Friday, Jun 10, 2022

صفحه نخست » ‌ای دوست، گره به باد نتوان زد، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_3.jpgف....... عزیز سعی می‌کنم چند جمله‌ای برایت بنویسم هر چند می‌دانم حاصلی ببار نمی‌آورد. به خاطر اینکه من و تو در دو دنیای اعتقادی و غیر آن، مسائل و رویدادهای ایران را می‌بینیم و دنبال می‌کنیم. از اینرو نه تو از سخن من بهره می‌بری و نه من از سخن آمیخته به اعتقادی تو. آخر، میان اعتقاد و تفکر مرز مشترکی وجود ندارد و تفکر، اعتقاد را نفی می‌کند و اعتقاد تفکر را. بنابراین هر دوی مان متعلق به دو دنیای متفاوتیم که نمی‌توانیم زبان هم را بفهمیم. با اینحال توضیحی موجز برایت می‌نویسم. همه ما از شیخ و شاه و کمونیست و ملی گرا و غیره در نظام و سازمان اجتماعی و سیاسی این مملکت دخیل بوده‌ایم و همه مان چه غالب و چه مغلوب، ایده هایی را در سر می‌پروراندیم که جز دیکتاتوری حاصل دیگری ببار نمی‌آورد. با آمدن رضاشاه به "تاریخ" ما برش زده شد که حاصلش دولت و ملت تازه پا بود. درست است سیستم تک حزبی بود اما آخر، مگر دیگران که در قدرت نبودند و اگر آن را تصاحب می‌کردند چیز دیگری جز ادامه همین سیستم تک حزبی به ارمغان می‌آوردند؟ مگر بالحاظ سیاسی جز سیستم تک حزبی سیستم دیگری وجود داشته تا این را با آن مقایسه کنیم؟ به چه دلیل یا بهتر است بگویم به چه مجوزی مایی که خود فرزندان استبداد بوده‌ایم و ساختن سیستم تک حزبی از نوع دیگرش در سر داشته‌ایم، سیستم سیاسی رضاشاه را با مفهوم آزادی و دموکراسی غرب می‌سنجیم اما همزمان وجوهی از چنان مفاهیم مانند آزادی‌های اجتماعی که در دوره پهلوی‌ها جاری و ساری بوده و زمینه برای ایجاد آزادی‌های دیگر را فراهم می‌نموده، نفی می‌کنیم؟ جز این است که می‌خواهیم رویداد انقلاب مشروعه ۵۷ را محق جلوه دهیم و شرکت خودمان را در آن توجیه کنیم؟

ف......عزیز، در مورد رضاپهلوی گفتی، اولاً من نماینده ایشان نیستم و سعی نکن که مرا در موضع دفاعی قرار دهی و بعد نتیجه خاص خودت را بگیری و آنگاه تاخت و تاز کنی. دوماً من به دنبال سرنخ هایی می‌گردم تا بفهمم چرا این ریختی شدیم که اکنون هستیم. سوماً سعی می‌کنم با نقد روشمند معایب را نشان دهم. رضاپهلوی نقد ناپذیر نیست تا نتوان ایشان را نقد کرد و فاکتور گرفت. اما رضا پهلوی یک واقعیت و سرمایه اجتماعی است که همه گروهای سیاسی هم اگر جمع شوند به اندازه ایشان در ایران پایگاه اجتماعی ندارند. مشکل کار کجاست که نتوان از این سرمایه اجتماعی و سیاسی در راه سرنگونی این حکومت دینی سراسر جهل و ظلم بهره جست و خیز برداشت؟ اگر تو بهتر از این سرمایه اجتماعی و سیاسی سراغ داری لطف کن معرفی کرده تا همگی به آن بپیوندیم. حکومت جمهوری اسلامی در همه زمینه‌های جامعه و کشورداری با شکست مفتضحانه روبرو شد و بحران لاعلاج سراسر پیکره‌اش فرا گرفته است. از سوی دیگر پاسخ مطالبات و تمایلات جوانان امروز جامعه ایرانی، سکولاریسم در تمام وجوهش است. تو این نیروی سکولار، غیر از آن سرمایه اجتماعی و سیاسی سکولار نامبرده را به من نشان بده تا من یک خروار برایش حمایت و پشتیبانی جلب کنم. چرا با تلاش بیهوده به دنبال سکولاریسمی هستی که هیچ نمود قدرتمندی در نزد ما ایرانیان ندارد و به جای آن از نیروی سکولار دارای نفوذ اجتماعی نسبی می‌گریزی و بدینسان گره بر آب می‌زنی و خودت را شکنجه روحی می‌دهی؟

اگر مردم در تظاهرات خیابانی و استادیوم‌های بازی فوتبال، شعار "رضاشاه روحت شاد" سر می‌دهند به سه دلیل است؛ یکی اینکه، این امر قیاسی است که در اذعان نقش می‌بندد و در رفتار جمعی منعکس و بیان می‌شود دوم، این امر نشان از آگاهی می‌دهد، آگاهی که بازگشت به مدرنیزاسیون جامعه در دوره پهلوی‌ها بوده و می‌خواهد بر مبنای آن به آزادی فردی برسد و سوم، یادآور کنار نهادن آخوند از نظام سیاسی و حقوقی کشور از سوی رضاشاه می‌باشد. هر شکل حکومتی که پس از خواندن فاتح این نظام و ختم آن، به اهتمام مردم پا بگیرد (که امیدوارم جمهوری سکولار یا لائیک باشد) قطعاً برای پاسخگویی مطالبات مردم می‌بایست راه مدرنیزاسیون را در پیش گرفته که به اقتضاء زمان آزادی‌های فردی، کانون آن خواهد بود.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy