از بلندای شعر
کتاب هزاربرگِ ایران را نگاه میکنم
که در جان ایرانیان ورق میخورد
*
کتاب ایران،
با برگهای دیجیتالی ورق میخورد
کتاب ایران
با کتاب جهان، ورق میخورد
*
گذشت آن زمان که امیری خونریز
ناماش را بر برگبرگِ کتاب ایران مینوشت
*
اینان تا توانستهاند
برگهای روشن کتاب ایران را سیاه کردهاند
اینان تا توانستهاند
برگهای زرنگار کتاب ایران را پاره کردهاند
اینان از ایماناشان هر جنگافزاری که خواستهاند ساختهاند
اینان از ایماناشان هر افسانهای که خواستهاند بافتهاند
*
کتاب ایران در زمین و زمان ورق میخورد
کتاب ایران در پیکر زنان ورق میخورد
کتاب ایران در گیسوان زنان ورق میخورد
کتاب ایران در واژگان زنان ورق میخورد
زنان ایرانی فصلهای تازهی کتاب ایران را
در خیابانها مینویسند
در زندانها مینویسند
بر دیوارهای هوشمند جهان
و بر برگههای نازک جان
*
کتاب ایران
در سفرههای خالی ورق میخورد،
در وعدههای پوچ ایمانی،
و از دین سنگینی که روی گامها و کلمهها
واژگون شده است
*
از بلندای شعر
کتاب هزاربرگِ ایران را نگاه میکنم
که در جان ایرانیان ورق میخورد
آزمایشگاه جهانی، محمدتقی طیب
نوروز تویی! که روز نو میجویی، رضا مقصدی