تقدیم به جامعه شریف معلمان
با معلم دشمنی کردن خطا ست
آن که زندان می کند از ما جدا ست
علمِ ما در مدرسه گردد فزون
اهلِ حوزه می کند ما را زبون
با ذکاوت عالمی جوید جواب
از جهالت زاهدی بیند سراب
واعظان چون دشمنانِ دانش ند
هم شریکِ طالبان، هم داعش ند
هر که با طوسی رفاقت می کند
با معلم ها عداوت می کند
او نتابد پرسشی از داهیان
از دبیران، کاتبان یا کاشفان
ساکن زندان شود شمعِ کلاس
تا سپاهی پَر کِشَد از اختلاس
با جهالت می کند تا جان نِبَرد
آن معلم کو کِشد فریادِ درد
مختلس باشد مصون از هر جزا
چون رود بخشی به جیبِ مجتبی
ثروتِ ملی رود هر دم به باد
کس ندارد این چنین شامی به یاد
این بساط نیمه جان ریزد فرو
منتظر بر گِردِ ما باشد عدو
از شجاعت مملکت ماند به جا
با قیامی می شود ایران رها
قفلِ زندان چون شکافد از میان
سویِ شاگردان دود آن خسته جان
اشکِ شادی می شود بر رخ روان
قلبِ میهن از شعف گیرد توان
زنان، قربانیان جنگهای نا خواسته، پروین ملک
توافق نظری حداقلی، همکاری عملی حداکثری، کورش عرفانی