با انتصاب حسین امیرعبداللهیان، از همان آغاز قابل پیشبینی بود که او نمیتواند مهرههای مهم وزارت خارجه را پیرامون خود جذب کند. امیرعبداللهیان نه جایگاهی رفیعی در حوزه مطالعات بینالملل دارد و نه تجربه چندانی در عرصه دیپلماسی. نهایتا یک دوره سفیر در بحرین بود که در اثر زدوبندهای دوران احمدینژاد به معاونت عربی و آفریقا منصوب شد و اینک در کابینه رییسی به وزارت امور خارجه منصوب شده است.
همانگونه که همگان دیدند ضعف و ناتوانی او دراین لباسِ گشادی که به تن کرده، در اولین حضور او در اجلاس بغداد بسیار پرحاشیه شد. در حالیکه در چنین مناسبت هایی، وزیرخارجه یا باید زبان بین المللی (انگلیسی) به کار بندد یا زبان فارسی، او از زبان عربی استفاده کرد که آن هم پر از غلط بود.
با این توضیح، از همین آغاز میشد دریافت که دیپلماتهای ارشد وزارت خارجه حاضر به همکاری با او نیستند. از سوی دیگر نیز، او کسی نیست که به شایستهسالاری در وزارت خارجه باور داشته باشد. از این رو، وضعیت به آنجا منتهی شده که امیرعبداللهیان در اولین انتصاب خود، علی باقری کنی را به عنوان معاون وزیر خارجه در امور سیاسی منصوب کرد. علی باقری کیست و انتصاب او به چه معناست؟
علی باقری کنی فرزند یکی از روحانیان معروف (محمدباقر باقری کنی) است. اما، بیشتر او را با عنوان عمویش محمدرضا مهدوی کنی میشناسند. مهدوی کنی یکی از روحانیان طراز اول در نظام جمهوری اسلامی بود که تا درجه ریاست مجلس خبرگان بالا رفت. او همچنین تا زمان فوتش در سال ۱۳۹۳، ریاست دانشگاه امام صادق را برعهده داشت. این دانشگاه تقریبا به صورت خانوادگی اداره شده و تک تک اعضای خانواده و فامیل او در آن کسب مدرک کرده یا به مسئولیتی در آنجا منصوب شدهاند.
از جمله از منسوبان مهدوی کنی که از لیسانس تا دکترای خود را در این دانشگاه سپری کرد علی باقری است. او تحصیلات خود را در «اقتصاد» در این دانشگاه تکمیل کرد ولی اینک به معاونت «سیاسی» در وزارت خارجه منصوب شده که خود انتصابی پرسش برانگیز است.
اما، آنچه بیش از این، پرسش انگیز است رشد بادکنکی اوست چرا که اینک کسی در پست مهم معاونت سیاسی وزرات خارجه قرار گرفته که در پیشینه کاری خود حتی به عنوان «معاون یک سفارتخانه» خدمت نکرده است. این از آن رو مهم است که اگر یک فوتبالیست در زمین فوتبال تجربه میاندوزد تا به تیم ملی دعوت شود و خلاف این مضحک است، یک دیپلمات نیز در ادوار مختلف کار در سفارتخانهها پخته میشود و تجربه میاندوزد. اینک آن وضعیت مضحک رخ داده است. یعنی کسی در جایگاه معاونت این وزارت قرار گرفته که حتی تجربه معاونت یک سفارت را در کارنامه خود ندارد.
ضمن اینکه نباید از یاد برد همه سفارتهای یک کشور در یک درجه از اهمیت نیستند. مثلا فردی که در جایگاه سفیر در نیویورک خدمت کرده و تجربه اندوخته، مانند سفیری نیست که در بحرین (مانند امیرعبداللهیان) سفیر بوده است. حال تصور کنید که علی باقری در حالی به یکی از مهمترین معاونتهای وزارت خارجه منصوب شده که مطلقا حتی معاونت یک سفارت را در کارنامه خود ندارد. او تا سال ۱۳۸۴ (دوره اول احمدی نژاد) تنها برای یک سال و نیم به عنوان کارشناس ساده در سفارت ایران در ریاض خدمت کرده بود. با آغاز دوره احمدی نژاد که سعید جلیلی را به عنوان معاون اروپا و امریکا در وزارت خارجه منصوب کرد، علی باقری از ریاض به تهران بازگشت و در یک اقدام نادر بدون اینکه معاونت اداره یا رییس اداره شده باشد، یکباره به عنوان مدیر کل اروپای مرکزی و شمالی منصوب شد.
با انتصاب سعید جلیلی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، علی باقری با او به این شورا منتقل شد و به یکباره، عنوان دهان پر کن «مذاکره کننده ارشد هستهای» به نام او الصاق شد. در طول این دوران ویرانگر در مذاکرات هستهای، از او حتی یک مصاحبه به زبان انگلیسی در دست نیست که در چنین موضوع مهمی با زبان تخصصی انگلیسی که هیچ، به زبان عادی انگلیسی صحبت کرده باشد.
با توصیفی که درباره علی باقری گفته شد، او نه مدرک مرتبط دارد و نه تجربه پلکانی در وزارت خارجه کسب کرده است. آنچه موجب رشد او شد نسبت خانوادگیش با مهدوی کنی و رفاقتش با سعید جلیلی بود که او را به صورت «بادکنکی» به بالا برد تا آنجا که اینک بر مسند مهم معاونت سیاسی تکیه زده است.
جانشین عراقچی، مذاکرات هستهای به کدام سو؟
در یاد داریم که در ۸ سال خاتمی و ۸ سال احمدی نژاد، مذاکرات هستهای توسط دبیر شواری عالی امنیت ملی با طرفهای خارجی انجام میشد (حسن روحانی در دوران خاتمی و علی لاریجانی و سپس سعید جلیلی در دوران احمدی نژاد). اما، با انتخاب حسن روحانی و انتصاب جواد ظریف به عنوان وزیرخارجه، پرونده هستهای به وزارت خارجه خارجه منتقل و ظریف مسئول مستقیم مذاکرات شد. با این رویه جدید، مذکرات از دستاندازیهای افراد و جریانات متعدد درون شورا به دور ماند و سرانجام منتهی به تصویب برجام شد. در تمام این دوره هشت ساله، عباس عراقچی دومین مذاکره کننده ارشد هستهای پس از ظریف بود. او اینک از مقام خود برکنار شده و احتمالا مانند ظریف به حاشیه رانده خواهد شد. این بدان معنی است که دولت رییسی هیچ تمایلی به استفاده از ظریف و تیم او در پرونده هستهای ندارد.
افزون بر این، انتصاب امیرعبداللهیان و باقری (مخالفان برجام) بدان معناست که دولت سیزدهم راه دولت پیش از خود را ادامه نخواهد داد. این یعنی احتمال بازگشت پرونده هستهای به شورای عالی امنیت ملی کم نیست. در نتیجه، انتظار آن است که امیرعبداللهیان و باقری نقش پررنگی در پرونده هستهای که ظریف و عراقچی داشتند، نخواهند داشت.
با وجود این، حوزه مسئولیت باقری یعنی معاونت سیاسی همچنان گسترهای مهم و فراخ را از جمله قارههای آسیا، اروپا، امریکا و افریقا، در بر میگیرد. با شرحی که از رشد بادکنکی علی باقری رفت، بعید بتوان باور داشت که او در این معاونت مورد مقبولیت کادر مجرب و کارکشته وزارت خارجه قرار گیرد؛ همچنان که امیرعبداللهیان نیز نمیتواند مقبولیت یک وزیر دانا و توانا را در وزارت خارجه به دست آورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در [سایت زیتون] منتشر شد
هفت سال در کابل (قسمت دوم)، ابوالفضل محققی