Wednesday, Oct 27, 2021

صفحه نخست » سیلی در تبریز، تأملی در اخلاقِ ولایی، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei_2.jpgشنیدم قُلدری در قلبِ تبریز
بزد بر صورت یک دزدِ خونریز

*
به یُمنِ این خبر ملت بُوَد شاد
ولی حاکم کِشد هر لحظه فریاد
*
همان رذلی که با سیلی کتک خورد
هزاران توشه ازمالِ وطن برد
*
چو یکدست و قرین گردد نظامی
بپاشد از میان، چون خشتِ خامی
*
ببین چنگِ سِپه بر مُلک و ملت
چه باشد حاصلش جز خشم و نفرت؟
*
چو والی کج نهد همواره گامی
بگیرد هر زبون میز و مقامی
*
نگر آثار خون بر پیکرِ ما
بخوان راز درون از آذرِ ما
*
کنون وقت قیام است و دمیدن
به سُرنایِ زمان، فَر آفریدن
*
نگیری حاصل از کوتاه بینی
اگر جو افکنی، گندم نچینی
*
نمی‌ماند چنین اوضاعِ ایران
ز نو بستان شود سر سبز و خندان
*
رسد روزی ز ره، کین والی پیر
خورد سیلی ز دستِ روبهی سیر
*
*
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy