انقلاب مشروطیت و نحوه کشورداری پهلویها برش بود بر جامعه سنتی ما. جامعهای که در تکرار و مکررات هزارههای ارزشهای فرهنگی، تو گویی به خواب ابدی فرو رفته بود. این برش را باید با پیش از آن و پس از آن مقایسه و تبیین کرد تا مشخص باشد که هر یک از مای فرهنگی و سیاسی در کجا ایستادهایم و حرف حساب مان چیست. این نوع روش شناخت از رویدادهای سیاسی حکم میکند تا از مزه پرانی و ردیه نویسی، مانند "جنجال پوپولیستی راست"، که در عهد دقیانوس سیر و سیاحت میکند بی اعتناء بود. و اجازه داد در دنیای کوچکاش کوچکی و بازیگوشی کند و از آن دلشاد باشد. مسئله ما داخل و خارج نیست بلکه تنازع نظر و نظری ست. یعنی به دور از ردیه نویسی بغض آلود و غوغاسالاری چپ و راست میخواهیم رویدادهای سیاسی و پشتوانه فکری آن را بسنجیم.
باری، بدون قیاس و تعیین میزان ظرفیت پدیدهها و رویدادها و ارتباطهایشان بهم، پای سنجش علمی لغزنده است. آنچه نسبت بهم سنجه میشوند تقدم (اولی) و تأخر (دومی) است. به مثال: حکومت رضاشاه نسبت به حکومت قاجاریان، متأخر و قابل قیاس است. یا انقلاب مشروعه ۲۲ بهمن ۵۷ نسبت به انقلاب مشروطه ایران به همین ترتیب. یا "اتحاد اسلامی" برکشیده شدهی دوره حکومت اسلامی مان نسبت به "همبستگی ملی" ایرانیان در دوره پهلویها متأخر است. از همین جمله آخر سخنم را میآغازم. ایران اسلامی از نوع شیعی، بقول احمد کسروی یک حکومت به آخوند شیعی بدهکار بود. اما به قیمت تار و مار کردن همبستگی ملی که دوره تاریخی آن باز میگردد به دوره رضاشاه و محمد رضاشاه. اکنون ایرانیان در قیمومت بینش "اتحاد اسلامی" که تعیین کننده نوع خاص سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی است گرفتار آمدهاند. برای درهم شکستن ماشین بیداد و سرکوبگر "اتحاد اسلامی" هیچ راهی نیست جز بازگشت به همبستگی ملی ایرانیان و تلاش برای ترمیم آن به تناسب زمان حاضر. همبستگی ملی یعنی مردمان قلمرو جغرافیایی ایران بر سر منافع و مصالح مشترک کشورشان، همبسته بوده و از آنها دفاع میکنند. این مسئله در تضاد با منافع "اتحاد اسلامی" است که قبل از هر چیز نگهدار و نگهبان اسلام است.
اعلامیه تماماً تفرقه افکنانه شش سازمان جمهوری خواه در خصوص پیام و موضع گیری اخیر آقای رضاپهلوی، بر ضد بازتولید و بازیابی همبستگی ملی ایرانیان و بنفع "اتحاد یا همبستگی اسلامی" است آنگاه که عمداً به سلطنت طلبی دامن زده تا جایی که حتا پیروان استقرار جمهوری لائیک در ایران را نیز در همین جرگه معرفی کرده و آنگاه همه را یکجا به آتش خصم و خشم کین آلود خود میگیرند. "این حق آقای رضا پهلوی است که خود را رهبر حامیان سلطنت اعلام کند" (نقل قول از اعلامیه مذکور)، هم خشمگینانه و هم تفرقه افکنانه است. به دلیل اینکه، با وجودی رضا پهلوی هر نوع حکومت موروثی را نقب زده اما این شب زدگان که از سرجمع همهشان یک نخبه تأثیرگذار سیاسی یافت نمیشود، وی را نماینده سلطنت طلب معرفی میکنند تا مذبوحانه و به خیال خام خود زیر پایش را خالی کرده و هم برای خودشان آبرو و نیروی اجتماعی بتراشند.
