به دنبال بیش از یک ماه تنشهای فزاینده و استقرار گسترده نیروها و ادوات نظامی روسیه در مرزهای آن کشور با اوکراین، ولادیمیر پوتین بامداد پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ (برابر با ۲۴ فوریه ۲۰۲۲) فرمان عملیات نظامی در بخش شرقی اوکراین را صادر و با جنون و تبختر وصف ناشدنی یک دیکتاتور اشغالگر، اوکراین را فاقد تمامیت ارضی دانست و اشغال آن را آغاز کرد.
تبخترپوتین این کارمند «کاگب» شوروی که از دموکراسی وحشت دارد و بیست و پنج سال است که در قدرت جا خوش کرده است، ما ایرانیان را بیاد تبختر مغرورانه صدام حسین و خیالبافی وی در" یک سره کردن کار ایران در عرض یک هفته و جدا کردن خوزستان از ایران " میاندازد. بیاد داریم که قبل از حمله عراق، رئیس جمهور منتخب مردم ایران و فرمانده کل قوا آقای بنی صدر از طریق یاسر عرفات به صدام پیام فرستاده بود که چرا قصد داری که دنیا را شاهد حماقت خود کنی و اگر به کشور ما تجاوز کنی و حمله را آغاز کنی حمله کننده تو خواهی بود ولی تمام کردنش در اختیار تو نخواهد بود. عرفات پیام را شخصا به صدام رسانده وبه بنی صدر گزارش داده بود که صدام مانند طاووس مغرور، از پیروزی خود مطمئن بود و به عرفات گفته بود که شما خود را در اینکار دخالت ندهید. کار مهمی نیست و در عرض یک هفته کار را تمام خواهیم کرد!
دروغها و انکار پوتین از قصد حمله به اوکراین تا قبل از صبح ۵ اسفند را اما پیشروی نیروهای نظامی روسیه به پایتخت اوکراین و نیز تهدیدی همچون "اگر لازم باشد برای ادامه کار خود از سلاح اتمی استفاده خواهیم کرد " آشکار کرد. البته عمق تزویر وی و نیز قصد واقعی وی را لو داد.
حال که ما ایرانیان شاهد سقوط تکتک شهرهای سوریه، عراق، افغانستان و هم اکنون اوکراین توسط قدرتهای امپریالیستی و منفعت طلب بودهایم، نیک است یادی کنیم از سربازان شجاع و با شرف ایرانی و و فرمانده شجاع و وطن دوست آنها منتخب راستین ملت ایران آقای بنی صدر که با رشادت بی نظیری ماشینهای جنگی عراق را متوقف کردند، اما حسرت واگذاشتن یک وجب خاکوطن را بر دل کشور متجاوز گذاشتند. روح شهیدان استقلال وآزادی ایران شاد که منش استقلال طلبی و وطن دوستی آنان را باید الگو کرد و از تمامیت ارضی وطنمان درمقابل هر چشم طمع بیگانه با جان و دل حفاظت کنیم.
به مساله تجاوز روسیه به اوکراین باز گردیم.
عقلهای قدرتمدار متوجه دروغهای مکرر و نیز تناقض فراوان خود نمیشوند. چرا که این ماهیت قدرت است که مذبذب است و دچار تناقض. عقل قدتمدار ناچار از گفتن تناقضهای مدام است. پوتین از طرفی در نطق خود در پنجشنبه شب ۵ اسفند ۱۴۰۰که جنگ تمام عیار خود را با اوکراین «عملیات نظامی ویژه»! نام نهاد میگوید: " «در عین حال، برنامههای ما شامل اشغال سرزمینهای اوکراین نمیشود. قرار نیست به زور چیزی را به کسی تحمیل کنیم. نتایج جنگ جهانی دوم و همچنین فداکاریهای مردم ما در مبارزه با نازیسم، مقدس است، اما این منافاتی با ارزشهای والای حقوق بشر و آزادیهای مبتنی بر واقعیتهایی ندارد که در طول این مدت شکل گرفته است. همچنین ناقض حق ملتها برای تعیین سرنوشت خود مندرج در ماده یک منشور ملل متحد نیست. "
و از طرف دیگر در فردای آن روز درسخنرانی دیگری خود خطاب به مردم روسیه درباره استقلال دونتسک و لوهانسک، کلا ناقض اصل استقلال کشور اوکراین میشود و میگوید: "لنین در ۱۹۱۷ یک اشتباه کردو آن اینکه او استقلال و آزادی تصمیم مردم کشورهای اتحاد جماهیر شوری را برسمیت شناخت! و استالین نیز یک اشتباه کرد و آن اینکه درست است که استالین استقلال این ملتها را قبول نداشت اما اشتباهش این بود که آنرا در قانون اساسی شوروی وارد نکرد!! "
بگذریم که پوتین فراموش میکند که استالین جنایتکار قهاری بود و تنها یکی از اشتباهات بزرگ استالین در حق مردم اوکراین این بود که ۳۰ میلیون مردم اوکراین را سالیان سال عمدا دچار قحطی کرد.
لذا مشاهده میشود که پوتین در فاصله دو روز دو حرف متناقض میزند!
آقای پوتین در واقع قصد دارد به تعیین مرزها به قبل از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ باز گردد و به دوران تزار. آیا پوتین همین حق را برای سایر کشورها هم قائل است؟!
جاب اینکه بعد از فروپاشی شوروی کشورهای مشترک المنافع تشکیل شدند و استقلال این کشورها برسمیت شناخته شد. و جالبتر اینکه در ۸ دی ماه ۱۴۰۰ نیز پوتین در نشست غیررسمی رهبران کشورهای عضو جامعه مشترک المنافع که در سنپترزبورگ تشکیل شد، پوتین جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را اقدامی بسیار درست ارزیابی و یادآور شد که همگرایی این کشورها در طول دهها سال گذشته نه تنها حفظ، بلکه تعمیق شده است.
سوال اساسی این است که بازگشت به بازپس گیری سرزمینهای از دست رفته را
۱- چه مقامی تعیین میکند؟
۲- و چه زمانی را مبدع قرار میدهند؟
آقای پوتین فراموش نکند که ایران نیز میتواند مطابق نظر وی خواستار باز گرداندن بخشهایی از سرزمینهای ایران که طی عهدنامه ترکمانچای و گلستان از ایران جدا شدند و و به روسیه ملحق شدند، گردد خصوصا که در جریان یک جنگ این مناطق از ایران جدا شدهاند! (درعهدنامه ترکمانچای۲۵۰ هزار کیلومتر مربع ازخاک ایران جدا شد. در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع دیگر شامل حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از ارمنستان امروزی، حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از ترکیه امروزی شامل کوههای آرارات و شهر ایغدیر که در آن زمان بخشی از خانات ایروان بود و حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان امروزی «شامل تالش شمالی یعنی شهرستان لریک و نخجوان و در عهد نامه گلستان» از ایران جدا شدند. به مجموع مناطق جدا شده طی این دو عهدنامه، هفده شهر قفقاز (هفده ولایت قفقازی ایران) میگویند. سرزمینهای جدا شده از ایران در این قرارداد، امروز بخشی از ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه هستند. و نیز بموجب عهدنامه گلستان حاکمیت بر بخشهایی از شمال دولت شاهنشاهی ایران شامل قفقاز، ارمنستان، ایالتهای شرقی و تمام شهرها و شهرکها و روستاهای مناطق غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه و محال گروزیه (کورنه) شامل چچن و اینگوش امروزی از ایران سلب شده و به امپراتوری روسیه واگذار شد. طی این قرارداد در مجموع ۱۴ ولایت قفقازی ایران (ایالتها و ولایتهای چهارده گانهٔ مزبور عبارت بودند از: ایالت گنجه و قرهباغ، ولایتهای شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شورهگل، آچوقباشی، گروزیه، منگریل و آبخاز. افزون بر آن، بخشی از سرزمین تالش نیز به تصرف روسها، درآمد و حاکمیت بی چند و چون ایران بر دریای خزر، خدشهدار گردید) به همراه بخشی از خانات تالش و سواحل ارزشمند دریای کاسپین برای ایران از دست رفت.
اما از دید ما لشکر کشی به این کشورها و براه انداختن جنگ تجاوز گرانه راه حل مطابق بر حقوق انسان نیست. دئر عصر آگاهی ملتها خود سرنوشت خودر ا تعیین میکنند.
لاوروف، وزیر خارجه روسیه نیز برای توجیه جنایت روسیه دچار تناقض گویی شدید بین گفتار وعمل شده است: از طرفی گفته است: "غرب این اصل را نادیده گرفته بود که امنیت یک کشور را نمیتوان به قیمت ایجاد ناامنی برای کشوری دیگر بدست آورد. "و در همان سخنرانی میگوید: "میخواهیم مردم اوکراین را از بندظلم آزاد کنیم! "
و عقل قدرتمدار تناقض گفتارخود را نمیبیند که چگونه امنیت یک کشور با نا امنی کشور دیگر بدست نمیآید ولی "آزاد کردن " ملتی با بمباران و بزیر تانک له کردن آن ملت بدست میآید؟! عقل زورمدار بوش نیزهمانند لاروف عمل میکرد و با بمباران عراق و افغانستان میخواست دموکراسی را به این دو ملت هدیه دهد!! وویرانی عراق و افغانستان و سلطه طالبان نتیجه هدیه دموکراسی به این دو ملت بود! خوشبختانه ملتها بعد از تجربه قرار دارند! و خصوصا بعد از تجربه ترامپ متوجه ضعف " ابر قدرت" امریکا نیز در به کرسی قدرت نشاندن فردی با ویژه گیهای ترامپ شدهاند!
اکنون دنیایی به تماشای تجاوز روسیه یه اوکراین نشسته است وتنها سخنی که اولویت دارد دفاع ازحق مردم اوکراین در حاکمیت ملی خود و غیر قابل خدشه بودن آن و پایان دادن و محکوم کردن تجاوز و جنگ است.
به مصداق" رتب خورده منع رطب کی کند "
امریکایی که خود به افغانستان و عراق با مستمسک قراردادن یک دروغ (شلیک سلاح اتمی از سوی صدام در ۴۸ سال آینده) لشکر کشی کرد و هزاران نفر از شهروندان عادی این دو کشور را زیر بمباران و موشک پراکنی خود از بین برد، چگونه میتواند اکنون مدافع استقلال مردم اوکراین باشد؟! امری که تجربه ثابت کرد درعمل هم نبوده است و مساله تهدید روسیه به تحریم نه از باب دفاع از استقلال کشور اوکراین است بلکه از باب ضعیف کردن قدرت روسیه در منطقه برای پیش برد اهداف امپریالیستی خود است.
●اما این حمله اشغالگرانه در قرن ۲۱ حاوی پیامها و درسهای عبرت انگیزی برای ما ایرانیان است.
نباید از یاد برد که اشغال کشور اوکراین و تجاوز به تمامیت ارضی این کشور و نقض اصل استقلال این کشور بدون زمینه سازی ممکن نبود.
باهم این زمینه سازی را مرور کنیم:
در اوایل سال ۲۰۱۴ اعتراضاتی گسترده کییف و سراسر اوکراین را در برگرفت. نتیجه این اعتراضات برکناری «ویکتور یانوکوویچ» رئیس جمهور طرفدار مسکو بود. در اوکراین قدرت به دست کسانی افتاده بود که تمایل داشتند تا کشور را هر چه بیشتر به سمت غرب و اتحادیه اروپا بکشانند. روسیه قادر به هضم تحولات جدید اوکراین نبود ودر زمان اوباما در واکنش، به شبه جزیره کریمه اوکراین حمله کرد و اول بار با نقض تمامیت ارضی اوکراین آن شبه جزیره را بعلت موقعیت ژئوپلیتیکی مهمش ضمیمه خاک خود کرد. اقدامی که اروپا و ایالات متحده آن را غیرقانونی خواندند. اما جز صدور چند بیانیه و اطلاعیه اعتراض آمیز پوتین با واکنشی جدی خصوصا از سوی افکار عمومی جهانی مواجه نشد. نگارنده خود شهروندان اوکراینی را میشناسم که ساکن آلمان میباشند که تمایل به پوتین دارند و چندان با ضمیمه شدن شبه جزیره کریمه به اوکراین مخالفتی نداشتند و اهمیت استقلال وطن را درک نمیکردند تا امروز که همان بلا بر سر خودشان و اقوامشان در اوکراین میآید و بر سرآنان توسط پوتین بمب فرو میریزد و با تانک در وسط خیابانهای کی اف از روی اتوموبیلهای مردم رد میشوند، امر استقلال و حیاتی بودنش برایشان ملموس شده است!
