سوره مائده
مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا
که کشتن یک نفس بیگناه همانند قتل تمام بشریت است، در دفاع از جانهای بیگناهی که به دفاع از شرف انسانی خود ایستادگی میکنند، گویی به نجات بشریت قد علم کردهای
انتخاب با من و شماست!
براستی چگونه میشود که یک قدرت خارجی همچون پاکستان به این آشکاری دولت دست نشانده طالبان را پرورانده و آموزش داده و به ملتی تحمیل کند و با ارسال پهبادها و هلی کوپترها هزاران مردم بی دفاع پنجشیر را بمباران کند وآشکارا دست به نسل کشی بزند و دنیایی به تماشا بایستد و دم نزند؟!
سازمان ملل نیز نه اعمال فشاری به طالبان میکند و نه از مقاومت پنجشیر حمایت معنوی. بنیامین هال، روزنامهنگار ارشد فاکسنیوز، به نقل از منابعی در سنتکام، ستاد فرماندهی کل نیروهای ارتش آمریکا در خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی، میگوید پاکستان با حملههای پهپادی و ۲۷ هلیکوپتر حامل نیروهای ویژه این کشور، به طالبان درجبهه پنجشیر کمک میکند. نیروهای مقاومت ملی افغانستان مستقر در ولایت پنجشیر، نیز گفتهاند که پهپادهای پاکستان و نیروهای کماندوی این کشور مستقیما وارد جنگ علیه مقاومت ملی در پنجشیر شدهاند. در این حملات و در جریان بمباران هواپیماهای بدون سرنشین، ژنرال عبدالودود یکی از فرماندهان و فهیم دشتی، سخنگوی جبهه مقاومت جان باختند. جبهه مقاومت ملی افغانستان همچنین پیشتر ضمن انتشار ویدئویی از اسرای طالبان گفت که بسیاری از آنان پاکستانی هستند.
جنگ در پنجشیر زمانی شدت بیشتر گرفت که ژنرال حمید فیض، رئیس سازمان استخباراتی پاکستان به کابل سفر کرد. شماری از آگاهان سیاسی افغان، رفتن رئیس استخبارات پاکستان را به کابل آن هم در نبود یک نظام رسمی سیاسی را خلاف عرف دیپلماتیک و حاکمیت ملی افغانستان میدانند و تاکید دارند که پاکستان به این ترتیب روشنتر بیان کرد که از دید آنها افغانستان اکنون جزو پاکستان شده است!
بارها از خود میپرسم: آیا زمان آن نیست که پاکستانیهای آزاده و با شرافت برخاسته و فریاد دیگر بس است بر سر دولت و ارتش جنایتکار خود بکشند؟
احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان در مقابل این سکوت پیام داد: "نسل کُشی پنجشیر، لکه ننگ بر جبین ملت خاموش افغانستان و سکوت جهان در مقابل تجاوز پاکستان خواهد بود. فراموش نمیکنیم ونمی بخشیم! وی در فراخوانی که برای قیام ملی صادر کرد، نیز گفته است: «اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده آیینه کوچکی از آینده افغانستان است. آیندهای که به کمک بیگانگان و اعمالشان و به خواست آنان قرار است در افغانستان پیاده شود. خواست بیگانگان این است که افغانستان یک کشور عقب مانده، وابسته و عاری از ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشد. بیگانگان و مزدورانشان میخواهند تا افغانستان در یک انزوای سیاسی توسط جامعه جهانی قرار بگیرد.»
در عصر اطلاعات، طالبان ضد رشد و دانش، انترنت پنجشیر را قطع کرده تا صدای حق طلبانه مقاومت آنها به جهان نرسد و با کمک مزدوران خارجی مردم پنجشیر را به گلوله بسته وخبرهای پیروزی خود را وبستن راه آذوقه و به اسارت گرفتن هزارن زن و کودک پنجشیری را و انتقال آنها از شهر و روستا به مناطق و روستاهای دیگر را اما به نشان قوت خود پخش میکند. در خبرها همچنین آمده بود که طالبان دختران هزاره و تاجیک را شهر و روستا به اسارت گرفته و به نکاح مزدوران طالبان در میآورد. در صورت راست بودن این خبر آیا جای ندارد که از خجلت و شرمساری همگی با هم جان دهیم؟
۷۰۰ سال پیش سعدی این بیت را
تو کز محنت دیگری بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
به عنوان نیشتری بر وجدان بشریت سرود ونسل به نسل این سروده گوش به گوش منتقل شد و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شد ولی گویا وجدان بشریت بیش از آن تخدیر شده که ژرفای این بیت را در یابد وشعر پر نغز و مغز سعدی مزین به تذهیب اما تنها در گوشه ذهن بشر امروز خاک میخورد.
