خواندن از سیاهی دنیا خواه ناخواه دنياي ما را سياه مي كند، از افغانستان و زندگی مردم نگون بختش می خوانيم و از بی وجدانی و ندانم کاری حکومت امریکا در حیرت، از جنگ پاکستان با گروه مبارز در پنجشیر می شنويم و می بینيم دیگرانی که باید یاری رسانند از دور فقط تماشا می کنند و گویی در انتظار چنین حوادثی بودند! حال از چه جهت، خدا داناد! شايد سی سال بعد چنانچه پرونده ها باز شوند مردم خواهند دانست.
چرا حکومتهایی اينسان دنیا را بهم ریختند و این همه آدم کشته شدند، و سران شان تا این حد ددمنش بودند که مردم بی گناه بخت برگشته ای را دست بسته برای قاتلان شان گذشتند و گریختند، و هنگامی که کار از کار گذشت، تنها از کرده ی خود ابراز ندامت كردند!
امان از اين ياري رساني هاي بيگانگان! چه روزگاري بود ان روزگاري که هنوز اين رسولان تمدن مغرب زمين براي ارشاد و ياري ما بندگان عقب مانده ی خدا نشتافته بودند و ما را استعمار و دنياي مان را سياه نكرده و از هم نپاشانده بودند. زماني كه سرمان با زراعت گرم بود و برنج مان را به روسیه و دیگر محصولات مان را به خارج صادر مي كرديم و شكر خدا را بجا! لقمه نانی داشتيم و به داد يكديگر می رسیدیم و با بد و خوبش می ساختیم.
حكومت، استبدادي بود و حاکم مستبد، و زیستن به زیر سایه اش نه کمال مطلوب، ولي از استعمار بیگانه هنوز خبري نبود كه کشور را بخاطر منافع خودش به قهقرا برد و مردمش را در سياه چال فقر و اسارت بدارد. رخنه اين ديوان سپيد جنايتكار كه به نام تمدن و براي كمك در كشور ما رسوخ كردند، از دوران قاجاریه اغاز شد که امدند و شاهان بي خرد زمان را به نواي خود رقصاندند و خرد خرد به عناوین مختلف ثروت كشورمان را به تاراج بردند! نخست انگلستان آمد و از پس او امریکا.
جنايات انگلستان بیشمار است و شرحش هفتاد من کاغذ شود!... امتیازها، جدا کردن هرات، قرارداد ۱۹۱۹، قحطی، قربانی ایران بیطرف در جنگ جهانی، تسلط بر خلیج فارس و... امریکا هم ظاهرآ با برنامه اصل چهارش برای یاری به ما شتافته بود كه ياري اش ادامه یافت و پايان ناپذير شد. و به اين بهانه، او هم در ایران لنگر انداخت و ماند و به زیر سایه اش ايران زيرو رو شد و کشاورزی اش نابود! زندگی روستائیان که حدود هشتاد در صد جمعیت کشور را تشکیل مي داد با برنامه اصل چهار دگرگون گشت و از آن پس ایران كه صادر کننده مواد غذایی بود مجبور از وارد کردنش شد، و حجم صادرات امریکا در کشور فزونی گرفت ــ حجم کالاهایی که در خود ایران هم تولید می شد ــ و نتیجه اش ورشکستگی کارخانه ها بود و بیکاری و بحران مالی و فقر. ترومن مي گفت: کشورهای غنی یک مسئولیت اخلاقی برای یاری به کشورهای فقیر دارند! بدون اين كه به دنبالش بيفزايد البته براي افزودن بر منافع كشورهاي غني! و او هم به ياري همان برنامه ي کمک رسانی و مسئوليت اخلاقي اش خلع سلاح مان كرد و منافع ما را بخاطر منافع كشور خودش پايمال! و با همین برنامه هم کشور او در ايران ريشه دواند و امریکا به مراد خود رسید.
امان از اين ياري رساني ها كه نمونه هايش در اين دنيا فراوان است! به دنبال پدیده های نوینی که تعریفشان را به گوش ما مي خواندند، دویدیم که پس نمانیم و نمی دانستیم کلاهی ست كه مي خواهند بر سرمان نهند و طوق ست براي استعمارمان! و اما به رغم تمام اين رويدادها در ايران و در جهان، عجیب است که هنوز هم ندانسته ايم و نمي دانيم که طلب کمک بي چون و چرا از بیگانگان و هر کشور بیگانه ای تنها اسارت است و بس، و بدون مطالعه و آگاهی از روند چنين کاري همچنان از آنان یاری مي جویيم.
دوستی که در مركزي در ارتباط با کمکهاي اجتماعي و ياري رساني به مردم در کشور فرانسه كار مي كند، برای گردش به یکی از کشورهای مستعمره سابق فرانسه رفته بود كه ظاهرا فرانسه همچنان به ان كشور ياري مي رساند، از کنجکاوی سری هم به مركزشان در آن کشور زده بود و شگفت زده از ديدن نحوه كار سطحی و بی ثمرشان، پرسیده بود: چرا در اين كشور مانند ما در فرانسه چنین و چنان نمی کنید، و مسئول در پاسخش گفته بود جزو برنامه کار ما نیست و ما فقط باید این کارها را انجام دهیم، که انجام می دهیم! کارهایی که دارویی برای درمان كاستي هاي مردم نگون بخت آن سرزمین و ریشه کن کردن فقر و عقب ماندگی اش نمي بود.
ثروت زير زمينش را به رايگان مي برند و روي زمين با مراكز كذاييشان ظاهرآ به آنان ياري مي رساندند! و به رغم آنچه هم که بر سر ایران و افغانستان و سوریه و لبنان و عراق و سایر کشورها آوردند و مي آورند، هنوز مردم بر سر عقل نیامده اند و همچنان در انتظار کمک از دشمنان دوست نماهای خود هستند و دستشان به سوی همین کشورهایی که سبب تیره روزی شان بودند و مي باشند براي كمك دراز است.
یک انگلیسی که از ایران آمده بود برایم تعریف کرد درون تاکسی در تهران، راننده شمه ای از اوضاع آشفته ایران برایش گفته بود و از او می خواست سخنانش را در خارج به گوش جهانیان و ابرقدرتها برای یاری به مردم ایران برساند، و انگشتر عقیقی هم که در انگشت داشت به او هدیه کرده بود به امید این که به یاری او فریادش به گوش دادرسی در اين دنيا رسد، لابد می پنداشت ابرقدرتها از آنچه در ایران و در سایر کشورها می گذرد و از تيره روزي مردم بي پناه اين كشورها بی خبرند!
باشد كه روزي مردم در این دنیا بخود ايند و بدانند غلط بود آنچه می پنداشتند و نه تنها كشور دادرسي در میان کشورهای غنی و پر قدرت جهان وجود ندارد، كه خود سبب تيره روزي و فقر و اسارت مردم در اين دنيا هستند! كشورهايي كه فقط به منافع خود مي انديشند و زندگي ادمها براي شان بي ارزش است. در اين سرزمين ها دست نشانده هاي شان را بر سرير قدرت مي نشانند و به ياري آنان برنامه هايي كه تنها به سود خودشان است و به زيان مردم آن كشورها اجرا مي كنند. ثروت سرزمين شان را به تاراج مي برند و براي حفظ ظاهر هم کارهایی كه دردي از كس دوا نمي كند براي شان انجام مي دهند و مردم هم همچنان دستشان در انتظار ياري به سوي انان دراز است!
شیرین سمیعی