پس از سخنرانی رضا پهلوی در ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ که با پوشش گسترده خبری همراه بود، احزاب، سازمانها، افراد، روشنفکران و صاحبنظران بسیاری تحلیلهای متفاوتی داشتند که در اینجا در ذیل سه گروه ارائه میشود.
۱-دستهی اول اظهارات و واکنشهای رضا پهلوی را ذیل "پروژه رهبر تراشی" تعریف میکنند و مدعی هستند که اینیک طرح برنامهریزیشده برای بازگرداندن "سلطنت مطلقه" در ایران است.
۲-گروهی دیگر اما فارغ از نیت خوانی به بررسی سخنرانی وی پرداخته و آن را قدمی موفق و دستاویزی مؤثر و قدرتمند برای عبور از جمهوری اسلامی میدانند
۳-گروه آخر، سلطنتطلبان هستند که سخنرانی رضا پهلوی را یک پیروزی درصحنهی تقابل با سایر مدعیان قدرت بر میشمارند
مقاله پیش روی بر آن است تا با تحلیل و بررسی سه گروه نامبرده به شفاف شدن وضعیت فعلی پرداخته و در انتها راهحلی برای اجماع و همگرایی ارائه دهد.
لازم به ذکر است که بیشک اندیشههای متعدد بسیاری خارج از دستهبندیهای ارائهشده در این نوشتار وجود دارد که به دلیل محدودیت به آنها پرداخته نمیشود.
پیش گفتار
رضا پهلوی فرزند ارشد محمد رضا شاه پهلوی و فرح دیبا که بر اساس قانون اساسی مشروطه، که اولین فرزند پسری را جانشین شاه پدر میداند، ولیعهد ایران محسوب میشود. وی، یک روز پس از مرگ محمد رضا شاه پهلوی در سخنرانی خود در قاهره آغاز فعالیت سیاسی خود را در راستای مبارزه با جمهوری اسلامی اعلام کرد. علی رغم آرا و نظرات بسیار در جهت چگونگی نوع عاملیت رضا پهلوی در صحنه سیاسی، وی از همان ابتدا تمایل بسیاری به ساختارهای سکولار-دموکرات نشان میداد. چنان که در"پیمان نوین" تمام نیروهای سیاسی را دعوت به اتحاد کرد و رسما اعلام کرد که هیچ انگیزهای برای به دست گرفتن قدرت سیاسی ندارد و هرگز به دنبال پادشاهی به سبک کلاسیک نبوده و معتقد به تغییر حکومت فعلی از طریق رفراندوم و همه پرسی است.
او ضرورت امروز جامعه را تمرکز و همگرایی برای عبور از جمهوری اسلامی بر شمرده و معتقد است میتوان از ظرفیت او برای رهبری دوره گذار استفاده کرد
در این بین گروهها و افراد بسیاری نگرانیهای خود را از حضور رضا پهلوی و نقشی که به نظر میرسد در حال برجسته شدن است ابراز کرده و تمام تلاش خود را در جهت سرکوب عاملیت رضا پهلوی به عنوان یک لیدر و رهبر دوره گذار به کار گرفتهاند
طیف مخالفین رضا پهلوی را نسلها و اندیشههای متفاوتی در بر میگرد. به طور مثال نسل قبل از انقلابی که در دوره محمد رضا شاه مورد سرکوب و یا شکنجه قرار گرفته تا زنان روشنفکری که مخالف هر گونه ساختار و رهبری پدر سالاری به ویژه در قالب حکومت هستند و یا احزابی که رهبری وی را حتی در دوره گذار به معنای به خطر افتادن سهم خود در قدرت تلقی میکنند
این بخش با بررسی کلی به نگاه گروههای مخالف به دنبال ایجاد گفتمان تازهای میباشد. به عبارتی در پی این است که نشان دهد آیا راه برون رفتی برای حل اختلافات و برطرف کردن نگرانیها و در نهایت ایجاد یک ائتلاف ملی با استفادهی حداکثری از تمام نیروهای مخالف جمهوری اسلامی وجود دارد یا خیر. از این روی پس از پرداختن به نظرات مخالفین پیشنهادی در این راستا ارائه میشود.
۱. پروژه رهبر تراشی
در پی سخنرانی رضا پهلوی، سازمان سیاسی جمهوریخواه اعلامیهای منتشر کرده و علاوه بر متهم کردن رضا پهلوی به مصادرهی تظاهرات مردم حضور او را در قالب یک رهبر اقتدارگرا و پوپولیست معرفی میکند.