سکوت مرگ آور اکثریت دولتها و بل ملتها قابل درک با هیچ منطق و وجدانی نیست.
اینروزها در مطبوعات نظام ولایت فقیه شاهد اظهار فضلهایی از سوی توجیه گران نظام حاکم هستیم که برای مردم افغانستان بر اساس توجیهات عافیت طلبانه و بافتههای ذهنهای خودکه قدرت را اصل و فعال مایشاء میدانند نسخه میپیچند و قلم خود را به توجیه حضور قدرت بیگانه و ضرورت قبول این حضور متجاوزانه در کشور افغانستان فروخته و سازش با طالبان و"پذیرش " این متجاوزان دست نشانده پاکستان و آمریکا را "واقع بینی " قلمداد میکنند. مشاهده عافیت طلبان و دون کیشوتهای بر روی صفحه کاغذ، مسجل میسازد که دست پروردگان نظام سفله پرور ولایت فقیه، جز ضد اخلاق بردگی قدرت شدن و عافیت طلبی و مصلحت سنجی غیر حق که عین مفسدت سنجی است و وسط بازی و حقارت را فرا نگرفتهاند. بی دلیل نیست که تنها دو تن صفت "فتنه " را به مقاومت پنجشیر چسباندهاند: یکی ذبیح الله مجاهد و دیگری حسین شریعتمداری مبلغ سفله گری!
فراموش کردهاند که بگفته قرآن حرف فرعون رشید نیست. از اینرو هیچ ندا و حرف قدرت فرمودهای نیز نمیتواند رشید باشد. حتی اگر آن ندا از اعماق ذهن تهی انسان اسیر قدرت برخیزد. فعال مایشاء دانستن قدرت منجر به کور شدن چشم بصیرت انسان میشود به نحوی که از دیدن مقاومت دلیرانه و شجاعانه شیر زنان افغانستان در شهرها و روستاهای افغانستان و فهم چرایی بخطر انداختن جان ولی از مقاومت دست نکشیدن آنان عاجز میماند و باز ذهن توجیه گر آنان، مقاومت را درخور تاثیر گذاری برای آینده افغانستان نمیبیند و ژرفا و اعجاز این مقاومت را درک نمیکنند و توصیه به پذیرش طالبان به عنوان " واقعیت " میکنند. هم اینان بودند که حتی مردم ایران را نیز از هرنوع مقاومت مدنی نهی میکردند. برای چنین ذهنیتهایی متن اصلی قدرت است و خارج از فرش قدرت، بقیه حاشیه نا کجا آبادی است که نا امن است! این قبیل کسان عظمت روحهای آزاد از قید و بند قدرت را هیچگاه تجربه نکردهاند. چه زیبا و درست گفت زنده یاد شریعتی:
من علت تمام بدبختی و این روح ذلت پذیری را در دو چیز میبینم:
یکی تقیه در برابر حاکم و دیگری، ریا در برابر عوام.
نیز هستند متاسفانه طرز فکرهایی که معتقدند به ملت افغانستان ظلم شده است اما چاره جز پذیرش واقعیت طالبان نیست از اینرو "اول بایستی انتخاب بد کرد تا بعد بتوان انتخاب بد را به انتخاب خوب برگرداند! " استدلالی بس عجیب! گویی مداربسته بد و بدتر را نمیشناسند و تجربه فراخواندن ملت ایران را در هر انتصابات نظام به ماندن درمدار بسته، درس و عبرتی برای همه ما ایرانیان نبوده و نیست!
تجربه دولت احمدی نژاد و روحانی و اکنون رئیسی (این قاتل تاریخی) و... نشان داده که با انتخاب بد و با هدف بد نمیتوان به انتخاب خوب و هدف خوب راهبر شد و یا رسید، بلکه مرحله بعد از بد و پذیرش قدرت و در چارچوب بسته قدرت نگاه کردن و در جا زدن بناچار انسان را به" بدترین" راهبر میشود و نه خوب و خوبتر. برای مردم ایران توجیه میکردند که برای نیافتادن به دام بدتر که ۸ سال پیش رئیسی بود بهتر است به روحانی که حکم بد را داشت رای بدهند. اما در عمل میدیدیم که در نظام ولایت فقیه که با ایجاد مدار بسته صحنه سازی و مهره چینی میکند، همان بدتر نه تنها از صحنه خارح نشد، بلکه ریاست یک قوه دیگر (قضائیه) را در دست گرفت و با جان و حیات مردم سرو کار مستقیم پیدا کرد و در آن واحد مردم ایران گرفتار هم بد (روحانی) و هم بدتر (رئیسی) و هم بدترین (نظام ولایت فقیه و رای آن خامنهای) بودند! و این آن مدار بستهای بود که نظام حاکم در واقع مردم را فرا میخواند تا با رای خود قدم به آن بگذارند.
حال باید گفت برای فرار از چه بدتری مردم افغانستان بایستی تن به بد از دید شما؛ همانا طالبان بدهند؟ آیا با این دام آنها هم گرفتار بد (طالبان) و هم بدتر (اوامر قدرتهای خارجی و پذیرش سلطه و دخالت آنها) و هم بدترین (از دست دادن عزت نفس خود و تن دادن به زیست در اکراه و ذلت) نخواهند شد؟ در این مدار بسته کجا امکان انتخاب خوب و خوبتر پیش میآید؟ خوب نقد را که مقاومت است و خوبتری که زندگی در عزت است را مردم افغانستان وا بنهند تا وعده نسیه زمانی که معلوم نیست کی هست فرا رسد؟
نسخه نا کار آمد و شکست خورده انتخاب بد از ترس دچار بدتر شدن را که هیچ نتیجه مثبتی برآن مترتب نبوده و نیست و همواره منجر به تسلیم و سر نهادن به بدترین شده است را، اکنون نمیتوان و انصاف نیست برای مردم افغانستان پیچید! غفلت از این امرکه در قبول بد انتخابی وجود ندارد، غفلت کوچکی نیست. در اکراه و اجبار سخن از "انتخاب" بی معنی است. نمیتوان با زرورق الفاظ لباس انتخاب و اختیار برقامت اجبار و تسلیم پوشاند. به تواناییهای ملتی باور نداشت و آن تواناییها را بیادشان نیاورد ولی به توپ و تانک و عِده و عُده قدرت باور آورد! و فراموش کرد در همین افغانستان انگلستان با ۷۰ هزار کشته مجبور به ترک خفت بار افغانستان شد و ارتش شوروی سابق با آنهمه تجهیزات نیز نتوانست در افغانستان مسلط شود و با خفت و قبول شکست خارج شد و امریکا نیز بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار هرینه در افغانستان که با ۹۰ میلیارد دلار آن یک ارتش وابسته ساخت نیز نتوانست دوام بیاورد. پس مقایسه قدرت یک گروه آنهم خارجی و بیگانه، با توان اراده یک ملت، مقایسه موش با کوه است.
مردم افغانستان طالبان را با خود بیگانه و متجاوز و یکبار دست نشانده دولت پاکستان با همکاری آمریکا و عربستان و اینبار با چراغ سبز امریکا و باز باز پرورده پاکستان میبینند و نه یک گروه خودی.
امروز پنجشنبه ۱۸ شهریور ماه ۱۴۰۰خوشبختانه باز شاهد ادامه این اراده وتظاهرات مردم کابل علیه سلطه طالبان بودیم.
مشاهده فیلمهای تظاهرات و شنیدن شعارها و صحبتها و استدلالهای زنان دلیر افغانستان در دفاع از وطن از شرف انسانی خود از خانواده خود در مخالفت و اظهار انزجار از دخالت پاکستان در امور کشورشان که هر روز ادامه دارد، مایه مباهات و فخر هر انسانی است که وجدان خود را با اعتیاد به زور تخدیر نکرده است. این زنان با وجود ضربات سنگین چماق و قنداقه تفنگ که از طرف طالبان بر سرشان فرو میآید باز بپا میخیزند و همچون دو بانوی شجاع معترض در فیض آباد بدخشان جان در زیر تهدید اسلحه بدست نگرفتهاند. تا با تار و پود وجود خود به حرمت آزادی و زیست در سربلندی باور نداشته باشند ممکن نیست جان شریف خود را بخطر بیندازند. در شعار دو بانوی شجاع افغان (در عکس فوق) لختی بیاندیشیم: ما برای آزادی ذره ذره آب خواهیم شد تا نسلهای بعد با سربلندی تاریخ را بخوانند!
