محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصهی ماست که در هر سر بازار بماند
محمود احمدی نژاد این روزها سرسختانه علم مخالفت علیه سردمداران حکومتی را بر افراشته، با زبان مردم سخن میراند و به عنوان مدافع حقوق مردم قد علم کرده است. اودر سخنرانی ۲۸ آبان ماه خود در آرامگاه کوروش از "هویت ایرانی" دفاع کرد و اعلام داشت که "متاسفانه عدهای در داخل کشور بر اثر جهل و یا ماموریت، بدنبال کوبیدن کوروش و یا محو نام و یاد او از اذهان هستند. اینان باید بدانند که با این کار نه کوروش را کوچک میکنند و نه خودشان بزرگ میشوند. " در سخنرانی دیگری او از"ظلم، تبعیض و فقر و از بی صداقتی و از دروغگویی و ناجوانمردی آن عده قلیل" که خودشان "را نمایندهی دین معرفی میکنند" سخن گفت.
من به عنوان یک تن از میلیونها ایرانی از هر نغمهی مخالف که در راستای رهایی مردم ایران باشد به وجد میآیم و دریچهای از امید در قلبم گشوده میشود. لیکن بنا به دلایل ذیل برایم مشکل است که سخنان آقای احمدی نژاد را باور کنم.
نمیدانم احمدی نژاد خود به ضعف حافظه دچار شده یا حافظهی تاریخی مردم را دست کم گرفته است. او از آسمان به زمین نیفتاد، بلکه با گربه رقصانیهای گوناگون خود دل آخوندهای حاکم را به دست آورد و پله پله راه ترقی را پیمود. او مدتها قبل از ریاست جمهوریاش بنا به گواهی حزب سبز اتریش در ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو دست داشت. احمدی نژاد در دوران استانداریاش در اردبیل موجب تعطیلی روزنامهی سلام شد. در دوران تصدی شهرداری تهران، مدیریت و محتوی روزنامهی همشهری را تغییرداد، در شهرداری نهادی مذهبی و دستههای سینه زنی به راه انداخت، نهادهای عرفی وابسته به شهرداری مانند فرهنگ سراها، خانه تئاتر، اداره ئتاتر، مدرسهی مجسمه سازی، تئاتر نصر و تئاتر پارس را تعطیل کرد. درپایان دوران تصدی او، ۳۲۰ میلیارد تومان از بودجه سازمان فرهنگی-هنری ناپدید شد. در نخستین دوره ریاست جمهوریاش دماش حسابی به دم خامنهای چسبیده بود و با رهبر هیچ مشکلی نداشت.
احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ با تأیید کامل خامنهای زمام امور ریاست جمهوری را در دست گرفت. در آن چهارسال تازاند و تازاند و درکشوری که میتوانست با صرفه جویی در صدور نفت خام قرنها زندگی کند، برنامهی هستهای راه انداخت و متکبرانه به غرب اعلام کرد که ایران هستهای شده است. او قطعنامهها متعدد شورای امنیت سازمان ملل را یک مشت کاغذ پاره خواند و هیچ نوع مصالحهای را پذیرا نشد. نتیجهاش انزوا و تحریم بود که تا به امروز دودش به چشم مردم ایران میرود.
او تا میتوانست سپاه پاسدارن را تقویت کرد و جامعه را بیش از پیش میلیتاریزه کرد - مشکلی که جامعهی ایرانی تا به امروز با آن دست به گریبان است. احمدی نژاد در توسعه طلبی مذهبی خامنهای و شرکا (آنهم از نوع شیعی گری اش) گوی سبقت را از همگنان ربود و بخش بزرگی از منابع جامعه را به سوی متعصب ترین و خشن ترین شرکای خارجی جمهوری اسلامی سرازیر ساخت. در همان دوره بود که خامنهای او را بخاطر صیانت از شئون اسلامی و مردود شمردن ارزشهای غربی بارها مورد ستایش قرار داد.
احمدی نژاد یارانهی دولتی از نان و سوخت، برق، آب و دیگر ضرویات اولیهی زندگی را برداشت و آنرا به یارانهی نقدی جای گزین ساخت. این اقدام از یک طرف توهینی مستقیم بود به مردم و بازداشتن آنها از اتکاء به خود و مطالبه حقوق اقتصادی و اجتماعی خویش مانند حق اشتغال، حق مسکن وغیره. از طرف دیگر پرداخت نقدی یارانه به تورم دامن زد و کار را به جایی رسانید که یارانه یک ماه یک خانوادهی فقیر تکافوی پرداخت یک وعده غذای آنان را نمیدهد.
