ایران وایر - آیدا قجر - این گزارش درباره زنانی است که در دنیای آزاد زیستهاند و ناگهان اسلام و نظام جمهوری اسلامی برایشان جذاب شده است.
خرداد ۱۴۰۱ (هشتم جون ۲۰۲۲)، «عباس عراقچی»، دبیر شورای راهبردی روابط خارجی در صفحه اینستاگرام خود از زنی ژاپنی نام برد که مادر یکی از کشته شدههای جنگ ایران و عراق است و در «موزه صلح تهران» فعالیت داشت اما حالا در بیمارستان بستری شده است. «کونیکو یامامورا» یا همان «سبا بابایی» که از زنان گرویده به اسلام به شمار میآید را عراقچی «صدای بینالمللی جانبازان شیمیایی جنگ هشت ساله» خوانده است.
همزمان با این پست اینستاگرامی، گزارشی منتشر شد از زنی امریکایی به نام «الیسون فلوکاکرن» که در دادگاه ایالت «تنسی» در امریکا اعتراف کرده نقش اصلی در آموزش و تشکیل گردان ویژه زنان «داعش» را برعهده داشته است.
شاید سوال این باشد که جذابیت اسلام برای زنانی که در دنیای آزاد زیستهاند، چیست که خود را وقف و اسیر آن میکنند؟ البته به عنوان نمونهای قابل تامل، جمهوری اسلامی از آنها چه استفادهای میبرد؟
برای بررسی این دو سوال، با «شهلا شفیق»، جامعهشناس، پژوهشگر و نویسنده گفتوگو کردهایم. او نویسنده کتاب «اسلام سیاسی؛ جنسیت و جنسگونگی در پرتو تجربه ایران» در همین رابطه است.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
شفیق زنانی را که به اسلامیستها روی میآورند و در خدمت ایدئولوژی جمهوری اسلامی قرار میگیرند، سربازان پروپاگاندای این ساختار سیاسی حاکم بر ایران توصیف میکند.
***
روزهای انقلاب ۱۳۵۷
زمانیکه جمهوری اسلامی روی کار آمد و «روحالله خمینی» که شعار آزادی زنان سر میداد، اعلام کرد زنان در ادارات باید حجاب داشته باشند، زنان دگراندیش به خیابان آمدند و در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ (هشت مارچ، «روز جهانی زن») شعار «آزادی جهانی است، نه شرقی است نه غربی» سردادند.
در آن زمان، بسیاری از زنان مدافع جمهوری اسلامی که حجاب اجباری را جدی نمیگرفتند یا خواسته خودشان بود، علیه زنان دگراندیش و مخالف با حجاب اجباری برخاستند.
به روایت شهلا شفیق، آنها حاضر بودند روی زنان بیحجاب تیغ بکشند، آنها را کتک میزدند و در زندانها تبدیل به هیولا میشدند؛ مثل بسیاری از زنان که در دهه ۶۰، زنان زندانی را زیر شلاق میبردند و مامور اجرای سیاستهای وحشتآور بودند: «باید فاصله گرفت از این اندیشه رومانتیک که زنان خشن نیستند. خشونت بر اساس اندیشه و تربیت در هر انسانی وجود دارد. هویتسازی که اسلامیستها برای زنان دارند، از آنها سربازانی خشن میسازد.»
میتوان به عنوان نمونه اعمال این خشونت از سوی زنان در آن روزها، به جز تیغکشها و ضاربان، به زنان تحصیل کردهای مثل «معصومه ابتکار» اشاره کرد که از تسخیر سفارت امریکا تا هنوز در پستهای مدیریتی و سیاسی، نقش فعال داشته و دارد.
او که از کودکی در امریکا رشد و تحصیل کرد، پس از انقلاب نه تنها از جمله دانشجویان تسخیرکننده سفارت امریکا شد بلکه بازجو هم بود؛ بازجویی به شدت خشن.
«بری روزن»، از گروگانهای امریکایی در ایران گفته بود ابتکار یکی از وحشتناکترین بازجوها بوده است.
نمونه دیگر زنانی که در راستای اجرای سیاستهای جمهوری اسلامی علیه زنان خشونت به کار میبرند، زنان گشتهای «ارشاد» هستند. زمان به کارگیری زنان در گشتهای ارشاد اگر کسی تردید داشت که این مساله از خشونت علیه زنان میکاهد، بعدتر مشخص شد که حجم خشونت بیشتر میشود. شفیق یادآور میشود که این زنان گشتارشادی به راحتی وارد حریم بدن زنان میشوند، لباس زیر و بدنشان را کنترل میکنند، با دستمال روی لبهای آنها میکشند، کتکشان میزنند و در حقیقت خشونت را عادیسازی میکنند.
صدور اندیشههای اسلامی بهوسیله زنان
نگاهی گذرا به سخنانی که رسانههای حکومتی از زنان مسلمان در جهان بینالمللی نقل میکنند، گویای یکی از مهمترین اهداف روحانیون حاکم بر ایران از ابتدا تاکنون است؛ یعنی صدور اندیشههای جمهوری اسلامی.
برای نمونه، در یکی از گزارشهای سایت «حوزه»، به اظهاراتی چنین بر میخورید: «زنان ایرانی به جایگاه خویش دست پیدا کردهاند و تمامی حق و حقوق خود را به دست آوردهاند.»
نمونهای دیگر: «زنان ایرانی توانستند با پرچم حجاب، هویت خویش را به نمایش بگذارند و این پرچم بود که باعث تقویت و نیروی بیشتر انقلاب شد.»
همانطور که شفیق توضیح میدهد، جمهوری اسلامی برای صدور اندیشههای خود کُدسازی میکند: «حجاب پرچم میشود و زنان بسیاری در صدور این اندیشهها همدستی میکنند. این مسایل برای زنان غربی هم غریبه و هم جذاب است و برای مردان جمهوری اسلامی، کشورگشایی محسوب میشود. جذب زنان غیر ایرانی و غیرمسلمان به سمت این اندیشهها، برای آنها بیانگر ارجحیت مدل زنی که ارایه میدهند بر آزادی غربی زنان است؛ همینجا است که پروژه آنها سیاسی میشود.»
اسلامگراهای مدرن برای تحمیل حجاب، خلاف آنچه قبلا با شعارهایی مثل «یا روسری یا توسری» به خورد جامعه میدادند، با عبارتهایی هویتبخش و جذاب تبلیغ میکنند؛ مثل زنی که مروارید است و حجاب برای او صدف تلقی میشود: «در این تصویر تازه، زنان کار میکنند و حضور اجتماعی دارند اما تابع شوهران خود هستند. اصلا فکر نکنید این مسایل برای زنان در دنیای آزاد جذابیت ندارد.»
در نمونهای دیگر، سایت حوزه به نقل از ایمگارد پین«Irmgard Pinn»، محقق و استاد آلمانی که در «دانشگاه تهران» تدریس میکرد، نوشته است زنان ایرانی توانستند با فکر و قدرت تصمیمگیری، با وجود آزادی و تساوی ظاهری که زنان غربی به دست آوردهاند، صدمهای بر پیکر غرب وارد کنند؛ یعنی نقش الگویی زن مسلمان ایرانی میتواند زن غربی را تحت تاثیر قرار دهد.
امنیت و حیثیت به شرط فرمانبرداری
سه سال پیش، «تسنیم» در گزارشی به نقل از «غدیر جمال»، عضو «اتحادیه جهانی زنان»، ضمن این که زن ایرانی مسلمان مورد تایید جمهوری اسلامی را «الگو» خوانده بود، نوشت که اندیشه جمهوری اسلامی به زنان امکان فعالیت در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی را میدهد و در عین حال، جایگاه او را به یادش میآورد که تربیتکننده و پرورشدهنده مرد است، پس آینده کشور به او وابسته است.
همین نگاه را میتوان در الگوسازی از «فاطمه زهرا»، دختر پیامبر اسلام مشاهده کرد که البته در سن کم کشته شد و اسناد و مدارک قابل استنادی از او نیست. اما بسیاری از اسلامگراها، از جمله «علی شریعتی»، نویسنده کتاب «فاطمه، فاطمه است»، کوشیدند زن مورد نظر خود را فردی معرفی کنند که در عرصههای مختلف اجازه فعالیت دارد اما باید ضامن حفظ خانواده باشد. وظیفه حفظ خانواده، تربیت فرزندان و دلارام بودن مرد خانواده، از جمله خصلتهایی هستند که از تریبونهای نماز جمعه تا لوایح و طرحها در مجلس شورای اسلامی همواره تبلیغ و تکرار شدهاند.
شفیق این هویت تازه را که اسلامگراها به زنان میدهند، با تکیه بر «خانواده اسلامی»، وصل به اندیشه «روحالله خمینی» و حامیانش میداند: «خانواده اسلامی ستون فقرات این نوع ایدئولوژی است؛ زن مطیع و فرمانبردار که دست دیگر زنان را هم از شوهرش کوتاه میکند؛ مثل جنبش ضد سقط جنین خودخواسته که زنان بسیاری هدف خود را حفظ حیات جنین میدانند و به آن میبالند. افراطیتر همین شکل میشود اسلامیسم که جذاب است. در واقع، صدور گفتار ضدغربی است که گویا آزادی زنان در غرب، خانواده و زن را ویران میکند.»