آیا میتوان گمان کرد که این قبیل زنان از سر تفنن و بازی با جان خود و بی فکر در زیر تهدید اسلحه چنین شعاری رابر دست میگیرند و بر زبان جاری میسازند؟
به چنین زنانی چگونه میتوان توصیه کرد تن به انتخاب بد (طالبان بدهید) چرا که آنها دارای اسلحه و عِده و عُده و پشتیان هستند، شاید بعد بتوانی خوب را انتخاب کنی؟! چگونه میتوان معنای اثر مقاومت و ایستادگی برای آزادی بر زندگی نسلهای بعدی را که در این شعار نهفته است را درک نکرد؟
گذشته از آن مقاومت خود یک حق است.
چگونه به خود حق میدهیم که ملتی را به دست کشیدن از حق مقاومت و در عوض تسلیم دولت بد شدن فرا خوانیم؟!
از آنجا که جنبشها و مقاومتهای حق طلبانه بهم همچون رودی خروشان مرتبطند، مقاومت زنان افغانستان حاصل و دنباله مقاومت زنان در جهان برای احیای حقوق خود است واین مقاومت خود انگیزه و زمینه برای ادامه مقاومت زنان در سراسر جهان با ظلم و استبداد و نقض حقوق است. مقاومت زنان افغانستان خبر از میزان وحشت طالبان و هر نظام استبدادی منجمله نظام ولایت فقیه از کنشگری نیمی از جامعه خود و پتانسیل عظیم آن میدهد. نظام ولایت فقیه آشکارا با دعوت و استقبال ازطالبان به تهران در حق ملت افغانستانجنایت کرد و مسئولان نظام حاکم و صدا و سیمای نظام سعی کردند بعد از سلطه طالبان القا نمایند که طالبان نسبت به قبل تغییر رفتار دادهاند! تن زخمی وشلاق خورده و آثار شکنجه دو خبرنگار افغان (نعمت الله نقدی و تقی دریابی) خبرنگاران روزنامه "اطلاعات روز "که در جریان اعتراضات کابل در ۱۷ شهریور بدست طالبان بازداشت شدند و به قتل رساندن دو بانوی معترض در بدخشان و تهدید به اخراج معلمان ولایت کندز چنانچه به نغع پاکستان و امارت طالبان شعار ندهند، حمله به مراکز آموزش موسیقی و تخریب ادوات موسیقی و تخریب سنگ مزار احمد شاه مسعود و اظهار نظرطالبان در اینباره که "هیچ ضرور نیست که زن در کابینه باشد. ما زنان را نصف پیکر جامعه ندانستیم" در تلویزیون طلوع و کشتار وحشیانه مردم پنحشیر و... خود بهترین گواه بر همان ذهنیت پوسیده۲۰ سال قبل این گروه خارجی و بیگانه با ملت افغانستان دارد. بر خلاف نظام ولایت فقیه اما امروز خوشبختانه بخشی از مردم با وحدان و مسئول ایران، درتهران و مشهد و اصفهان در حمایت از حقوق مردم و بویژه زنان افغانستان دست به تظاهرات زدند. خبرها حاکی از رد و بدل شدن این گفتگو میان یک افسر نیروی انتظامی خطاب به یک بانوی معترض در تظاهرات تهران است: افسر نیروی انتظامی سوال میکند: مگر افغانستان کشور شماست؟ جواب آن بانو: مگر لبنان و فلسطین کشور شماست؟! جواب افسر: نه. متفرق شوید!
البته هویدا است که این افسر نیروی انتظامی درکی از پیوند حقوق انسانها بهم ندارد. و شاید نمیداندکه کمک نظام ولایت فقیه به ملت فلسطین و لبنان و یا یمن نیز هیچ گونه ربطی به کمکهای انسان دوستانه ندارد بلکه از سر محکم کردن پای خود در این کشورها برای دخالت و کسب قدرت در منطقه است.
