*
*
*
محدود ماندن!
بعضیها زندگی در ته جعبه را دوست دارند
و ترجیح میدهند بازوها از دو طرف همیشه آویزان بماند
دست دراز نمیکنند
مگر برای اخم کردن به گرد و خاک
خرما را در جیب خودشان، خوابانده میدانند
*
بعضیها دوست دارند کنسرو باشند
از همراهی با ماهیان آبهای ژرف پروا دارند
عجله دارند بسته بندی شوند
آرم روی آنها چسبانده
خریداران ِاعتبار به جانبشان بشتابند
دستشان را میترسند از جیب بیرون کنند
مبادا دزد، دست ذغال شده را، بزند
*
محدود ماندن!
ربطی به تعداد کتابهای داخل قفسه
که چون ماهوت پاک کنی گزاف
بالای سر چُرت و کسالت مشغول اخطارند، ندارد
محدود ماندن را میشود تا ابد
روی صفحه کامپیوتر خواباند
و همچنان محدود سر کرد
*
مفتون محدودیت
به گرفتن ِ درز دیوارها بیش از مقدار اکسیژن اهمیت قایل است
و چون از دریچه بیزار است
پیف پیف کنان به روبیدن هوا از امکان تحرک از طریق فکری ناشناس مشغول است
او شیفته روی جلد است
و لباسهای کاغذی میپوشد
و به آنها که دگمه دُگم را از لباسشان کندهاند
با نگاه خشم و تحقیر نگاه میکند
*
بیش از هر کس از محدود خوانده شدن میترسد
و بی باکانانه با شمشیر کاغذی
روز و شب به جنگ با باد مشغول است
*
محدود صفتان را دست کم نگیرید
آنها قاشق زنان
همیشه گوش شما را با خرده گیریهای تکراری
به ناله وا میدارند
اما اگر توانستید در جعبه را برایشان باز کنید
یا نردبانی بفرستید
خود را کنار بکشید
توصیه من اینست!
*
*
نویسنده در موقعیت، حسن حسام
سرودی برای آبانماه ۹۸، ابوالفضل محققی