فرشته، دیو مهار شده است
دیو، فرشتهی بیقید و بند
دیو، فرشتهی وحشیست
دیو و فرشته
دو روی هزار سکهاند
دیو و فرشته
همسخن هزار قصهاند
دیوای که رها باشد
زود به تخت مینشیند،
ارگِ فرمانرواییاش را برمیآورد
و فرشتگان پیراموناش را
تار و مار میکند
قدرت بیلجام
که زیستگاهِ وسوسههای انسانیست
آینهی وهمآفرینای دارد
آینهای که در آن
یک کودن سیاسی، یک مَنگُل
ناگهان خود را دانای کل
خدایگان میبیند
قدرت بیلجام،
پروردگار خود است
و آتشاش در خشم هیتلر و مردِ خدا
یکسان میسوزد
دمکراسیست
که دیوان را مهار میکند،
فرشته میکند