یکی از انتقادهای اصلی در این اعلامیه نادیده انگاشته شدن نیروهای اپوزیسیون و در رأس قرار گرفتن شخص رضا پهلوی است. این گروه از مخالفین معتقدند که تعارض زیادی در حرف و عمل رضا پهلوی وجود دارد و علیرغم ادعای او به دموکراسی این اصل زیر پا گذاشتهشده است.
این سازمان گفت گو و تعامل نیروهای مختلف سیاسی و توافق بر سر مؤلفههای اصلی دموکراسی را راه دستیابی به ساختار دموکراتیک میداند
چند پرسش اصلی را میتوان در این مضمون مطرح کرد. اول اینکه آیا این سازمان پتانسیل حال حاضر خود را از جهت نیروی انسانی بیشتر از شخص رضا پهلوی میداند؟ اگر شخص رضا پهلوی میتواند به دلیل تاریخچه پشت سرخود بخش عظیمی از مردم جامعه را که در گفتمان بسیاری پوپولیست معرفی میشوند، نمایندگی کند چرا باید چنین نیرویی را بهجای استفاده برای هدف مشترک گذار از جمهوری اسلامی سرکوب کرد؟
آیا بهتر نیست چنین سازمانها و یا افرادی نیروی خود را درجهت تنظیم چهارچوبهای ائتلاف حداکثری با پذیرش میزان عاملیت یکدیگر بگذارند؟ و یا به نوشتن و امضای عهدنامه و یا توافقنامهای که تضمینکنندهی حقوق آنها بهعنوان احزاب و سازمانها است بپردازند؟ بهعلاوه به واشکافی و رسیدن به نقطهی مشترک دربارهی نوع حکومت آینده پرداخته و براین اساس نگرانیهای خود را تا میزان زیادی مرتفع ساخته و بهسوی همگرایی برای عبور از وضع جاری حرکت کنند.
از سوی دیگر آیا میتوان به تعلل رضا پهلوی در پیشقدمی در امر عاملیت بخشیدن و برجسته کردن جایگاه و نقش سیاسی احزاب، سازمانها و فعالین سیاسی انتقاد وارد کرد؟ حالآنکه در ۲۱ خرداد ۱۴۰۰ در کنفرانس مجازی "نه به جمهوری اسلامی، آری به همبستگی ملی" رضا پهلوی در کنار بسیاری از اپوزیسیونهای داخلی و خارجی قرار گرفت و به ساختن یک آیندهی کثرتگرای ایرانی تأکید کرد.
او که همچون باقی سخنرانان به ترتیب حروف الفبا شروع به سخنرانی کرد، به ایجاد یک تشکیلات سکولار -دموکرات مشروع برای چانهزنیهای بینالمللی و رساندن صدای مردم ایران به جامعه جهانی اشاره کرد.
فارغ از نقشی که رضا پهلوی در ۴۰ سال فعالیت سیاسی برای خود تعریف کرده است، به نظر میرسد بخش عظیمی از مردم ایران در این برهه تاریخی تمایل به نقش رهبری وی در دوره گذار دارند. به عبارتی آن را قدرتی تصور میکنند که میتواند در همگرایی تمام طیفها و سرنگونی رژیم بسیار مؤثر واقع شود.
اما در همین راستا از سازمانهایی چون سازمان جبههی ملی ایران و یا حزب جمهوریخواه و دیگران انتظار دارند که برای منحرف نشدن مسیر دورهی گذار به سمت دموکراسی، با همکاری و مشارکت نزدیک با شخص رضا پهلوی و بنیادی کردن و پیگیری اصول دموکراتیک خود نقش خود را در فردای ایران بهدرستی ایفا کنند. بهجای فاصله گرفتن، مخالفت و یا رد پتانسیل رضا پهلوی، از او و هویت سیاسی بیولوژیکی وی بهعنوان ابزار مناسبی برای بنا کردن دموکراسی در ایران بهرهجویند. لازمه این اتفاقنظر بیشک شکستن سد خودبرتربینی و ترجیح منافع جمعی به منافع فردی و حزبی است.
گروهی از فعالین حقوق زنان
گروهی از فعالین حقوق زن و یا فمینیستها نیز نقش رضا پهلوی را مخرب برشمرده و آن را قدمی در جهت بازگشت و تقویت فرهنگ پدرسالاری در ایران معرفی میکنند.
