۱
حکومت اسلامی، خشونت زا و مرّوج "خشونت مقدس"، به عریانی و ساختاری تابلوی تمام نمای همۀ انواع خشونتها ست.
چنین ویژگیای گفتمان عدم خشونت و مبارزه "مسالمت آمیز و خشونت پرهیز" در راستای سرنگونی حکومت اسلامی را از گفتمانهای غالب در سپهر سیاسی میهنمان کرده است. بدون تردید رشد فرهنگی و سیاسی بخش هائی از جامعه، و نیز گسترش گفتمان عدم خشونت و خشونت پرهیزی در سطح جهان از دیگرعوامل تاثیرگذار در فراگیر شدن این گفتمان در میان کنشگران سیاسی و فرهنگی بودهاند.
چیستی، چرائی و چگونگی خشونت و انواع مختلف آن، که تنوع و دامنه گستردهای دارند، و نیز پدیدههای همجوار خشونت همچون عصبانیت، خشم، پرخاش، پرخاشگری، قهر و...موضوع مورد بحث و نظر این نوشته کوتاه نیست اما اشاره به دو نکته را ضروری میدانم:
الف: برای اثبات اینکه پدیده خشونت پدیدهای تاریخی و اجتماعی ست دیدگاههای مختلفی مطرح شدهاند که به ماهیت ونقش زیستی - روانی خشونت، یا روشن تر گفته شود به عنصر فطری و غریزی، و حسی و عاطفی در بروز پرخاشگری و خشونت در انسان کم بها میدهند. پدیده خشونت از سوی بسیارانی از روانشناسان و جامعه شناسان و فلاسفه گاه رنگ و بوی روانشناسانه (
پسیکولوژیستی) و گاه صرفا جامعه شناسانه (سوسیولوژیستی) گرفته است، این ویژگی به هنگام بحث در بارۀ دفاع از خود یا دفاع مشروع بیشترجلوه کرده است.
ب: دفاع از خود، یا دفاع مشروع در برابر خشونت سیستماتیک و عنان گسیخته حکومت اسلامی حقی شهروندی و مشروع ست، تکلیف حکومتی بیدادگر و ستمگر که چیزی به نام حقوق انسانی و قانونی نشناخته و نفهمیده را اعلامیه جهانی حقوق بشر روشن کرده است: " شوریدن ناگزیر علیه آن "
۲
آموزش تاریخ و تجربۀ زندگی ست که خشونت به عنوان یک پدیده زیستی، روانی و اجتماعی قابل مهار و کنترل است. خشونت یک پدیده انسانی، تاریخی و اجتماعی ست که به اعتبار و با اتکا به دستاوردهای جامعه شناسی، علوم سیاسی، روانشناسی و روانپزشکی قابل شناخت و سنجش است. بحث و جَدَل در بارۀ واکنش در برابر خشونت، در پیوند با کاربُرد روش و منش خشونت پرهیزو عدم خشونت به عنوان فرایندی انسانی و اجتماعی، به ویژه در مواجه با خشونت حکومتی (دولتی) و چگونگی مقابله یا دفع، مهار و کنترل چنین خشونتی پا به پای هم پیش رفتهاند.
در میهنمان علیرغم سلطهی حکومت اسلامی بر همۀ عرصههای زندگی و جامعه، شاخصهی اکثرجنبشها و حرکتهای سیاسی،
مدنی و صنفی جاری گزینش راه و روش مسالمت جویانه و خشونت پرهیز بوده است، در این معنا که این جنبش بنا داشته و دارد که خلاف حکومت اسلامی با روشی انسانی و متمدنانه به سوی خواستهایش گام بردارد. جنبشها و حرکت هائی که نه فقط هدف، شیوه دستیابی به هدف هم برایشان مهم و اصل است. جنبشهای مدنی و بسیاری از جنبشها و حرکت سیاسی در جامعه نشان دادهاند با ماهیت خشونت همخوان نیستند و خشونت پرهیزاند. این جنبشها در اکثر موارد حتی در کف خیابانها در برابر خشونت وحشیانۀ حکومتی به هنگام دفاع از خود به اخلاق و ارزشهای انسانی وفادار ماندهاند.
کار بُردِ استراتژیک مبارزه " مسالمت آمیز و خشونت پرهیز" و "دفاع از خودِ شهروندانه" تسلیم در برابر پرخاشگریها و خشونتهای حکومتی نیست، آموزش فکر و ارائه کرداری ست که فضیلت اخلاقی جامعه را دستاورد خواهد داشت. چنین روش و فکری پدیدۀ دفاع از خود و " دفاع مشروع" را به عنوان دفاع و تقابل برای مهار و کنترل خشونت، و پاد زهری برای خشونت حکومتی و دولتی میداند و توجیه میکند.
دفاع از خود حق شهروندی و حقوق بشری ست. واکنش توجیه پذیر و انسانیِ ِ قربانیِ تحقیر شدۀ خشونت است. تعدیل خشونت و مقاومت طبیعی در برابر تجاوز است، حال هرچه دوست میدارید به نامیدش، اعمال قانونی و مشروع " زور"، اعمال دموکراتیک " فورس" و خشونت دفاعی و مجاز با نگرش اخلاق شهروندی و .....
پدیدهی " دفاع از خود" واکنشی طبیعی نیز هست، که در آن بار حسی و عاطفی همراه با حس و واکنش طبیعیِ ناشی از ترس و خطر اگر همسنگ با بار تعقلی آن نباشد، کم تر نیست. دفاع از خود ایجاد خشونت در برابر خشونت، و اعمال خشونت برای دفع خشونت نیست، تقابل به مثل نیست اما به معنای انفعال در برابر خشونت هم نباید تعریف و تبلیغ شود. دفاع از خود در معنای آسیب رساندن و نابودی دیگری وانتقام جویی و کینه ورزی نسبت به دیگری نیست، دفاع قربانی خشونت ازجان و امنیت و کرامت انسانی خویش است. واکنش تدافعی انسان در برابر خشونت نمیتواند و نمیباید خشونت باشد، دفع خشونت است، واکنشِ قربانیِ خشونت برای کاهش آسیب دیدن و جلوگیری از بروز تخریب و مرگ است.