تخریب محیط زیست از دیگر میراثهای دوران احمدی نژاد است. او دست پاسداران، نورچشمیها و آقازادهها را باز گذاشت که هر طور دلشان خواست منابع طبیعی کشور، از جمله منابع آب زیر زمینی را حیف و میل کنند. احمدی نژاد بدون در نظر گرفتن تأثیر سد بر محیط زیست، تنها جهت برآورده کردن منافع خودیها، بدون مطالعه و عجولانه دستور ساختن سدّ صادر کرد. نمونهی این سدّها، سدّ گتوند بود که آب کاروان را از منطقهای نمکی گذرانید و باعث خانه خرابی مردم خوزستان شد.
قوم خویش بازی، فساد مالی، دزدی، رانت خواری، کلّاشی وانتقال پول و طلا در هردو دورهی ریاست جمهوری احمدی نژاد با دست اندر کاری بستگان نزدیک و خود او ادامه یافت. کار رسوایی به جایی رسید که دکل و کشتیهای نفتی گم شدند. احمدی نژاد تا به امروز، از کلان دزدانی چون اسفندیار رحیم مشاعی و حمید بقایی دفاع کرده و برای جلوگیری از حساب پس دهیشان در امامزاده داود و شاه عبدالعظیم بست نشسته است. او بارها با زبانی مافیایی تهدید کرده است که "اگر بگویید میگوییم؛ نگویید تا نگویم".
کارنامهی احمدی نژاد در رابطه با آزادی بیان، مطبوعات و فعالیتهای فرهنگی - هنری تا دلتان بخواهد تیره است. سانسور شدید رسانههای همگانی، لغو اجازه فعالیت حداقل یک خبرگزاری و توقیف بیش از چهل روزنامه از جمله فعالیتهای سرکوب گرایانهی اوست. از دیگر اقدامات ضد فرهنگی او میتوان از موارد ذیل نام برد: انحلال خانهی سینمای ایران، اسلامی کردن صنعت فیلم، توقیف فیلمهای آزاد منشانه و زندانی کردن مستند سازان ایرانی به بهانهی ارتباط با اجانب. او در بازنشسته کردن اجباری استادان دانشگاه، سرکوب جنبشهای دانشجویی و اخراج دانشجویان دگراندیش از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد.
احمدی نژاد به رگ خواب مردم وارد است. او در دورهی نخست ریاست جمهوری خود در برابر امیر قطر بخاطر استفاده از "خلیج عربی" به جای "خلیج فارس" موضع گرفت. وی در دوران دوم ریاست جمهوری خود استوانهی کورش را از انگلیس به ایران آورد و به نمایش گذاشت. کار او در واقع کوششی بود در راه اسلامی جلوه دادن تمدن باستانی ایران. دراین رابطه او پاسداران را شنل دوران هخامنشی پوشانید و آنان را نگاهبان میراثهای ایرانی و اسلامی جلوه داد. اخیراً نیز، همانطور که در سر آغاز این نوشته آمد، احمدی نژاد از "کوبیدن کورش" توسط مقامات حکومتی انتقاد کرده است. زمانی که این موضع گیریها را با عملکردهای دیگر آقای احمدی نژاد میسنجیم به عواف فریبانه بودنشان پی میبریم.
احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری خود (وچه بسا امروز) از محو کامل اسرائیل دفاع کرد - چیزی که مقامات فلسطینی خواستار آن نیستند. این رادیکالیسم دروغین نه به نفع مردم ایران تمام شده است، نه مردم فلسطین و نه از ماهیت سرکوبگرایانه دولت اسرائیل کاسته است. این دیدگاه دیرپای جمهوری اسلامی (که به خمینی بازمی گردد) ریشه در تعصّب مذهبی و ضدیت با یهود دارد. کما اینکه احمدی نژاد، نسل کشی یهودیان توسط هیتلر (هولوکاست) را نفی کرده است. آیا این برخوردها با اقدام کورش در آزادی یهودیان و اجازه بازگشت آنان به فلسطین همخوانی دارد؟
احمدی نژاد در سفر خود به نیویورک، روز بیست و هفتم سپتامبر ۲۰۰۷، در دانشگاه کلمبیا حاضر شد و در پاسخ پرسش یکی از دانشجویان در مورد اعدام همجنس خواهان درایران گفت که "در ایران همجنس باز نداریم؛ در ایران ما این پدیده نداریم. نمیدانم کی به تو گفته است که داریم. " یک هفته بعد آقای محسن یحیوی، عضو مجلس شورای اسلامی، طی یک اطلاعیهی عمومی خواستار شکنجه و اعدام هم جنس خواهان شد. این دروغ آشکار احمدی نژاد نمادی است از دیدگاه و سیاست او در نفی و سرکوب اقلیتهای جنسی، دینی و ملی.
ترویج خرافات از دیگر ضربه هایی است که احمدی نژاد به جامعهی ایران وارد آورد. او در نخستین سفرش به نیویورک ضمن سخنرانی در سازمان ملل هالهی از نور را دید که دور وبرش را گرفته است. معلوم نیست که وی به خاطر عوام فریبی دروغ سرهم کرده بود یا در آن دقایق دچار وهم و جنون میشود. احمدی نژاد پس از بازگشت از مردم خواست به شکرانهی توفیق جهانیاش در مساجد، حسینیهها و تکایا مراسم شکرگزاری را بجای آورند. این به اصطلاح طرفدار کورش هخامنشی، همراه با همپالکیهایش شبها برای یافتن امام زمان کوچه گردی میکرد و پس از مرگ چاوز اعلام داشت که وی همراه با امام زمان باز میگردد. گفته میشود که وی برای موفقیت در کارهایش از رمّالان، جادوگران و دعانویسان هم مدد میجسته است.
یکی از تیره ترین صفحات کارنامهی محمود احمدی نژاد به زمانی بر میگردد که اورا برای دور دوم، به دستور فقیه رهبر، از صندوقهای انتخابات بیرون آوردند. در روز بیست و پنجم خرداد ماه سال ۱۳۸۸ صدها هزار نفر در تهران و شهرستانهای مختلف ایران در اعتراض به نتیجهی انتخابات راهپیمایی کردند. مردم بر فراز پشت بامها میرفتند وشعار "مرگ بر دیکتاتور" را سر میدادند. خامنهای آشکارا از احمدی نژاد پشتیبانی کرد و گفت "من با دکتر احمدی نژاد موافقم". پاسداران، بسیجیها، لباس شخصیها و مزدورانی را که از کشورهای دیگرآورده بودند، اعتراضات صلح آمیز مردم را به خون کشیدند، صدها نفراز مردم، ازجمله دانشجویان کوی دانشگاه، را کشتند، مجروح ساختند، به زندان افکندند و در زندانها هولناک ترین شیوههای شکنجه، از جمله تجاوزات جنسی گروهی، را به کار گرفتند. موسوی و کروبی، مدعیان احمدی نژاد، در خانههاشان زندانی کردند که تا امروز هم ادامه دارد. احمدی نژادِ مست از قدرت مردم را "خس و خاشاک" خواند و در تمام مدت ریاستش حتی نیم گام برای آزادی رقیبان خود برنداشت. در آن زمان بود که مردم به او لقب "میمون آدم خوار" را دادند.
احمدی نژاد در سال ۱۳۹۵، قبل از برگزاری دور دوازدهم ریاست جمهوری، به پیروی از "منویات رهبر بزرگوار انقلاب" از کاندیداتوری انصراف داد، لیکن بعداً کاندیدا شد که اورا رد صلاحیت کردند. او در ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ برای شرکت در انتخابات دورهی سیزدهم ثبت نام کرد و از قبل اعلام داشت که اگر رد صلاحیت شود انتخابات را تحریم خواهد کرد و چنین شد.
احمدی نژاد در سفر خود به دوبی و بازدید از نمایشگاه اکسپو در حالی که همسر محجبهاش، اعظم السادات فراحی، را به دنبال داشت با دختران بی حجاب و آلامد عکس گرفت. در این بازدید علیا مخدره اعظم السادات چادر سیاه کلفتش را تا پایین پیشانی مبارک پائین کشیده و فقط بخش کوچکی از صورت و عینک پر و پهنش پیدا بود. این در حالی است که زنان و دختران افتخار آفرین ایرانی، ضمن مایه گذاشتن از جان خود، علیه حجاب اجباری رژیم مبارزه میکنند. احمدی نژاد با اجرای این نمایش مسخره، چه بسا عوام فریبانه بر آن بود که این دو گانگی را به عنوان کثرت گرایی در احقاق حقوق زنان جا بزند - کسی که طی هشت سال حکومت خویش کوچکترین گامی در این راستا بر نداشت.