اشاره شفیق به «جنبش حیات» است. شاید کمتر کسی فکر میکرد در دنیای آزاد و مبتنی بر حقوق برابر، زنان بسیاری پس از اعلام ممنوعیت سقط جنین خودخواسته در ایالت «اوکلاهاما»، فریاد شادی سر دهند. اوکلاهاما نخستین ایالتی است که در ۲۶ می (پنج خرداد) رای به غیرقانونی بودن این حق زنان داد.
قرار دادن زنان تحت سلطه مقابل آزادی جنسی
«کاترین شکدم»، روزنامهنگار یهودی که پیشتر همسر مردی مسلمان شده بود و بعدها به دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی راه پیدا کرد، گفته بود برایش شناخت اسلامگراهای ایرانی جذابیت داشت و البته با ولع شهوت آنها مواجه شد.
در واقع همانها که بر نقش زن در خانواده تاکید دارند، به خانواده اسلامی با سلسله مراتب مردسالارانه قداست میدهند و از سوی دیگر، چندهمسری را هم تبلیغ میکنند. شفیق توضیح میدهد: «مردی که دهها صیغه دارد، باز هم به دنبال زن است. این مساله از سلطه میآید و ربطی به محرومیت جنسی ندارد. نگاه آنها به زن، آلت جنسی است و از همین مساله در تبلیغات پروپاگاندای اسلامیستی استفاده میکنند. آنها آزادی جنسی را با فحشا و بیبندوباری یکی میکنند. غرب را مروج آزادی جنسی میگیرند و در مقابلش، زن را در حجاب و خانواده محدود میسازند. بسیاری از زنان هستند که در همین غرب احساس میکنند برابری جنسیتی باعث از بین رفتن جذابیتهای آنها میشود.»
مصداق این سخن را میتوان گفتههای زنی لهستانی در صحبت با خبرنگار «ایرانوایر» عنوان کرد: «اینجا در فرانسه احساس میکنم زن نیستم و زنانگیهایم را از دست دادهام و دیگر مورد توجه مردان قرار نمیگیرم.»
سخن او مقابل این حرف بود که در اروپا میتوان آزادانه پوشید و رفتوآمد کرد و از آزارهای جنسی کلامی و تماسی در خیابان مثل ایران در امان بود.
اگرچه به گفته شفیق، آزادی جنسی چیزی جز مالکیت زن بر بدنش نیست: «اما اسلامیستها این آزادی را به رختخواب تقلیل دادهاند و در مقابلش، زن را تحت سلطه مرد و مدرن در فعالیتهای اجتماعی عنوان میکنند. خلط مبحث اینها همین است که آزادی جنسی را با کالا شدن جنسیت یکی میگیرند و تبلیغ میکنند و به آسانی میفروشند. در حالی که آزادی سخت است و ساختن، آموزش، تردید و دلهره دارد. فروش کالای آنها در ازای حیثیت، امنیت، کرامت، پول و آخرت آسانتر است. آنها زنی را ارایه میدهند که خانواده را اصل بداند، نه خودش، بدنش و آزادیاش را.»
استفاده از المانهای دیگر از مفهوم آزادی که در غرب هم مخالفانی دارد هم به همین شکل است. بسیاری از زنان در کنار مردان در اروپا و امریکا با ازدواج همجنسخواهان مخالف هستند چون به باور آنها، مفهوم خانواده از بین میرود. خانواده کلاسیک، یعنی ازدواج زن با مرد و فرزندآوری. همین زمینه میتواند برای جذب آنها به کالای فروشی اسلامیستها موثر باشد.
زنان اسلامیست؛ بازو و سربازان ایدئولوژی جمهوری اسلامی
نام «مرضیه هاشمی» را شاید به خاطر داشته باشید؛ روزنامهنگار امریکایی و مسلمان شدهای که در «پرستیوی» مشغول به کار بود و پس از سفر به ایران، در بازگشت به امریکا بازداشت شد. جمهوری اسلامی رسانههایش را به کار انداخت و او را نمونهای از اسلامهراسی معرفی کرد. پس از ۱۱ روز بازداشت گفته بود که در زندان حجاب را بر او ممنوع کرده بودند و به او گوشت خوک میخوراندند که در اسلام حرام است.
گزارشهای مرضیه هاشمی معمولا بر تبعیض علیه زنان مسلمان، اسلامهراسی و حقوق سیاهپوستان در امریکا متمرکز بودند. او که نامش پیش از گرایش به اسلام، «ملانی فرانکلین» بود، تابلوی خوبی برای جمهوری اسلامی به شمار میآمد که علیه امریکا ایستاده است و همان را میگوید که جمهوری اسلامی میخواهد؛ همان مسالهای که شفیق از آن به عنوان «سربازگیری» نام میبرد.
در نمونههای ایرانی بازتولید و تبلیغ اندیشههای اسلامیستی حکومت ایران، میتوان به زنانی اشاره کرد که طی این ۴۳ سال مقامهای سیاسی و تعیینکننده داشتهاند؛ از معاونتهای امور زنان در ریاستجمهوری تا زنان مجلس که مقابل تصویب قوانین رهاییبخش زنان ایستادند.
شفیق توضیح میدهد: «ما که واکسن زنانگی نداریم تا جلوی اسلامیسم و فاشیسم را بگیرد. زن هم میتواند در درون خودش همه این باورها را بپذیرد؛ مثل زنانی که عاشق هیتلر بودند و با عشق به او، سربازش شدند یا زنانی که در ابتدای انقلاب با عشق به خمینی، به زنان حزبالله در سرکوب زنان سکولار کمک کردند. زن سمبل ملت، ملیت و خانواده است و برای همین در دوران امروز، یعنی برآمد هویتهای فاشیستی که ایدههای افراطی تشدید شدهاند، زنان در مرکزیت هستند. از یک سو جنبشهای احقاق حق در جهان گسترده و قوی میشود، از سوی دیگر با مقاومت بسیار خشنی مواجهاند. ایدئولوژیهای افراطی این مقاومت خشن را تغذیه میکنند.»
بستری برای جذب نیروهای غیرایرانی؛ گیجی جهان بینالملل درباره زنان ایرانی
احتمالا شما هم با نمونههایی مواجه شدهاید که در کنفرانسهای بینالمللی یا رسانههای غیرایرانی، برخی زنان دانشگاهی و روشنفکر مساله حجاب را در ایران تقلیل میدهند و به اصطلاح میگویند: «حالا خیلی هم حجاب ندارند، یک تکه پارچه انداختهاند وسط سرشان!»
یا نمونههایی که تبلیغ ایرانی رنگارنگ را با پوششهای زیبا برای زنان نشان میدهند. در هیچکدام از این برنامهها، به فلسفه حجاب سیاسی پرداخته نمیشود، از قوانین ناقض حقوق زنان حرفی در میان نیست و تبلیغات هدفمند بر اساس اندیشههای جمهوری اسلامی هم عنوان نمیشوند.
این مساله به گفته شهلا شفیق، از سالها پیش در جریان بوده است و همین باعث میشود که جهان بینالملل درباره تصویر حقیقی و مورد نظر جمهوری اسلامی که آن را به زنان ایرانی تحمیل میکند، تصوری نداشته باشد؛ مثل آن چه با تحصیل زنان یا «کمپین یک میلیون امضا» کردند: «بعد از انقلاب ۱۳۵۷، مشتی تئوری در رهای زنان داشتیم؛ مثل آنهایی که صف بسیج زنان را نشان دهنده قدرت اسلامی میدانستند، نه تغییر اجتماعی. در حالی که همین روحانیون و طرفدارانشان در زمان مشروطه مدارس دخترانه را آتش میزدند. بعدتر گفتند جمهوری اسلامی باعث شد ۵۰ درصد زنان در دانشگاهها تحصیل کنند. کسی توجه نکرد که زمان انقلاب ۳۰ درصد دانشجویان، زن بودند و مسلما زنان ادامه دادند. حتی وقتی درباره کمپین یک میلیون امضا حرف میزدیم، میگفتند کمپین فمینیسم اسلامی است. در واقع بسیاری از همین زنان، حقیقت را به نفع جمهوری اسلامی وارونه میکردند.»
به شکل خلاصه، چرا اسلامیسم برای زنان جذاب است؟ چون کالای ایدئولوژیک چند وجهی است، هم این دنیا و هم آن دنیا را دارد. گفتار پروپاگاندا است که فروشش به زنان قدرت و هویتی متفاوت میدهد، هم مقابل خانواده و هم مقابل دیگر زنان. ولی این زنان به سربازانی بسیار مخوف تبدیل میشوند که شدیدترین خشونتها را اعمال میکنند.
میتوان چنین هم خلاصه کرد که زنان غیرایرانی مسلمان در ازدواج با مردان ایرانی فرزندانی میآورند که ملیت و هویت شیعه ایرانی خواهند داشت. با اشاره به سیاستهای فرزندآوری جمهوری اسلامی، میتوان صدور و لشکرسازی برای کشورگشایی را به این شکل هم یکی از استفادههای دیگر از این زنان توسط جمهوری اسلامی دانست. یا در وجهی دیگر، زنان در جنگهای اسلامی غنایم جنگی محسوب میشدند. جمهوری اسلامی هم در جنگ دایمی با غرب، از زنان غربی مسلمان شده استفادهای تبلیغاتی علیه آنها دارد؛ هم در قدرتنمایی و هم در مقابل فرهنگ لزوم آزادی و برابری جنسیتی. به قول شهلا شفیق، این زنان کارت ویزیت و تابلو جمهوری اسلامی در جوامع بیناللمللی هستند.