همزمان با حمله روسیه به کریمه، جدایی طلبان روس زبان ساکن در مناطق شرقی اوکراین دست به تصرف ساختمانهای دولتی در دو استان دونتسک و لوهانسک در مرز روسیه زدند و از برپایی «جمهوریهای مردمی» جدید خبر دادند. مجموع مساحت این دو استان شرقی اوکراین که به منطقه «دنباس» معروف است، بیش از ۵۲ هزار کیلومتر مربع است، که از این میزان اکنون ۸ هزار و ۹۰۰ کیلومتر در دست این دو حکومت خود خوانده است، کمی کوچکتراز مساحت قبرس. جمعیت این دو استان روی هم رفته به ۶ میلیون نفر میرسد که اکنون کمی بیش از ۳ میلیون نفر در مناطق تحت کنترل دولتهای خود خوانده هستند. روسها صدها هزار پاسپورت روسی میان مردمان این دو منطقه پخش کردهاند که دلیل آنرا دروضعیتی که مردم این دو منطقه دارند باید جستجو کرد. بعنوان نمونه بازنشستگان اوکراینی ساکن در این دو منطقه بعلت اینکه روسیه امکان عملیات بانکی را در این دو منطقه مسدود کرده است و پولهای بانکهای اوکراینی این دو منطقه را به بانکهای روسی منتقل کرده است، میبایستی برای دریافت حقوق بازنشستگی خود با گذرنامه روسی به روسیه سفر کرده واز بانکهای روسی پول بازنشستگی خود را دریافت نمایند. تبلیغات چیهای روسیه نیز از این یفرها فیلم گرفته و بعنوان استقبال و گریز مردم اوکراینی منطقه شرق به روسیه جهت یافتن شرایط بهتر زندگی تبلیغ میکنند.
●رهبران جمهوریهای خود خوانده
هر یک از این دو جمهوری خودخوانده دولت و رئیس جمهور مستقل خود را دارند. در ۳۱ آگوست ۲۰۱۸، الکساندر زاخارچنکو، رهبر جمهوری دموکراتیک خلق، بر اثر انفجار بمب در رستورانی در دونتسک کشته شد. دنیس پوشیلین در ۶ دسامبر ۲۰۲۱ به عضویت حزب حاکم روسیه درآمد ودر سال ۲۰۱۸ در انتخاباتی که از سوی دولت اوکراین غیرقانونی خوانده شد، رهبر به اصطلاح جمهوری خلق دونتسک شد، لئونید پاسچنیک نیز خود را رهبر منطقه جدایی طلب لوهانسک مینامد. اکنون جدایی طلبان این دو منطقه زمینه ساز اشغال اوکراین توسط روسیه شدهاند. جالب توجه اینکه مطابق گزارش سی ان ان بر اساس ویدئویی که گارد مرزی اوکراین منتشر کرده، خودروهای نظامی روسیه از طریق شبه جزیره کریمه وارد اوکراین شدهاند!
❋درسی اولی که از این بابت ما ایرانیان باید بگیریم:
غیر ممکن است کشوری به کشور دیگر حمله و تجاوز نماید، بدون همکاری و وجود ستون پنجمی در خود آن کشور. دشمن بیگانه همواره از راه نیروی خود فروخته داخلی، به کشور نفوذ وکشور را تجزیه میکند.
بدون حضور و وجود اذهان وابسته و داخلی که زمینه ساز دخالت قدرتهای بیگانه هستند این نوع دخالتهای قیم مآب و خطرناک و مخرب ممکن نخواهد شد.
از نکات قابل تامل که در گزارش رسانههای خبری از حمله روسیه به اوکراین، انعکاس داشت. وجود هستههای پنهانی از هواداران روسیه در داخل اوکراین بود که در جریان حمله با مشخص کردن نقاط امن برای فرود چتربازان روس از طریق علامتگذاری مناطق و حتی پشت بامها به حملات برق آسای نیروهای مهاجم کمک میکردند. گزارش این ویدیو شرح زنده و مستند فرود مطمئن نیروهای روس در نزدیکی یکی از فرودگاههای راهبردی نظامی اوکراین است که محل آن پیشتر توسط همین حلقهها مشخص و ایمن شده بود.
نزدیکی خوشبینانه و کور به هر کشور بیگانه خصوصا با سوابق تجاوزکارانه و توسعه طلبانه (چه امریکا و چه روسیه و چه چین و...) و جاسوسی از وطن و در اختیار قراردادن اطلاعات امنیتی و راهبردی کشور وغفلت از موازنه منفی به زعم ایجاد تکیه گاه خارجی برای مقابله با رقبای خارجی دیگر و بی توجهی به رشد حلقههای داخلی همسو با آن، عاقبتی جز آنچه اوکراین تجربه کرد، نخواهد داشت.
زنهار که اقدام پوتین در به رسمیت شناختن منطقه خود مختاردونباس نقض حاکمیتی یک سرزمین است. مردم هر کشوری باید خود در مورد خودمختاری هر بخش از سرزمین خود تصمیم گیرند. اگر این امر در منطقه ما نیز رویه شود که قدرت بیگانه زمینه ساز تجزیه کشور شود و مخالفتی با آن صورت نگیرد و روسیه حرف زور خود را به کرسی بنشاند، عواقلب آن دامن کشورهای منطقه را خواهد گرفت و هر گروه تجزیه طلبی از کشورهای بیگانه د عوت بعمل میاورد که نیرویهای نظامی به کشور گسیل دارند!!
کار فعلی پوتین شبیه کار او در گرجستان است که استقلال دو منطقۀ گرجستان را نیز برای تجزیه گرجستان به رسمیت شناخت، اما در اوکراین به نحو گسترده تری در صدد سلب حاکمیت ملی اوکراین است اوکراین به دلیل ویژگیهای ژئوپلتیک برای روسیه اهمیت بیشتری نسبت به گرجستان دارد.
●آیا هدف روسیه از حمله به اوکراین تنها ترس روسیه از پیوستن اوکراین به ناتو میباشد؟
روسیه بارها اعلام کرده بود برای مسکو قابل قبول نیست که ناتو را در امتداد مرزهای خود ببیند. (اولین گروه از کشورهای بلوک شرق در ۱۹۹۹ به ناتو پیوستند و ناتو در ۲۰۰۴ به مرزهای روسیه رسید). اما مبرهن است که مساله خطر پیوستن اوکراین به ناتو بهانهای واهی برای حمله به اوکراین بوده است. چرا که لیتوانی و استونی و لتونی نیز از جمله کشورهای جدا شد ه ازشوری بودند که عضو ناتو هستند و روسیه بدانها حمله نکرد مساله عمیق تر از ان است که در ذیل بدان میپردازم.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در نشست سال ۲۰۰۸ خود که در بخارست برگزار شد از تمایل اوکراین و گرجستان برای پیوستن به این پیمان و عضویت درناتو استقبال کرد. این در حالی است که پس از آن برنامه عملی اقدام جهت عضویت به این کشورها پیشنهاد و ارائه نشد و اعضای ناتو اعلام کردند که باید به «برخی سوالها و ابهامهای باقیمانده» در خصوص این درخواستها پاسخ دهند. لازم به یاد آوری است که پارلمان اوکراین در سال ۲۰۱۰ به وضعیت «غیر متعهد» این کشور رای داد. پس از برکناری یانوکوویچ و الحاق شبه جزیره کریمه اوکراین به خاک روسیه، آرسنی یاتسنیوک، نخست وزیر وقت اوکراین اعلام کرد که دیدگاه کشورش در خصوص عضوت در ناتو به کلی تغییرکرده است.
روبین الکساندر، روزنامه نگار روزنامه ولت آلمان در کانال ۲ تلویزیون آلمانZDF در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ در برنامه مارکوس لنس، از خاطرات خود در زمان مذاکرات آلمان و فرانسه و انگلیس با یانوکوویچ در سال ۲۰۱۳/۱۴ میگفت که برای امضای قرارداد تجاری با اروپا و رد کردن توافق با روسیه، یک روز قبل از امضا، ۳۰ میلیارد دیگر پول تقاضا میکرد که مرکل گویا سخت متعجب شده بود و طرف مقابل یعنی روسیه گویا نزدیک به ۳۰ میلیارد نیز وعده کمک داده بود. (در همین راستا درسی باید گرفت که در ذیل بدان خواهم پرداخت)
پارلمان اوکراین اما در سال ۲۰۱۷ لایحهای را تصویب کرد که در آن عضویت در ناتو به عنوان یکی از اهداف کشور قانونی شد و بار دیگر در فهرست مطالبات قانونی اوکراین قرار گرفت؛ مسئلهای که زمینه اصلاح در قانون اساسی را نیز فراهم کرد. اوکراین در سال ۲۰۲۰ موفق شد از جانب ناتو به عنوان «شریک فرصتهای پیشرفته» شناخته شود، وضعیتی که امکان اشتراک اطلاعات و دسترسی بیشتر به برنامهها و رزمایشهای این سازمان را برای کییف فراهم میکند. رئیس جمهوری اوکراین زلنسکی بعد از حمله روسیه وگسترش آن حمله به کی اف پایتخت اوکراین و زمانی که دید اروپا و خصوصا امریکا هیچ حمایتی از مردم اوکراین نمیکنند اعلام کرد بهتر است اوکراین کشوری بی طرف بماند. البته به پوتین و هیچ دکیتاتور دیگری نیامده که در امورداخلی کشوری دخالت کند. این پارلمان اوکراین است که قانونگذار و تعیین کننده خطوط سیاست خارجی کشور خود است. اماای کاش این تذبذب در نظر از طرف ولودیمیر زلنسکی دیده نمیشد و برحق ملت خود در تصمیم گیری در مورد سیاست خارجی خود تاکید میکرد.
❋درس دومی که باید گرفت این است که هر گاه سیاستمداران کشوری آزادی و استقلال کشور و مردم را اصل ندانند بلکه بجای حفظ استقلال وطن و پاسداری از حقوق ملی، وطن را در گیر توازن قوای بین قدرتهای جهانی کنند، فرصت ساخت وطن را در استقلال از دست میدهند و عمدا میسوزانند.
و نیز چشم امید بستن که قدرت بیگانه در سختی حقوق انسانی و ملی مردم یک کشوری را در نظر بگیرد (همانند توقع دفاع امریکا از حقوق مردم اوکراین) با طل است. چرا که اگر برای ابر قدرتی حقوق اصل بود خود را " قدرت بزرگ" تعریف نمیکرد. قدرت محل تجمع و تمرکز زور است و ماهیتا ضد حقوق است. دفاع ازمردم اوکراین نیز ارسال اسلحه به آن کشور نیست، خصوصا که اگر اسلحه از طرف قدرتهای ارسال شود همانند جنگ عراق با ایران شامل طولانی شدن جنگ و تنها منتفع شدن قدرتها برای فروش تسلیحات خود میشود. بلکه راه حل تنبیه همه جانبه متجاوز از طرف افکار عمومی است. خصوصا از طرف مردم خود روسیه. که خوشبختانه شاعد تظاهرات بسیاری در داخل روسیه علیه سیاست سلطه طلبانه پوتین برگزار شده است هرچند بطور وحشیانهای سرکوب گردیده است.
