Wednesday, May 18, 2022

صفحه نخست » نقد و همدردی با خبر" نوجوانی که بخاطر بهائی بودن از کوه پرت کردند"، داوود نمینی

nj.jpgدر ابتدای سخن، تاسف و رنج عمیق خود را از چنین حادثه‌ای که احیانا در سال ۱۳۶۴ اتفاق افتاده است ابراز میکنم اما نه به دلیل عقیده موروثی آن پدر و کودک پرت شده بلکه از نگاه ژرف انسانی که از هر دو جنبه حقوقی و اخلاقی مورد ذم و نکوهش هر انسان با وجدانی می‌باشد. اما با خواندن این خبرو البته برخی اخبار دیگر از هموطنان بهائی در مقاطع مختلف، دو سوال کلیدی که مدتها در ذهنم جای گرفته‌اند سر برآورده ودوباره باعث خلجان ذهنی‌ام شدند، که البته پاسخ هر دوی آنها را خود میدانم اما هیچگاه نخواستم با اندک دوستان بهائی که در این غربت گاهی با آنها ملاقات میکنم مطرح کنم (یادآوری کنم در جایی که زندگی میکنم دوستانی از ادیان و مذاهب دارم که فارغ از داشتن عقاید مختلف با آنها به نیکی همنشینم) چرا؟ دلیل آنرا در یک مقدمه کوتاه شرح داده و سپس به دو سوال مربوطه می‌پردازم.
مقدمه: از آنجا که پیروی از دین‌ام را از راه تحقیق و محققانه کسب کرده‌ام و نه تقلید یا مقلدانه که در این گونه دینداری احکام و شریعت چنان چاق و فربه شده که عرصه را بر حقوق فردی و اجتماعی و اخلاق تنگ کرده است. متاسفانه اکثر مذاهب و فرق منشعب از ادیان الهی و مخصوصا دین محمدی (مسلمانان) در دام تقلید و بعد تعصب افتاده‌اند که:

خلق را (مر مرا) تقلیدشان بر باد داد
‌ای دو صد لعنت بر این تقلید باد (۱)
و بر این اساس به رسم تاریخ وقتی در ضعف قدرت بوده‌اند به مظلوم نمایی و بعد از کثرت و به قدرت رسیدن، سیاست حذف پیروان و کیشان دیگر مذاهب را الگوی رفتاری خود قرار داده‌اند و این یک دور باطلی است که سنت رایج در کشور ما و برخی دیگر از ممالک جهان شده است. که نمونه‌های آن را در تاریخ دویست ساله کشورمان تا کنون شاهد بوده و هستیم. علیرغم در دست داشتن منابع بسیار لطیف و عمیق فرهنگی و انسانی که یادآور همان مفهوم پلورالیزم در فرهنگ معارف بشر امروزی است همچون پیام اسطوره‌ای مثل مولانا در مثنوی که درد و رنج زایش این فرقه‌ها و مذاهب و بدعت‌ها و خرافه‌ها را کشیده و فریاد بر آورده که:
چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد
موسی‌ای با عیسی‌ای در جنگ شد
چون به بی رنگی رسی کان داشتی
موسی و فرعون دارند آشتی (۲)
و در جای دیگر که:
هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام
هر کسی را اصطلاحی داده‌ام
ناظر قلبیم اگر خاشع بود
گرچه گفت لفظ ناخاضع بود (۳)
با این مقدمه به دو سوال خود از پیروان بهائی که همه‌شان از نظر نگاه و حقوق انسانی محترمند و حتما دیگر پیروان ادیان و مذاهب نیز برای این عزیزان قابل احترامند می‌پردازم:
سوال اول: بنابر آثار و نوشته‌های مبلغان بهائی وقتی بهاءالله و عبدالبهاء در حیفا وعکا بودند بخاطر فضای بسته و حاکم دولت عثمانی، سالها به روش تقیه (برساخته روحانیت شیعه) دین بهائی را پنهان واز رسم و سنت آیین اهل سنت در این دو مکان پیروی کرده و در مساجد و محافل آنان به رسم سنیان نماز و آداب دینی را به جا می‌آوردند! که مبادا مورد تعرض مسلمانان و دولت عثمانی قرار گرفته شکنجه یا کشته شوند! آیا پیروان آئین بهائی در دیگر مناطق که دچار چنین شرایط و فضایی میشوند دستوری برای پنهان کردن دین خود (تقیه) ندارند؟ و اگر دارند چرا آن پدر بهائی برای نجات فرزند عزیزش از روش تقیه به سبک خود بهاء و عبدالبهاء استفاده نکرد تا جان خود و فرزندش را نجات دهد؟
سوال دوم: من کاری به حوادث تاریخی گذشته تا پیروزی انقلاب ایران در ۲۲ بهمن ۵۷ ندارم، اما آنطور که همه ما شاهد بوده‌ایم از همان روز پیروزی انقلاب پروسه کشتار حکومت انقلابی شروع شد! از کشتار مقامات لشکری و کشوری رژیم سابق، و بعد با شروع جنگ و مخصوصا بعد از آزادی خرمشهر، بیش از سیصد هزار تن از جوانان مستعد و آینده دار کشورمان را با مدیریت کاملا احساسی و بدون عقل و استراتژی نظامی و سیاسی به کام مرگ فرستادند با میلیاردها دلار خسارت مالی، جانی و روحی و روانی برای کشور. در کنار آن و بعد از جنگ حادثه کشتار هزاران جوان اسیر و زندانی ما در سال ۶۷ که هنوز هم شاید تعداد زیادی از مادران و پدران آنها عکسهای عزیزانشان را در بغل گرفته و می‌خوابند تا شاید حداقل روزی محل دفن آنها پیدا شود! ترورهای داخلی و خارجی رژیم در دوره هاشمی رفسنجانی که بعدها به قتل‌های زنجیره‌ای شهرت یافت! و همینطور کشتار مردم و زندانیان در سالهای ۸۸، ۹۶، ۹۸ و... از آواره شدن صدها هموطن دیگرمان در کشورهای خارجی و غیره میگذرم! چرا جامعه بهائی یکبار هم که شده موضع صریح و روشنی در رابطه با این حوادث و کشتارها در کشورمان که حتی شنیدنش جان و دل هر انسان و ایرانی را به درد می‌آورد نداشته است! و تمرکز خود را فقط در تعزیر و زندانی شدن و کشته شدن چند بهائی گذاشته که بنا بر مقاله مذکور تا سال ۸۷ تنها ۲۲۱ شهروند بهائی در ایران کشته یا اعدام شده‌اند؟! ازخود می‌پرسم که آیا می‌شود این سیاست را دنباله همان روش متعصبانه مذهب و مظلوم نمایی در دوران اقلیت نامید؟ و اگر اینطور باشد بر فرض اگر یک روز این اقلیت روزی به اکثریت و قدرت برسد با پیروان دیگر مذاهب و هموطنان خود چه خواهد کرد؟

داوود نمینی

ـــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی‌ها:
۱- دفتر دوم بخش ۱۵
۲- دفتر اول بخش ۱۲۱
۳- دفتر دوم بخش ۳۷



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy