تصویر نفتالی بنت و طالبان!
سنگینی،
فشار،
پلکهایم باز نمیشوند
هشدار، تهدید، ارسال بستههای دَمار از روزگارتان،
برای دفاع از خود، ما را چکار به حال و روز شما!
بالابردن تمدّن روی قاطر برگردنهها
گردنه هائی که کوروش قرنها پیش ازین سدّ ساخت و راه کشید
و گذاشت رفت چیزی نخواست
امروز بدهکارِ ِ همه
بابت اسم مان، محل و تاریخ تولّد مان
بودنمان، فهمیدنمان، نواختن نای و نوای مان
پلکهایم باز نمیشوند روزها همه چسبناکند
صفیرِ یا کریم
و نیزه مرغ ِ ناحق سر در پی هم
فضا صدای فلزمی دهد
پلکهایم باز نمیشوند
هر جای این روزنامه که ورق خورد
رئیس جمهور فرتوت دیگری فرو افتاد
در یک دست تپانچه
دست دیگر در دست سایهها و شَبَحها
کوروش معبد آفرین ِدیگران، دوست دیگران
دوستی ِدیگران
لوله شده در تابوت پاسارگاد
حروف نوشتهاش وَر آمده، ریخته، در هم ریخته
و این سرنای هویت ما نیست
که از سر گشادش مینوازند ترس و ذلّت را
قحطی، کمبود، کمبود، کمبود پایان ناپذیر
و ریختن مجموع محصولات، همزمان در زبالهها
گفتید سلامت پرندگان؟ سلامت محیط سبز؟
اولویت اینجا کِشت سلاحهای میکربی ست
ما در برابر نفت و اسکناس
مزارع زرد خشکیده را
پیش چشم دوربینتان میتکانیم
موقعیت ما را درک کنید
شما چه موقعیتی دارید که ما درک کنیم...
چشمهایم، پلکهایم...
خبرگزاریها تمام منافذ روز را مسدود کردهاند
رژهی سپاهیان ِبُشکه
که آکنده از مواد محترقه میترکند
از دم سَحَر آغاز شده
از هر طرف که غلتیدم
از هر طرف که غلتیدم
یکی داشت با خوشحالی پامچالها را لگد میکرد
و از فرط رضایت شیهه میکشید
....
تصاویر خاردار
سخنرانی ناخنها
سازمان ملل متخاصم
ورق بازی با حق وتو
ادعاهای ارضی، ارزی، تقلیل دیگری به کیسه بوکس
تمایز خود با چرخش پَرّههای تهویه
....
تصاویری روز به روز فربه تر
با طرح استخوانی کردن منطقه
ریختن جلوی سگهای ولگرد
...
پلکهایم،
پلکهایم...
بگذار صبح برود
بچهها در دهان مدرسههای خطر خالی نشوند
پلکهایم باز نمیشوند
کوریِ پیرامون به شکافها چسبیده
...
تنها وقتی برگ سبزی شدم،
درختی،
میتوانم چشم بر این نقشه، سرفرازانه باز کنم
"اسکپتیک" و "تتلو"، دو روی یک سّکه، مشتاق