خامنه ای از رهبرانی ست که به قول خودش جواب خدا را خودش خواهد داد و نیازی به راهنمایی یا هشدار کسی نمی بیند.
خامنه ای کسی است که در طول مدت رهبری نظام نکبت، تنها یک بار آن هم در حوادث سال ۸۸، خفت و خواری خودش را نشان داد و با سخنرانی «من جسم ناقصی دارم» و ناله و زاری که به راه انداخت، چند روزی حالت انسانی از خود بروز داد، ولی بعد با خواهش و تمنای کسانی مانند سردار نقدی، متوجه وضعیت وخیم خود شد و فرمان سرکوب را مثل همه ی سرکوبگران تاریخ صادر کرد.
از آن به بعد ما با یک جسم سنگی و با شخصی که کلا خود را مثل مردان خدایی که جملگی روان پریشان قطعی و صد در صدی بودند، در لاک تنهایی خداگونه ی خود فرو رفت تا همین امروز، که ما شاهد آخرین سخنرانی های او هستیم، و اثری از اعتراضات مردم جان به لب رسیده در نزد او نمی بینیم.
مشکلات روانی خامنه ای را روان شناسان می توانند به صورت علمی بر اساس مشخصه های رفتاری و گفتاری او مشخص کنند ولی من در اینجا می خواهم به یک نکته ی بدیهی اشاره کنم که شاید دلیل اصلی رفتار حاکمیتی خامنه ای باشد.
شما انسانی را در نظر بگیرید، که به سدعلی گدا مشهور بوده و از روضه خوانی درجه ی سه، به مقام عظمای ولایت رسیده است طوری که با فرمان او، جهان به واقع در دردسرهای بی شمار خواهد افتاد به عبارتی یک اشاره با انگشت ناقص او کافی ست تا جهان مدت های مدید، درگیر خرابکاری های اعوان و انصار او شود.
من اگر خودم را جای او بگذارم و از هیچ، به چنین قدرت افسانه ای دست پیدا کنم، تصور نمی کنم بتوانم به راحتی به خاطر اعتراض مردم و یا احتمال دادن به نابودی کشور از این قدرت صرف نظر کنم و پیرانه سر، در بهترین حال، اگر مرا مردم خشمگین با عمامه ام از درخت نیاویزند، یا به توصیه ی امثال «ف. م. سخن» بیل و کلنگ برای سازندگی مملکت به دست او ندهند، دوباره بشوم سد علی گدای ۵۰ سال پیش.
برخی تصور می کنند، اگر کسی مثلا اهل تجملات و خورد و خوراک اشرافی و ریخت و پاش های مالی نباشد، شخصی الزاما خاکی و مردمی ست در صورتی که داشتن «قدرت» به اندازه «ثروت» و بیش از آن برای فرد محروم ارزش دارد خاصه اگر این قدرت، چیزی شبیه به قدرت الهی که توانایی کن فیکون دارد باشد.
وقتی قدرت در دست چنین فردی بیفتد، محال است بخواهد اولا آن را با کسی شریک شود، و ثانیا آن را به کس دیگر واگذار کند.
ما در تاریخ کشورمان، آدمکش خونخواری به نام سید محمد باقر شفتی داشتیم و او اولین فردی بود که لقب «حجت الاسلام» را در تاریخ اسلام بر خود نهاد و این جنایتکار خونخوار با نام اسلام، مردم را می زد و می کشت و حتی خود شخصا مجازات سر بریدن را در مورد کسانی که خود محکوم می کرد اجرا می کرد و معتقد بود که مجتهدین باید خودشان شخصا حدود اسلامی را اجرا کنند و به همین لحاظ خودش شخصا، صد و خرده ای نفر را با دست های خودش سر برید و جالب این که بعد از اجرای حدود «الهی» برای شخصی که کشته بود گریه می کرد و در اثر گریه زیاد غش می کرد!
نکته ی جالب تر که به زمان ما مربوط می شود، این است که زندگی و آدمکشی های شفتی که از قول عباس اقبال آشتیانی در لغت نامه ی دهخدا نقل شده بود در چاپ بعد از انقلاب دانشگاه بنا به روایت به دستور شخص خامنه ای «حذف شد».
باری سخنرانی خامنه ای با حالت زار و نزار و بیمارش این احتمال را به وجود آورده که او را دم مرگ بدانیم که امیدوارم او را هر طور هست زنده نگه دارند تا سرنوشت شومی که مردم برای اش رقم خواهند زد را ببیند.
تا آن موقع سعی در شناخت رفتاری و اخلاقی و حاکمیتی او خواهیم داشت.