خوشبختانه باز امروز پنجشنبه ۱۸ شهریور ماه ۱۴۰۰ علی میسم نظری مسوول روابط خارجی جبهه مقاومت افغانستان در گفتگوی تصویری با شبکه تلویزیونی سی ان ان گفته است اوضاع موجود در پنحشیر کمی پیچیده تر از آن است که در رسانههای جمعی گزارش میشود. طالبان تمام ولایت پنجشیر را در کنترل نیاوردهاند، آنها فقط جاده اصلی را گرفته اندو گفتهاند این ولایت را در اداره دارند. ساختمان ولایت نزدیک جاده اصلی است و۶۰ درصد از خاک پنجشیر در اداره نیروهای جبهه مقاومت قرار دارد.
احمد مسعود و یاران و فرماندهان صدیق وشهیدش فهیم دشتی و بهلول بهیج و... اکنون سمبل مقاومت در مقابل زد وبند دول بیگانه برای نابودی یک ملت شدهاند از قول پدرش احمد شاه مسعود نقل میکند: " اگر حتی اندازه یک پکول (کلاه) جا داشته باشم برای آرمانم مبارزه خواهم کرد. "
این جمله درک عمیق یک انسان را از مسئولیت در قبال وطن میرساند که به زیر بار قبول هیچ بهانهای و هیچ " واقع بینی " را بهانه برای سازش با ظلم و با تجاوز بیگانه نخواهد رفت. زیرا میداند مقاومت فارغ از نتایج آنی آن موجی از امید و روحیه را در دل مردم میآفریند و این امید به زندگی درخور انسان و در عزت وسر بلندی که در نفس مقاومت خود را بازتاب میدهد، مرزها را در مینوردد و در هر گوشه از جهان که نیازی به مقاومت در برابر ظلم و بی عداتی و جور است جوانه میزند و نضج میگیرد و نور امید میتاباند و مهیج و محرک نیروهای محرکه آن جامعه همانا انسانها میگردد.
مقاومت پنجشیرو مظلومیت مردم پنجشیر چنان حس آرمانی و آزادی خواهی در کالبد افغانستان دمیده که اثرات مثبت آن راهبر تمام ملت افغانستان برای رهایی از دخالت بیگانگان خواهد شد.
فراموش نکنیم که افغانستان به حق شایسته لقب خود: «گورستان امپراتوری ها» است. افغانستان، پس از راندن مغولها ازسرزمین خود، در قرن نوزدهم انگلستان، در قرن بیستم اتحاد شوروی و در قرن بیست و یکم ایالات متحده را از خاک خود بیرون رانده است. از عهده گروهکی جاهل و بی سواد و متحاوز و خشونت پرور نیز بر خواهد آمد. زیرا شایسته دوملت افغانستان و ایران با آن سایقه کهن نیست که در قرن بیست و یکم ملا محمد حسن آخوند با ۶ کلاس سواد نخست وزیر افغانستان شود و رئیسی (این قاتل تاریخی) وی نیز با ۶ کلاس سواد ادعای ریاست جمهوری در ایران راداشته باشد.
اوضاع کنونی افغانستان بویژه برای ما ایرانیان و آن بخش از نیروهای سیاسی که در ذهنیت وابسته هستند و به آرزوی "هدیه دموکراسی" از طرف غرب و تعویض نظام بدست قدرتهای بیگانه و نه دست توانای ملت ایران هستند، درس عبرتی سخت آموزنده است که رجوع به قدرتهای بیگانه و خارجی جز ذلت و ویرانی وطن نتیجهای ندارد. بقول مارتین بولارد نویسنده مقاله"اما همه چیز از پیش نوشته شده بود ":
"به گفته سازمان ملل متحد (ONU) در این جنگ امریکا با افغانستان دستکم ۱۶۰ هزار افغان، ۲۴۰۰ سرباز آمریکایی، ۱۵۰۰ نظامی کشورهای متحد با آمریکا و ۱۸۰۰ غیر نظامی طرف قرارداد کشته شدند. این فاجعه انسانی و مالی افغانستان را در موقعیتی ناگوارتر از پیش قرار داده است «. مأموریت تمدن ساز» و مشعشعانه «غرب» در افغانستان، این نتیجه را به وجود آورده که این کشور ۹۰ درصد از مواد مخدرجهان را تولید میکند که معادل ۱۵ درصد از تولید ناخالص داخلی آن است.
