بهتر از رهبر در این عالم کِه دید؟
کی خدا بهتر ز دشمن آفرید؟
رهبر و دشمن چو زوجی بی زوال
گر یکی لَرزَد دگر دوزَد جوال
کس نداند عَقدِ این ها را کِه بَست
یا چه گُرگی بر سر محفل نشست
از خوشی وضع بشر گردد تباه
عقل و دانش مَشعلِ خَبط و گناه
عشق انسان را ز رَه بیرون بَرَد
خشمِ سرکش در جهان روحی دمد
لُنگ اگر روزی بگردد رَختِ ما
نانِ خشکی بَر نماید بختِ ما
هر چه من از دشمنی گویم کم است
مرگِ دشمن بی گمان پُر ماتم است
همره دشمن شود هر که قولش بِشنوَد
واله رهبر شود آن که مالش بِشمرَد
گر چه روزی جنگ و خون نعمت بَوَد
لیک وقتش نرمشی برکت شَوَد
یا رَبا این حلقه را از ما مگیر
هر چه خواهی غیر از این، درجا بگیر