●اهداف مختلف پوتین از حمله به روسیه
جلوگیری از نزدیک شدن اردوگاه شرق به ناتو تنها یکی از اهداف پوتین از حمله به اوکراین بوده است. به دست گرفتن نبض اقتصاد منطقه، محورتعیین کننده سیاست خاورمیانه گشتن و احیاء مرکزیت اردوگاه شرق برای روسیه، ازجمله دیگر اهداف ولادیمیر پوتین هستند. رفتار پوتین با اجزاء جدا شده شوروی در ۱۵ سال گذشته و ماجراهای آبخازیا، اوستیای جنوبی، کریمه و اوکراین و خصوصا اظهرات اخیر و صریح پوتین (که در بالا نقل شد) و نیز نوع حمله و بمباران و ارسال موشکهای بالستیک به اغلب شهرهای اوکراین و نیز نصب پرچم شوروی بر روی تانکهای گسیل شده روسی به اوکراین، نشان دهنده این است که پوتین در سر رویا و خیال بازگشت به دوران شوری را میپروراند و خواهان باز گرفتن یک یک کشورهایی است که قبلا در قلمرو شوروی بودند. امر اشغال اوکراین مسلما موجبات هوشیاری سایر اعضای "کشورهای مشترک المنافع " خواهد شد و اتفاقا آنها را مترصد دفاع از استقلال خود خواهد کرد. ناگفته پیداست که پوتین تنها از پیوستن اوکراین به ناتو در وحشت نیست بلکه شکل گیری هر نوعی از دموکراسی را در اوکراین تاب نمیآورد. اما اشتباه بزرگی که پوتین مرتکب شد این بود که گمان میکرد ارتش اوکراین بفرمان وی تسلیم و نظام سیاسی اوکراین را سرنگون و به مردم خود خیانت و کشور را با بی عمل شدن ارتش در اختیار تجاوز گر میگذارد. امری که خوشبختانه اتفاق نیافتاد. امری که در انقلاب ایران نیز رخ داد و با وجود اینکه مردم ایران در پی اعمال حق حاکمیت خود در مبارزه برای سرنگونی استبداد داخلی بودند، ارتش بجای رو در رو قرار گرفتن با مردم؛ به مردم پیوست.
❋درس سومی که باید گرفت این است که ذهن اغلب دیکتاتورها مدار بستهای دارد که باعث میشود بعلت گسستن از واقعیات افق روشنی نداشته و تمامی پارامترهای واقعی را به حساب نیاورند.
وابسته کردن سرنوشت یک ملت به گفته یک دیکتاتور حماقت محض است. قران کریم در قصص خود ذهنیت فرعونیت را اینگونه وصف میکند: حرف فرعون رشید نیست!
فرعونیتهای هر برهه تاریخی میتوانند با حرف نا رشید خود ویرانهای بسیار ببار آورند روز اول سپتامبر ۱۹۳۹ آدولف هیتلرنیز با تبختری ناشی از خودشیفتگی و نژادپرستی اشغال لهستان را آغاز کرد. و با این حمله جنگی جهانی دوم را آغاز کرد که شش سال و یک روز بعد در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ به پایان رسید. در این جنگ بیش از ۸۵ میلیون نفر در بیش از ۱۰۰ کشور جهان مستقیم و غیر مسقیم دچار قحطی و بیماری و آوارگی شدند و بسیاری زیر بمباران جان خود را از دست دادند و یا در اردوگاههای مرگ کشته شدند و استقلال ایران وطن ما نیز توسط سه قدرت (روش و انگلستان و امریکا) نقض شد و مورد سوءاستفاده بعنوان پل پیروزی قرار گرفت. عواقب مادی و خصوصا روحی روانی این جنگ هنوز در دنیا قربانی میطلبد.
اما هر جنگی نیازمند وضعیت اقتصادی است که بتواند بار خسارات عظیم آنرا تحمل کند. با هم به وضعیت فعلی اقتصادی روسیه نظر افکنیم.
●آیا وضعیت اقتصادی روسیه تحمل بار جنگی طولانی را دارا است؟
از سال ۲۰۱۴ و زمانی که روسیه به دلیل سقوط قیمت نفت و تحریمهای غرب با فشار اقتصادی مضاعف مواجه شد، کرملین با ایجاد سیستمهای مالی مستقل و تحکیم اقتصاد کلان، وابستگی به دلار آمریکا را کاهش داده و حمایت از تولید داخلی را جایگزین تجارت آزاد کرده است. حتی زمانی که همهگیری ویروس کرونا گسترش یافت و پیامدهای اقتصادی آن به خانوادههای روسی رسید، دولت محدودیتهای مربوط به هزینههای عمومی و واردات را رها نکرد.
به گزارش راشاتودی، دادههای بانک مرکزی روسیه نشان میدهد حجم ذخایر طلا و ارز این کشور تا پایان ماه آگوست۲۰۲۱ با ۶/ ۱ درصد افزایش (معادل ۶/ ۱۴ میلیارد دلار) به ۶۰۱ میلیارد دلار رسیده است. به گفته بانک مرکزی روسیه، این افزایش ناشی از تداوم روند تقویت ذخایر و تغییر در نرخهای برابری ارز حاصل شده است. ذخایر ارزی روسیه شامل ارز، طلا، حق برداشت مخصوص از بانک تسویه بینالملل و اوراق قرضه کشورهای خارجی است.
●تلاش روسیه برای تبدیل ذخایر دلاری خود به طلا و سایر ارزها
طی یک سال اخیرنیز میزان ذخایر طلا و ارز روسیه ۱۲ درصد و از ابتدای سال جاری میلادی ۲/ ۷ درصد بیشتر شده است. ۱۵۰ میلیارد دلار از ذخایر بانک مرکزی روسیه را طلا تشکیل میدهد که نسبت به مدت مشابه ماه قبل ۲۰ میلیارد دلار بیشتر شده است. در حال حاضر روسیه بزرگترین خریدار طلا در جهان و چهارمین دارنده بزرگ این فلز گرانبها محسوب میشود. روسیه در شرایطی در پنج سال گذشته بهطور متوسط ۲۰۰ تن طلا در سال خریداری کرده است که سال گذشته این کشور ۸۱ میلیارد دلار از ذخایر دلاری خود را به طلا و ارزهای دیگر تبدیل کرده است. به گفته بانک مرکزی روسیه تا پایان سال گذشته پوند انگلیس ۳/ ۶ درصد از کل ذخایر ارزی روسیه را تشکیل میداده که نسبت به سال قبل آن ۲/ ۰ درصد کمتر شده است. در طرف دیگر اما طلا سهم خود را از ۵/ ۱۹ درصد در سال ۲۰۱۹ به ۳/ ۲۳ درصد در سال ۲۰۲۰ رسانده است. اتفاق مشابهی هم برای یوآن چین افتاده که سهم آن از ذخایر از ۴/ ۱۱ درصد به ۸/ ۱۲ درصد رسیده است. روسیه چند سال تصمیم گرفته است استقراض بر حسب دلار را کنار بگذارد و دیگر ارزهای مهم جهانی نظیر یوآن را جایگزین اسکناس سبز کند. وزارت دارایی روسیه در بیانیهای اعلام کرد امسال و سال آینده، وامهای خارجی روسیه تنها بر حسب یورو و یوآن خواهد بود و دیگر استقراضی بر حسب دلار صورت نخواهد گرفت. امری که امریکا آنرا بر نمیتابد. و یکی از مقاصد امریکا از تحریم روسیه نیز واداشتن روسیه به این امر است که حساب ارزی خود را که ناشی از فروش نفت و گاز است به دلار باز گرداند و یا مدت طولانی از بازار عرضه نفت و گاز دور گردد که البته باید نقش چین را در خرید حاملان انرژی از روسیه از نظر دور نداشت.