کشور تحت اشغال به یک فاسد سالاری گسترده بدل شده است. فاسد سالاریای که سرهنگ کریستوفر کولندا، یکی از مشاوران ارتش آمریکا آن را چنین توصیف میکند: «من دوست دارم آن را به سرطان تشبیه کنم. فساد کوچک مانند سرطان پوست است و میتوان آن را درمان کرد. فساد در سطح بالاتر، در حد وزارت خانهها، مانند سرطان روده، شدیدتر است اما اگر به موقع تشخیص داده شود درمان میگردد. اما، فاسد سالاری مانند سرطان مغز و کشنده است». این نظر در سال ۲۰۰۶ ابراز شده و از آن پس تغییر چندانی نیافته است. تعجبی نیست که طالبان یک بزرگراه دربرابر خود دارد. جنگ با غرب آن را تجهیز و تقویت کرده، در حالی که در بدو اشغال، زمانی که ۵ سال بود قدرت را دردست داشت، به گفته یک روزنامه نگار پاکستانی «دیگر نمیتوانست روی پشتیبانی مردم حساب کند» و امروز پیروزمندانه بر توسن قدرت سوار شده است.
آیا تاریخ افغانستان آینه عبرتی خواهد شد:
۱- برای قدرتهای بیگانه که بر جنگ پیشگیرانه و متجاوزانه جز شکست نتیجهای مترتب نیست. (شکست امریکا در ویتنام و انگلستان وشوروی و باز امریکا در افغانستان... برای درس گرفتن از تجربه کقایت نمیکند؟!)
۲- و برای مزدوران داخلی آنها که تا وجدان انسانی خود را تخدیر نکرده باشند، تن به مزدوری نمیدهند، که بدانند حاصل مزدوری جزخفت و بی پایگاه شدن در میان ملت و تنها گذارده شدن از طرف همان قدرتهای بیگانه نخواهد بود
۳- و برای آن بخش از مردمانی که میگذارند مستبدان و متجاوزان فکرهای جمعی جبار بسازند و به آنها القای ناتوانی و ترس وبی آیندگی کنند و مبلغ سازش و اطاعت شوند تا فرا بگیرند که تسلیم و اطاعت از قدرت هیچگاه شما را به حقوندی و حقوقمداری راهبر نمیشود. راه حل در درون خود شما و ذاتی خود شماست. تنها کافی است بدان عمل کنید و زور بیگانه و قیم داخلی و خارجی را نپذیرید و به قوه رهبری و توانایی خود باور بیاورید و حاکمیت ملی خود را با اراده پر توان خود برقرار کنید.
آنها که ملت خود را ناتوان از تغییر اوضاع و یا قدرت سیاسی حاکم میبینند و دلبسته دخالت قدرت خارجیند دریابند که برای قدرت خارجی نه حقوق ملی وطن شما بلکه منافع حرف اول را میزند. چنانچه مذاکرات دوحه بوضوح نشان دادکه نتایج آن بهتر از دوران اشغال افغانستان توسط آمریکا نبود. آمریکا در این مذاکرات تمامی اقوام و مذاهب و جریانات سیاسی در جامعه متکاثر افغانستان را در برابر معاملات آشکار و پنهان با گروه طالبان به هیچ انگاشت، جمعیتی که بیش از ۶۰ درصد افغانستان را در بر میگیرد.
باشد که تاریخ افغانستان و اوضاع کنونی آن اینه عبرتی شود برای همگان تا دراین آینه به شفافیت تمام دینامیزمهای روابط سلطه / زیر سلطه را نظاره کنیم. و در یابیم که این دینامیزمها یک طرفه نیست و قدرت متجاوز را نیزاز پای در میآورد و حاصلش جز تخریب و ویرانی و فساد بیش نیست و این آزادی واستقلال است که رهایی از سامانه سلطه گر- زیر سلطه معنی میدهد و
مقاومت امروز مردم افغانستان ارزشش در کوشش و تلاش برای برهم زدن باور به "معجزه این سامانه مخرب "است.
درزیبایی مقاومت مردم افغانستان همین بس که دو نوع رفتار سرنوشت ساز بوده است:
مردی گریخت و عمارت پوشالی ساخته فساد در هم ریخت و از یادها نیز رفت و زنی به مقاومت ایستاد تا امارت پوشالی دست نشانده دیگری را فرو ریزد و در یادها جاوید شود.