عجایب جنگ ایران و عراق بسیار بود.
از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که نیروهای عراقی به ایران حمله کردند تا سوم خرداد ۱۳۶۱ که خرمشهر آزاد شد، این جنگ یک جنگ تمام عیار ملی به شمار می آمد که نیروهای ایران جهت مقابله با نیروهای متجاوز صدام با تمام وجود می جنگیدند.
بعد از عدم قبول سر افرازانه ی آتش بس توسط ایران و دچار توهم شدن روح الله خمینی برای فتح بصره و کربلا و اسراییل و رفع فتنه از عالم، جنگ بی حاصل، شش سال دیگر ادامه یافت و این جنگ دیگر نه جنگ ایران علیه عراق، بلکه جنگ خمینی با صدام بود که با فضاحت و به زور نوشاندن جام زهر به خمینی پایان پذیرفت.
در این جنگ اما، ما شاهد شگفتی هایی بودیم که برخی ثبت و حتی در سطح جهانی مطرح شد و برخی دیگر در سکوت خبری و رسانه ای به بوته ی فراموشی سپرده شد.
حمله ی هوایی به «اچ ۳» یکی از افتخار آفرینی های نیروی هوایی ایران بود که تا حد خوبی در سطح جهانی نیز مطرح شد اما ضعف و یاوه بافی های دستگاه تبلیغات جنگی جمهوری اسلامی باعث شد تا بسیاری از عملیات قهرمانانه ی بچه های ایران اصولا در جایی مطرح نشود.
فیلم های تبلیغاتی دروغین که در آن رزمندگان اسلام مثل قدیسین از خودشان نور ساطع می کردند و بزرگ ترین آرزوی شان مردن و به شهادت رسیدن بود، اصولا فلسفه ی نابود کردن دشمن را تبدیل به ضد خود می کرد و مردن و به شهادت رسیدن به جای نابود کردن دشمن هدف شمرده می شد.
یکی از ماجراهای عجیبی که در هیچ جا ثبت و بازگو نشد، -و امروز بعد از ۴۰ سال از گذشتن ماجرا می توان در باره ی آن صحبت کرد- وارد کردن هواپیماهای آموزشی کشوری، به صحنه ی جنگ هوایی بود!
بسیار عجیب بود هنوز هم بسیار عجیب است که کشوری با هواپیماهای کوچک سسنا و بونانزا، به مقابله با میگ های بمب افکن بر خیزد و موفقیت های جالب توجهی هم به دست آورد.
در ابتدای جنگ، یکی از اساتید هواپیمایی کشوری، جناب کاپیتان کریم امانی -که استاد خلبان این جانب نیز بودند-، طرح مبتکرانه ای به نیروی هوایی پیشنهاد کرد که بعد از جدل های بسیار، مورد تایید و استفاده قرار گرفت.
بر اساس این طرح که «وی. اُ. پی» نام گرفت هواپیماهای آموزشی هواپیمایی کشوری، بر فراز آسمان شهرهای بزرگ پرواز می کردند و با این کار موجب می شدند تا بمب افکن های عراقی بر روی رادارهای خود، این هواپیماها را ببینند و تصور کنند که این ها هواپیماهای شکاری کشورمان هستند.
با اجرای این طرح، میگ های بمب افکن عراقی در چند مورد، هواپیماهای آموزشی ما را با جنگنده اشتباه گرفتند، و عملیات بمباران خود را نیمه تمام باقی گذاشتند و ضمن بازگشت، بمب های خود را بر روی هدف های بی اهمیت خالی کردند تا سرعت بگیرند و به عراق بازگردند.
غیر از این خلبانانی که هواپیماهای آموزشی را پرواز می دادند با دوربین آسمان اطراف شهرها را زیر نظر داشتند و نقاط کور راداری را پوشش می دادند.
اتفاقی که در یکی از این گشت زنی های فریب دهنده اتفاق افتاد و در جایی ثبت و بازگو نشد، ورود دو فروند بمب افکن میگ عراقی به آسمان اطراف اصفهان بود که با مشاهده ی دو فروند از هواپیماهای آموزشی بر روی اسکوپ رادارشان به خیال این که این هواپیماها جنگنده هستند، بلافاصله برای فرار تغییر مسیر دادند ولی خلبان یکی از میگ ها که دچار وحشت و دستپاچگی شده بود، میگ خود را به کوه های اطراف اصفهان کوبید و ساقط شد.
استاد خلبانی که خلبانیِ سسنای آموزشی را در اصفهان بر عهده داشت استاد فاتح چهر بود که بعد از این اتفاق، در میان بچه های هواپیمایی کشوری این اصطلاح رایج شد که:
«فاتح چهر میگ زده!»
آری. شگفتی های جنگ بسیار بود. افسوس که نگذاشتند شجاعت و ابتکار عمل بچه های ایران با خاتمه ی به موقع جنگ نمود پیدا کند و جنگی را که می توانست با افتخار خاتمه یابد، با افتضاح و رسوایی به پایان رساندند...