در واقع امرهمراهی چین و روسیه در وتو کردن قطعنامه اخیرشورای امنیت قطعنامه سازمان ملل در محکوم کردن حمله روسیه به چین، تنها به باج دادن سیاسی به یکدیگر ختم نمیشود بلکه جنبه اقتصادی نیز دارد.
شایان توجه است که وزارت خارجه چین در نخستین واکنش رسمی به حمله روسیه به اوکراین دربیانیه خود تاکید کرد که بر خلاف آن چیزی که رسانههای غربی ادعا میکنند حضور نظامی روسیه در اوکراین اشغالگری نیست! چین بحران اوکراین را یک فرصت برای خودش میداند، چرا که هنگامی که آمریکا سرگرم مسائل اوکراین است، فشار کمتری به چین وارد مینماید و احتمال دارد از بحران اوکراین استفاده کرده ودر تایوان همانند روسیه در اوکراین عمل کند؛ با این فرض که آمریکاییها به نفع تایوان هم متوسل به اقدام نظامی نخواهند شد. هر چقدر بحران اوکراین فرسایشی و بلندمدت شود، چین آن را به نفع خود میداند. وزارت دفاع تایوان اعلام کرده است که نیروی هوایی این کشور ۹ هواپیمایی چینی را پس از ورود به منطقه دفاعی تایوان رهگیری کردهاند. این خبر همزمان با حمله روسیه به اوکراین منتشر شد.
روزنامه نیویورک تایمز نیز گزارش داده است که آمریکا در ماههای اخیر با ارائه شواهد مربوط به تجمع نیروهای روسیه در مرز اوکراین به مقامات چینی، خواستار دخالت آنها برای پیشگیری از جنگ شده بودند ولی چینیها این اطلاعات را به روسیه دادهاند. بر اساس این گزارش، مقامهای دولت چین همچنین به مسکو تضمین داده بودند که از نقشههای نظامی و عملیاتی روسیه برای حمله به اوکراین جلوگیری نخواهند کرد. پوتین تلاش دارد تا به سوی چین بیشتر سوق پیدا کند. اکنون که غرب روسیه را از سیستم سویفت خارج کرده است روسیه قصد دارد با این نزدیکی به چین محدودیتهای وارداتی و صادراتی خود را کاهش دهد. اما پوتسن با امر سادهای مواجه نخواهد شد و به چین بعنوان تک مشتری وابسته خواهد گردید.
●قوتها وضعف اقتصادی روسیه
علاوه بر داشتن ذخایر ارزی ۶۰۱ میلیاردی، بدهی عمومی دولت روسیه کم شده است، و بدهی آن به نسبت تولید ناخالص داخلی معادل ۱۲ درصد است. در سال ۲۰۲۰، روسیه برای نخستین بار پس از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به یکی از صادرکنندگان عمده محصولات کشاورزی تبدیل شد. از طرف دیگر هزینههای روسیه برای تحقیق و توسعه، معادل یک درصد تولید ناخالص ملی است که تقریباً نصف، یا شاید یک سوم اقتصادهای آزاد است. حدود دو سوم هزینههای تحقیق و توسعه مربوط به ارتش است و بیشتر مابقی آن، به بخش نفت و گاز اختصاص داردو اقتصاد رانت خوار و آلوده به فسادخصوصا در بخش شرکتهای دولتی است. پیشبینیهای اقتصادی پوتین به خانوارها و مشاغل کوچک آسیب میزند. بیاعتمادی مردم به اظهارات مقامات دولتی در مورد کرونا و امتناع از تزریق واکسن، باعث شد که فقط کمتر از نیمی از مردم واکسن دریافت کنند. درآمد سرانه واقعی روسیه در حال حاضر کمتر از دوران قبل از حمله به کریمه در سال ۲۰۱۴ است. تورم، بیش از دو برابر سطح مورد نظر بانک مرکزی است و کاهش ارزش روبل در برابر دلار، فشار اقتصادی بر روسها را تشدید کرده است. علاوه بر این، بهرغم تمام فداکاریهایی که مردم عادی روسیه به نام دستیابی به خودکفایی انجام دادهاند، اقتصاد روسیه همچنان بهشدت به نفت و گاز وابسته است که در سالهای اخیر حدود ۲۰ درصد از تولید ناخالص ملی، یعنی حدود ۴۰ درصد درآمد دولت را تشکیل میدهد. بنا بر این چنین اقتصادی اقتصادی نیست که تحمل بار یک جنگ طولانی مدت و اشغال کشوری را در دل اروپا داشته باشد و مردم اوکراین و روسیه را به نارضایتی و اعتراض حتی در بعد اقتصادی نکشاند.
●واردات کشور روسیه
مجموع واردات کشور روسیه در سال ۲۰۱۷، ۲۲۱ میلیارد دلار بود که همین امر این کشور را به ۱۹ مین صادر کننده بزرگ جهان تبدیل کرد. بیشترین کالای وارداتی روسیه به ترتیب شامل ماشین آلات، حمل و نقل، مواد شیمیایی، فلزات، منسوجات، پلاستیک و لاستیک، متفرقه، مواد معدنی، کفش و کلاه، کاغذ، سنگ و شیشه، محصولات چوبی میباشد. کالاهای وارداتی روسیه (به صورت درصدی) در نمودار زیر قابل مشاهده میباشند.
●کشورهای صادرکننده به روسیه
کشورهای برتر صادرکننده به روسیه عبارتند از: چین، آلمان، بلاروس، ایالات متحده امریکا و ایتالیا. بیشترین مبدا واردات به ترتیب در قارههای اروپا، آسیا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و آفریقا میباشد. واردات کالاها از کشورهای صادرکننده به روسیه (به صورت درصدی) در نمودار زیر قابل مشاهده میباشند.
تحریم روسیه توسط غرب (امریکا و اروپا) شمشیری دولبه است که خساراتی دو طرفه ببار میآورد:
تحریم روسیه چه عواقبی برای امریکا و خصوصا اروپا دارد:
۱-تحریمهای هدفدار علیه روسیه، علاوه بر این فشار به اقتصاد روسیه به اقتصاد کشورهای غربی هم آسیب خواهد زد. چرا که روسیه یکی از بزرگترین تأمینکنندگان انرژی برای اقتصاد جهانی است و حجم تجارت بینالمللی این کشور حدود ۹۰۰ میلیارد دلار است. در نظر بگیریم که ارزش حجم تجارت بینالمللی ایران بین ۲۵ تا ۵۰ میلیارد دلار برآورد شده است. بنابراین غیبت روسیه از بازارعرضه نفت، تأثیر قابل ملاحظهای بر اقتصاد جهانی خواهد داشت. (هرچند که تحریم مردم ایران همواره محکوم بوده است، صرفنظر از سهم تاثیر آن در اقتصاد جهانی)
۲- حذف روسیه از بازار جهانی انرژی، باعث کمبود و نبود انرژی و همچنین افزایش قیمتها خواهد شد و هرگونه محدودیت در زمینه عرضه انرژی میتواند منجر به افزایش قیمت نفت خام تا سقف ۱۲۰ دلار برای هر بشکه شود.
۳-اعمال تحریمها علیه روسیه بهاحتمال زیاد به ایجاد بحران اقتصادی در اروپا منجر خواهد شد. توجه شود به نمودار فوق).
۳- افزایش نرخ تورم در غرب که حدود ۶ درصد است (در اتحادیه اروپا بنا به گزارش بانک مرکزی اروپا در دسامبر ۲۰۲۱تورم در سراسر این اتحادیه به طور غیرمنتظرهای از ۴. ۹ درصد در ماه قبل افزایش یافت و به بیش از دو برابر هدف ۲ درصدی بانک مرکزی اروپا رسید.) اکنون تحریم روسیه نیز میتواند بازار بزرگی را از دست اروپا گرفته و تورم را به هشت درصد و فراتر از آن نیز برساند. و همین افزایش نرخ تورم، تقاضا برای افزایش سود بهره بانکی نیز افزایش خواهد داد. اما اقتصاد بسیاری ازکشورهای عضو اتحادیه اروپا همچون یونان و پرتقال و اسپانیا و... توانایی عرضه بهره بانکی نزدیک به ۱۰ تا ۱۲ درصد را نخواهند داشت، از این رو خطر بیکاری و رکود اقتصادی نیز اروپا را تهدید میکند.
۴- امریکا قصد دارد نیاز اروپا را به گاز با فروش گاز مایع خود جبران نماید. حتی امریکا به آلمان تحکم کرد که خرید گاز را ار روسیه پایان دهدو بدین سان در امور داخلی آلمان دخالت آشکار کرد (استراق سمع خانم مرکل توسط امریکا افتضاحی بود که قبلا آشکار شده بود). در این امر شک نیست که امریکا بعنوان ابر قدرت در حال افول است و تحمل استقلال کشورهای عضو اتخادیه اروپا را ندارد و از هر فرصتی استفاده میکند تا این استقلال را نقض کرده و اروپا را به خود وابسته نماید. اروپا اما چنانچه بجای پافشاری بر استقلال خود و قطع وابستگی به روسیه در زمینه تامین انرژی، به امریکا وابسته گردد، در ماهیت وابستگی تفاوتی بوجود نخواهد آمد. مگر اینکه از این فرصت برای سرعت بخشیدن به تامین انرژی از طریق انرژیهای تجدید پذیر بیشتر و زودتر اهمیت دهند که البته رفع این وابستگی نیز یکشبه ممکن نیست اما مهم هدف را همواره استقلال در نظر آوردن است.
۵-هجوم پناهجویان اوکراینی به اروپا که از دید گرایشها و نیروهای سیاسی افراط گرا اروپایی نه حق بلکه "مشکل" تلقی میشود. جالب اینکه طرفداران پناه دادن به مردم اوکراین نیز تا دید ثنویت گونه و تبعیض گرای خود را نشان ندهند نمیت وانند بر حق مردم اوکراین نیز صحه بگذارند. بطور نمونه لهستان مرز خود را بروی پناهجویان اوکراین بازکرده ولی بر روی دانشجویان نیجریه که میهمان لهستان بودهاند بسته است! (از دید نگارنده البته بهتر آن است که شهروندان اوکراینی به دفاع از وطن خود بپردازند که البته بدفاع برخاسته و حماسه نیز آفریدهاند. اما وقتی نیز که نیاز به پناهنده شدن به کشوری را دارند از حقوق انسانی آنها است که از حق جان خود در قبال متجاوز دفاع کنند).
۶- استثنا قائل شدن اروپا برای انسانها در پذیرش و یا رد پناهندگی آنها نشان دهنده این است که ذهنیت فاشیستی در اروپا هنوز بسیارریشه دار است. اروپا همواره شاهد جنگهای بسیار دهشتناک در آسیا و افریقا بوده است که بعضا نیز خود در براه انداختن ان سهم بسزایی د اشته است، اما وقاحت را تا به حدی نشان دادند که خبرنگاران اروپایی در مورد مردم اوکراین که به مرزهای کشورهای اروپایی رسیدهاند میگویند "اینها سفید پوست و دارای چشمان آبی هستند و مثل ما هستند. این مردم از شمال افریقا و از آسیا نمیآیند" حقوق مردم و عراق و افغانستان و ایران وسوریه و کشورهای افریقایی بعلت چشم ابی نبودن از دید بسیاری از اروپاییان و... حائز اهمیت نیست. ملتهای ما باید درس عبرتی از این ثنویت دو محوری اروپاییان بگیرند که حافظ حقوق ما تنها خود ما هستیم و نه هیچ قدرتی.