حتا اگر رضا پهلوی "مدعی رهبری مردم در اعتراضات و در گذار از جمهوری اسلامی" میشده کمترین ایرادی بر وی وارد نبوده چونکه در عالم سیاست هر کس و هر گروه (مانند سازمان مجاهدین یا جمهوری خواهان) میتوانند رهبری خود یا گروهشان را از طریق تبلیغات رسانهای و طُرقهای دیگر، مورد آزمون قرار دهند. سازمان مجاهدین تلاش کرده و میکند تا با حاتم بخشیهای مالی و بواسطه نفوذ خود در مجامع بین الملی بتواند رهبری رجوی را بر مردم تحمیل کند اما موفق نشده و در تظاهرات مردم در ایران نامی از وی و سازمانش شنیده نمیشود. اما به همان دلیل که بسیاری از جمهوریخواهان در مصاحبهها و مناظرههایشان اعتراف کردهاند، نام خانواده رضا پهلوی در اعتراضات به دفعات شنیده شده و هم شخص ایشان نسبت به سایر گروها از نفوذ و اقبال اجتماعی بسیار بیشتری برخورداراند. این اقبال اجتماعیِ رضا پهلوی در داخل ایران است که رسانههای خارج از کشور را جلب کرده تا پیام وی را منعکس کنند. بنابراین بر حسب اعتراف خودتان در باره نفوذ اجتماعی رضا پهلوی، موضوع "رهبر تراشی" از سوی چهار رسانه (که نام بردید)، منتفی است. تقویت و تشدید حرکتهای مدنی و سیاسی مردم که به شدت جهت گیری ضد نظام اسلامی دارد و این را میتوان از مضمون شعارهای معترضان در خیابانها فهمید، صحنه سیاسی و آرایش سیاسی را بنفع نیروی سکولار آزادیخواه تحول و تغییر خواهد داد؛ چگونگی برکشیده شدن رهبری این نیرو با "رهبرتراشی" کمترین میانهای ندارد و شما شش سازمان جمهوری خواه پی بردهاید که کمترین نقش سیاسی را در این روند ندارید. از اینرو با باختن غافله و در نتیجه با باختن روحیه خود، تنها آسی را که رو کردهاید و بدان دامن میزنید همین است که با هیاهو و سر و صدای آزار دهنده بگویید ایهاالناس چه نشستید این نیروی سکولار، "سلطنت طلب" به رهبری رضا پهلوی است و رسانهها هم مشغول "رهبر تراشی"اند!!!
در نشست هایی به دفعات یادآور شدم که اپوزیسیون ایرانی چه در داخل و چه در خارج به دلیل فرقه گرایی حاکم بر آنها توان همبسته شدن برای ایجاد همبستگی ملی و رهبری اعتراضات مردم علیه کلیت این نظام دینی را ندارند. و گمان میبُردم و میبرم که مردم به فغان آمده در سرِ بزنگاه برای گذر از این نظام فرتوت، بنفع رضاپهلوی به خیابانها خواهند آمد چونکه تنها شانسشان در کویر بی آب و علف اپوزیسیون، میباشد. مسلم است وقتی اپوزیسیون، نه مشکل گشا که مشکل زا باشد به چه دلیل باید برایش تره خُرد کرد و برایش وقت گذاشت؟ در اعلامیه مینویسند: "جامعه متکثر ایران، پذیرای چنین پروژهای نیست" که منظور پروژه ستاد رهبری اعتراضات یا رهبری رضاپهلوی میباشد. پس نگرانی شما از بابت چیست که رضاپهلوی را خطاب قرار دادهاید؟ از سوی دیگر، اگر مردم ایران چنین پروژهای را مورد اقبال قرار دهند در اینصورت با تحلیل خودتان مبنی بر "جامعه متکثر ایران"، چه میکنید؟
تلاش مداوم برای ایجاد همبستگی ملی که همه باورها از جمله جمهوری خواهی و پادشاهی خواهی را شامل شود نه تنها تفرقه افکنانه نیست بلکه دعوت به همبستگی ملی ایرانیان در قالب آلترناتیو "اتحاد اسلامی" جمهوری اسلامی است. شما شش سازمان جمهوری خواه فرصت زیادی داشتید تا به این ضرورت تن دهید اما تن ندادید و در جهل فرقه گرایی خود ماندگار شدید و حالا که سازمانتان بی رونق و بی رمق تر از پیش و "سنگ تیپا خورده رنجور" شده، فرافکنی میکنید و دیوان بلختان را فعال کرده، دیگری را "انحصار طلب"می نامید. دعوت به تشکیل همبستگی ملی ایرانیان که همه طیفهای چپ و راست و میانه را شامل شود معنایش انحصار طلبی است؟
در اعلامیه جمهوری خواهان آمده: "به باور ما در پرتو گفتگو و تعامل طیفهای مختلف نیروهای سیاسی و همکاری و ائتلاف طیفهای همگرا و در نهایت توافق بر سر پرنسیپهای دموکراتیک و الزامات گذار از جمهوری اسلامی است که دستیابی به دموکراسی امکان پذیر میشود" پایان نقل قول. اگر محتوای این عبارات نقل شده از اعلامیه جمهوری خواهان و هدف نویسندگان این اعلامیه نافی "همبستگی ملی ایرانیان" که ما از آن سخن گفتم نیست و اگر با این عبارات مذکوره، خلسه و شیرین زبانی از عالم هپروت و همچنین لیچار بار نمیکنید و مدعی هستید پای سخن نغز معطوف به راه چاره در میان است، بفرمایید این گوی و این میدان تا دیر نشده مانیفست همبستگی ملی ایرانیان را با کمک یکدیگر تنظیم و تدوین کنیم. فقط در اینصورت میتوانید نشان دهید که خواب غفلت نبردهاید و شب زدگان یاوه گو و تفرقه افکن نیستید.
نیکروز اعظمی
خفقان قدسی، رضا فرمند
نسل جوان ایران و شاهزاده رضا پهلوی، عرفان قانعی فرد