امروز احمدی نژاد حسابی به دست و پا افتاده است و سنگ مردم را به سینه میزند. در این رابطه پرسشی که پیش میآید این است که "آیا امکان دارد دغلان شرافتمند شوند؟ " پاسخ من به این پرسش این است که آری تحت شرایط ویژهای این امکان وجود دارد و آن زمانی است که فرد از دل و جان از گذشتهی خود پشیمان باشد و بخاطر جیران جنایات گذشته گامهای مؤثری بر دارد و صداقت خود را به مردم ثابت کند. به نظر من این موضوع در مورد احمدی نژاد صدق نمیکند. او در مصاحبهی اخیرش با رادیو فردا اعلام داشته است که بهیچوجه از کردهی خود پشیمان نیست. احمدی نژاد قمار بازی است که امروز هم سه قابهای نظام جمهوری اسلامی را بالا میاندازد. راه دور نرویم و به یکی از آخرین سخنان او نگاهی بیندازیم. او اخیراً در رابطه با "نقش رهبران دینی در این دینداری وبی دینی" گفته است که "این دین، دین خدا نیست، دین پیغمبر خدا نیست. دین شیطان است. " احمدی نژاد در بند نجات دین است، در حالی که مردم ایران، پس از تحمل بیش از چهل سال تحمل بختک یک رژیم دینی، خواستار یک نظام دموکراتیک مبتنی بر جدایی کامل دین از دولتاند.
در جای دیگر او خطاب به مردم گفته است: "من بشارت میدهم به مردم عزیز که آینده خیلی روشن است. سیر و سیل آگاهی عمومی فرش را از زیر پای طاغوت و کارگزاران شیطان" بیرون میکشد. درهمین سخنرانی او پیامبر گونه اظهار میدارد: "وقتی که مردم دنبال تغییرات اساسی هستند، این خواست خداست". اجازه دهید روی این مکاشفات تأمل کنیم: اولاً او بشارت میدهد زیرا از دید خودش گویا با عالم بالا سر و کار دارد، شاید هم عکس خمینی را درماه دیده است. دوماً او در پی آن است که جا روی پای امام مرحولش بگذارد و طاغوت زدایی و شیطان زدایی کند. از نظر او اراده مردم فاقد اهمیت است و سرنوشت آنها به دست خداست. به بینیم استفاده از مفهوم شیطان چه پیامدی را در بر دارد؟ از نظر مردم شناسان در هر مذهبی که مفهوم شیطان نیرومند تر باشد، خشونت و نامردمی نیز بیشتر است چرا که سردمداران در راستای دفع شیطان و جذب رحمان از هر جنایتی فرو گذار نمیکنند. آنان بنام جلب خیر و دفع شرّ از این سیارهی خاکی یک قبرستان ساختهاند. احمدی نژاد نیز امروز، با سنگوارگی فکری خویش، آستینها را بالا زده و مردمی را که میروند جزم هایی چون "طاغوت" و "شیطان" و "رحمان، را به زباله دان تاریخ بیفکنند، به قهقرا میبرد.
درک خواستهی احمدی نژاد از به راه اندازی این معرکه گیریهای تهوع آور مشکل نیست. او در سخنرانی بالا صریحاً هدف خود را با مخاطب قرار دادن سردمداران کنونی جمهوری اسلامی بیان داشته است: "چه اصراری دارید این مناصب و قدرت را بطور انحصاری در اختیار خود داشته باشید؟ " او خواستار قدرت است و گرچه رژیم او را به عضویت شورای تشخیص مصلحت نظام در آورده است، لیکن او بیشتر میخواهد. درحال حاضر این مارتوسط اژدهای دمان وافعیهای دور وبرش زخمی شده ولی خصلت ماربودنش از دست ننهاده است. تاریخ نشان داده است که چهرههای عوام فریب و به ظاهر مردم گرای بی اندازه خطرناکند. درد امروز ما این نیست که احمدی نژاد چه میگوید و چه میکند که جبّاران بی وجدان و مردم فریب چون او فراوانند. درد این است که هنوز هم عدهی زیادی نسبت به احمدی نژادها توهم دارند و به آنان امید بستهاند.
دران صدرایی
یکم آذر ۱۴۰۰ خورشیدی
تنفس گرگها، طاهره بارئی
«آی هیت یو!»، بخشی از بندبازی همیشگی است،