ز نعلین و ز پوتین هر دو فریاد
که هر دو دشمنِ ایرانِ آباد
اساس بیت تو اینک بر آب است
خبر آمد که کاترین هم حُباب است
نگیری فَرَهی فردا زِ برجام
مُکن کاخی بنا بر خِشتکی خام
ز جنگ و خانمان سوزی حَذَر کُن
غرورِ قیصران از سر به دَر کُن
مَنه افسارِ خود در دستِ دزدان
مگر نشنیدهای از خویِ گُرگان
ز خشمِ مردمان آگه نباشی
اگر گَردی خودت از هم بپاشی
بَساطِ این سیه کاری تو برچین
مگو هر دم سخن از مِهر و از دین
مَکن ما را سپر در حفظِ روسان
تجاوز پیشگان، آتش فروزان
نشین در گوشهای در کُنجِ عُزلت
به دستِ عاقلان بِسپار قدرت