به تصویردردمند زنی با سری باند پیچی شده وصورتی سخت زخمی می نگرم .زنی که اورا با چشمانی عمیق که گوئی به ابدیت خیره گردیده می شناسم .با چهره ای مصمم، لب هائی فشرده شده بهم که خبر از اندوهی سخت ودردی جانگاه می دهد . زنی با عکسی از پسرش که زیر مشت ولگد جانیان جمهوری اسلامی جان داد می گردد وفریاد می کشد. . پسری که کارگر بود و زحمت کش ، پسری که از آزادی سخن می گفت و شجاعانه از آن دفاع می کرد .چنان شجاعتی که تا آخرین دم زندگی زیر مشت ولگد جانیان زانو نزد و با دهان خونین خندید. قدرت خود را به رخ دژخیمان کشاند! او بزرگ شده کار ومحنت ، بزرگ شده یک لقمه حلال به معنی واقعی بود ! حق کسی را نخورده،دست رنج شرافتمندانه خود را بر سر سفره نهاده با آزادگی وسرفراز زندگی کرده بود!اما او زنده است واستوار هر چند نحیف . مادرانی چون مادر ستار هیچ هراسی از کسی ندارند. آن ها روح فرزندانشان را در درون خود زنده می کنند . یک روح زنده شده در وجود یک مادر را نمی توان گشت ، به زندان برد ویا شکنجه کرد ! او نماد روح های زنده شده در وجود مادرانی است که فرزندانشان نا جوانمردانه قتل وعام شدند !نماد درد و روح زنده شده یک ملت ! دردی که بر مادران خاوران ها رفته است! مادران آبان ،مادران تمام روزها .مادرانی هراس انگیز برای شحنگان وزیبا درچشم آزادی خواهان . خانم گوهر عشقی مادر!سیمای مصمم تراکه سیمای زنان مبارز این سرزمین است دوست می دارم.سیمای ترا که خبر از نبردی نابرابروناجوانمردانه میدهد. تو فاتح میدانی! میدان نه از آن" سلیمانی"ها بل از آن توست میدان دار !

آنگوزمان، مهران رفیعی

دستت را از گلوی من بردار، پروین ملک