❋نتیجه گیری لازم برای ما ایرانیان از وضعیت اوکراین
آنچه برای ما ایرانیان حائز اهمیت ویژه است امور ذیلند:
۱- تجاوز نظامی روسیه به اوکراین باید به ما بفهماند که روسها در ۲۰۰ سال گذشته همواره به ایران و ایرانی ضربه زدهاند. همانجور که شرح آن رفت سرزمینهای بسیاری از ایران را جدا کردهاند.
۲ -در تجاوز عراق به ایران نیز روسیه از حکومت صدام حمایت کردو به وی اسلحه رساند.
۳-روسها در زمان ریاست جمهوری آقای پوتین به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران رأی داد.
۴-در تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه مردم ایران روسها همچون چینیها به عنوان کاسبان بینالمللی جیب خود را بخاطر "موهبت" تحریم پر کردند.
۵-در سوریه روسیه تنها به منافع خود نظر داشته، نه حق استقلال مردم سوریه برایشان مهم بوده است وگرنه به یاری فاسد دیکتاوری چون بشار اسد نمیشتافتند و نیز در ژانویه ۲۰۱۸ توافق دوجانبهای را برای انحصار حق برداشت از منابع نفتی و گازی سوریه امضا کردند.
۶-روسیه عملا با استفاده از ضعف نظام ولایت مطلقه فقیه با زد وبند با این نظام سهم مشاع ایران را در دریای خزر زیر پا گذاشته و حقوق ملی مردم ایران را نقض کردهاند.
۷-روسها همواره مانع رسیدن گاز ایران به اروپا بودند و از تنش میان ایران و غرب بیشترین سود را بردهاند.
۸-باج دادنها نظام ولایت فقیه به هر سه قدرت امریکا و روس و چین نقض استقلال و حاکمت ملی ما ایرانیان است.
۹-محکوم کردن هر نوع تجاوز به حریم کشورها و دخالت در امور داخلی کشورها بهترین سیاست اتخاذی است. لذا بایستی از حق مردم اوکراین آشکارا دفاع نمود و متجاوز را محکوم کرد. که البته از یک نظام مستبدی چون نظام ولایت فقیه بر نخواهد آمد.
۱۰-زنهار که سه قدرت امریکا و روسیه و چین در حال تعیین مرزهای قدرت خود میباشند. و در این بین استقلال کشورها و حقوق آنها به تعبیر درست و زیبای آقای بنی صدر بازیچه دست "عقابهای مرداب خوار" خواهد شد. قدرتهای جهانی همواره قصد دارند کشورهایی را که برای غارت منابعشان در نظر گرفتهاند، دچارتعادل انواع ضعفها کنند. و باز به پیش بینی اقای بنی صدر امریکا به مثابه ابرقدرت در حال افول است و هم اکنون جزء بدهکارترین کشورهای جهان است و ملتها بایستی موقعیت را غنیمت بشمارند و بر استقلال و آزادی خود پافشاری کرده و میدان را برای عمل این قدرتها در امور داخلی و در سطح جهانی ببندند.
میدانیم که در تعادل ضعف نگاه داشتن گاهی نیز با دینامیزم تلاشی همراه میشود آنهم از طریق:
الف-تحمیل جنگ بدانها (نمونه به جان هم انداختن دو کشور همسایه و دارای تاریخ و فرهنگ مشترک ایران و عراق به تحریک امریکا و غرب)
ب-از طریق فروش اسلحه بدانها (و بدان غارت ذخایر ارزی آنها. نمونه فروش ۱۱۰ میلیارد دلار اسلحه توسط ترامپ به عربستان)،
ج -ازطریق تحمیل نظامهای استبدادی بدانها و بستن مدار بر روی مردم یک کشور وبی آینده کردن آنها تا با هدر دادن نیروهای محرکه داخلی آنها و یا جذب نیروهای محرکه انسانی آنها (سیل مهاجرت نخبگان علمی ایران به این غرب) تا آن کشوررا از درون از حافظان استقلال و آزادی خود تهی و خالی کند.
و توسط دولتهای وابسته انواع بحرانها را به کشور تحمیل وبر هم میافزایند. ساختارهای متصلب نظامهای اجتماعی امکان عمل به نیروهای محرکه نمیدهند، لاجرم، این نیروها تخریب میشوند. نتیجه این است که جامعهها گرفتار پویاییهای تخریب نیروهای محرکه و فقر و خشونت میگردند.
چاره اما نه قراردادن وطن در موازنه قوای تحمیل شده از طرف قدرتها و بازیچه توقعات و منافع قدرت آنها شدن است، بلکه شناخت و معرفت کافی به حقوق انسانی و شهروندی و ملی خود است.
۱۱-چاره همواره اتحاذ سیاست موازنه منفی است. الگوی این نوع منش وسیاست در نظر و عمل دو گلد سته استقلال ایران دکتر محمد مصدق و بنی صدر بودند. سیاست موازنه عدمی تنها یک جمله نیست، بلکه یک منش است. که در تمامی زوایای سیاسی- اقتصادی - فرهنگی و اجتماعی زندگی روزمره ما بایستی هویدا باشد و اثر خود را بجای گذارد. لذا بر همه ما ایرانیان است که قدر استقلال وطن و داشتههای خود را بدانیم و نگذاریم نظام وابسته حاکم آنرا با باج دهی برای حفظ خود به خطر اندازد. در عین حال مواظب اپوزیسون وابسته برای باز کردن پای قدرت خارجی در داخل باشیم. تصمیم در مورد مسائل داخلی تنها و تنها حق ملت ایران است و بس.
۱۲- وجدان علمی و اخلاقی و تاریخی خود را زنده نگاه داریم و در هر زمینهای زمینه وابستگی خود را به قد رتها کم و کمتر کنیم. یکی از راههای آن تغییر نگاه ما به مصرف گرایی است. خواسته در مصرف نفت و گاز و انرژی و مصرف گرایی در فکر.
با باور به صلح و خلع سلاح کردن قدرتها، با دفاع از استقلال وآزادی ملتها و اجرای حقوق خود و حقوند زیستن، سایه شوم جنگ و ویرانی و استثماررا از جهان دور کنیم.
پوتین: چه میخواستیم، چه شد! فریدون احمدی