در سخنرانی هفته پیش رضا پهلوی نکات بسیاری وجود داشت که شنونده هشیار و منتقد را بفکر وامیداشت. هرچند رضا پهلوی حرف تازهای نزد ولی تحت شرایط سیاسی موجود ایران که رضا پهلوی بوی کباب از آن استشمام میکند، مجبور شد که با ابهام کمتری حرف بزند. همین هم کافی بود تا چهره یک جانبه نگر و تمامیتخواه او در پس ادعاهای دموکراسی خواهانه روشنتر شود. یکی ازاین نکات که چهره او را بهتر نمایان میکند، تقسیم افراد به «خودی و غیر خودی» بود. در فیلمی از سخنرانی او که صدای آمریکا پخش کرده در دقیقه ۲۴ رضا پهلوی میگوید:
«از دید من ما دو دسته افراد داریم. دسته اول افرادی هستند که جزئی از مشکل هستند وهمچنان مزاحم پیشرفت و سد راه اتحاد و همبستگی. دسته دوم تمام آنهایی هستند که میخواهند جزئی از راهحل باشند.»
رضا پهلوی مشخص نمیکند چه افرادی را مد نظر دارد و تشخیص و تعیین آنرا برعهده شنونده میگذارد. حال باید دید که از نظر رضا پهلوی چه کسانی «جزیی از مشکل هستند» و چه کسانی بخشی از «راه حل».
اگر به رضا پهلوی و نظراتش نگاه کنیم، میتوان گفت که منظور او از مزاحمینی که بخشی از «مشکل» هستندو باید براندازان واقعی باشند که سرسختانه با کلیت رژیم در نبرد هستند به احتمال زیاد اولین و جدی ترین آن از جمله مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت، هست وشاید تنها مشکلی که درنظر رضا پهلوی میباشد که معتقد به براندازی تمام و کمال و همه دستجات رژیم هستند. اگر این براندازان نبودند بیشک دکان رضا پهلوی با حرفهای بی هزینه و بی نتیجهاش رونق بیشتری میداشت. این حرارت مبارزه براندازان است که اشک تمساح رضا پهلوی برای حقوق بشر و دمکراسی رادرآورده است.
از طرف دیگر، با توجه به اینکه رضا پهلوی با هیچکس اتحاد و همبستگی ندارد و خود راهم ظاهرا تنها «راه حل»، «پیشرفت و سعادت» ایران میداند، و منظور او هم مانند خمینی «اتحاد با من» است زیرا او خودش را تافته جدا بافتهای میداند که پسر محمدرضا است که او را مردم دریک انقلاب مردمی و تودهای در سال ۵۷ سرنگون کردند
حال باید دید که «راه حل» او چه مختصاتی دارد. او به دفعات و علنا گفته که با سپاه پاسداران و بسیج در ارتباط است. سرمایه گذاری او روی دستگاههای امنیتی و نظامی رژیم ایران است و به دنبال این است که پیوندهای خودش را با دستگاه سپاه برقرار کند، به همین دلیل هم بارها معترضین را از «بدرفتاری» با آنان برحذر داشته، با این عنوان که آنها در فردای «تعویض حکومت» ضامن امنیت هستند.
در حالی که همین روزها هرجا که سروکله سپاهیان و بسیجیان در مقابله با اعتراضات به حق مردم عاصی پیدامی شود، با شعار بی شرف، بی شرف مردم مواجه میشوند ولی او روی کسانی سرمایه گذاری میکند که از نظر ملت ایران لقب «بی شرف» به خود گرفتهاند، درمیان آنها، آنهایی که درخیابان رو در روی مردم قرار میگیرند، حتی یک باشرف و یا کمی باشرف هم پیدا نمیشود، اگر میداشت خودش را کنار میکشید و استعفا میداد و یا درسرکوب مشارکت نمیکرد و به تئوری مسخره المامور معذور متوسل نمیشد بنا براین مردم ایران حق دارند که آنها را بیشرف بنامند.
تصورش را بکنید که عاملان بیش از چهار دهه جنایت و چپاول در ایران میخواهند بعد از سقوط رژیم در رکاب «رضاشاه دوم» ضامن امنیت باشند! آیا قاتلین و سرکوب کنندگان مردم ایران؟
البته این اداهای «شاهانه»، از طرف همین ارگانهای امنیتی رژیم، بدون جواب نیست. کمااینکه شاهد هستیم که «برادران سپاهی و بسیجی و امنیتی» رضا پهلوی، به عواطف «ملوکانه» او با شعار «رضاشاه روحت شاد» پاسخ میدهند. شعار بی ضرر و زیان و بی هزینهای که از همان جنس حرفهای رضا پهلوی است. نه محتوای مبارزاتی دارد و نه هیچگونه راه حلی ارائه میکند. تنها نتیجه این تجانس نامیمون، گلآلود کردن آب براندازی است تا این رژیم چند صباحی هم که شده، به جنایت و چپاولش ادامه دهد. و اگر تغییری روی داد «رضاشاه دوم» مانند «رضاشاه» با کودتا ۱۲۹۹ و یا مانند «محمدرضا شاه» با کودتای ۱۳۳۲، با کودتای هزاروچهارصدوچند، بر اریکه قدرت تکه بزند و حفظ امنیت را به سپاهیان و بسیجیان محول کند. این یک سناریوی کاملا محتمل است، رضا پهلوی هر چه باشد احمق نیست. فقط در این میان یک «مشکل» و یک «مزاحم» وجود دارد که سناریوی اورا به آرزوی دست نیافتنی تبدیل میکند، که ان هم مجاهدین است. البته میتوان به مجاهدین هر انتقادی داشت، طبعا مجاهدین مثل هر جریان دیگری ادعای این که بی عیب و نقص هستند ندارند. ولی واقعیت این است که آنها سرسخت ترین سازمان یافته ترین نیروی ملت ایران، طی بیش از نیم قرن میباشند که خواب راحت را از چشمان دوستداران ابقای آخوندها ربوده است. زیرا بازگشت سلطنت به گواهی تاریخ بشر سرابی بیش نیست. پس دفاع از سلطنت بیش از هر چیزی به سود بقای رژیم آخوندی تمام میشود.
همه آنهایی که از جنایات رژیم به تنگ آمدهاند آنهایی که قلبشان با قلب مردم محروم و ستمدیده و استثمار شده میتپد، اگر در این اعتقادشان جدی هستند باید این توطئه رژیم را افشا کنند و با طناب آخوندها و شعارهایی از قبیل «رضا شاه روحت شاد» در چاه وزارت اطلاعات نیفتند. توصیه میکنم که سلطنت طلبان هم قند دردلشان آب نشود. آنها هیچگاه در تاریخ مردم ایران جریی از راه حل مردم ایران نبودهاند آنها جلوتر از آخوندها مشکلی بزرگ برای مردم ایران بودند و به همین دلیل هم روی نظام سلطنتی خط بطلان کشیدند حالا برای آیندهای بهتر جانشین شاه یعنی خمینی و نظام جنایتکارش را به همان مسیر روانه میکنند و راه خودشان را به جلو باز میکنند. مردم ایران مجبور نیستند که یا به گذشته برگردند و یا در همین وضعیت در جا بزنند. تکامل مسیر خودش را به جلو باز میکند و هیچ چیزی مانع آن نمیشود. هیچ چیزی نمیتواند مانع ایده و آرمانی که زمانش فرا رسیده باشد بگردد. آرمان آزادی و عدالت اجتماعی و برابری و حقوق بشر در ایران.