این گروه از فمینیستها که مخالف هرگونه نظام انارشیک و یا سلسله مراتبی هستند باور دارند که با برپایی چنین ساختار سلسلهمراتب مردانهای زنان ایران هم چون گذشته از بسیاری از دسترسیهای خود عقب رانده میشوند. به عبارتی برجسته شدن عاملیت مردان قدرتمند را خطری مضاعف برای زنان ایران برای دسترسی و سهم در قدرت در فردای ایران تعبیر میکنند.
باور این گروه از فمینیستها این است که باوجود ریشههای قوی فرهنگی مردسالارانه در ایران معرفی و پیروی از یک لیدر مردی که پشتوانهی آن نظام پادشاهی است عقبگردی به ساختار سنتی مردسالارانه است.
در مقابل دستهای دیگر از زنان فمنیست از جمله ناهید حسینی وضعیت فعلی ایران را و موقعیت زنان را سیاسی برشمرده و معتقد است که با تغییر ساختار موجود و بازگشت به ساختاری که تضمینکنندهی حقوق شهروندی است راه رهایی زنان ایران هموارتر خواهد شد.
گرچه به نظر میرسد ناهید حسینی از عقبهی ریشهدار فرهنگ مردسالارانه ایرانی و نگاه جنس دومی به زن بهسادگی عبور میکند، اما گویی وی ملزومات، مقررات و کارکردها و مؤلفههای موجود دنیای جدید را تضمینی برای بر هم شکستن این مردسالاری میداند.
اما راه برونرفت از این نگرانیها چیست؟ اپوزیسیون سیاسی ایران که به نظر بسیار مردانه میآید چه طور میتواند این نگرانی زنان را مرتفع کند؟ آیا میتوان با نادیده گرفتن عاملیت امروز زنان، سهم آنان را در قدرت و ثروت در فردای ایران تضمین کرد؟ گویی این مسئله میتواند جزو مهمترین چالشهای پیش روی نیروهای اپوزیسیون قرار گیرد.
نامهی سرگشادهی محسن مخملباف به رضا پهلوی
نکاتی که در نامهی اخیر وی به رضا پهلوی بهوفور به چشم میخورد و میتوان در بسیاری دیگر از مخالفین رضا پهلوی مشاهده کرد تا حد زیادی نشاندهندهی عدم توجه آنان و یا عدم اعتمادشان به توضیحات رضا پهلوی است. چراکه بسیاری از مطالب مطرحشده پیشازاین در صحبتها و تألیفات رضا پهلوی پاسخ داده شده است. بهطور مثال نقد محسن مخملباف دربارهی حاکمیت واحد پیش ازاین بارها توسط رضا پهلوی نیز نفی و رد شده است. خود رضا پهلوی بارها تمایل به برپا کردن یک تشکیلات سکولار ـ دموکرات را اعلام کرده است. همچنان که محسن مخملباف به تشکیل یک مجلس مؤسسان اشاره میکند
از طرفی دیگر پافشاری محسن مخملباف بر ضرورت فاصله گرفتن رضا پهلوی از هویت سیاسی بیولوژیکی اوست. مخملباف معتقد است رضا پهلوی باید به تمام قدرت، جایگاه و عاملیت برآمده از نسب خود پشت پا بزند و تمامقد فقط بهعنوان یک فعال سیاسی چون سایرین درصحنه باشد..
پرسش به این تفکر این است که کاستن قدرت و یا نفوذ یک نیروی اپوزیسیون چه کمکی و یا نقش مؤثری در دوره گذار ایفا میکند؟ آیا در دولتها دموکراتیک برای اداره کشور، در یک مدت معلوم، رهبر یا رهبرانی انتخاب نمیشوند؟ ترس و وحشت نهفته در گروهها سازمانها و یا افراد مخالف رضا پهلوی را چگونه میتوان تقلیل داد.
۲- گفتمان سازان
گروه دوم که در این نوشتار بهعنوان گفتمان سازان نامبرده میشوند، دستهای از روشنفکران، روزنامهنگاران و فعالان مدنی هستند که فارغ از نیت خوانی به بررسی سخنرانی رضا پهلوی پرداخته و کوشش آنها بر استفادهی حداکثری از تمام نیروهای اپوزیسیون است.
این گروه، سخنرانی رضا پهلوی را موفق و آگاهانه برشمرده و پرداختن وی به نکاتی چون پذیرش و به رسمیت شناختن تفاوتها و اختلافات بین مردم و گروههای سیاسی را ویژه و برجسته برشمردند.
بهعلاوه معرفی مردم بهعنوان اصلیترین نیروهای اپوزیسیون که نشاندهندهی آگاهی رضا پهلوی از عاملیت بیحد مردم در میدان است را سرفصلی از دعوت به همگرایی حداکثری مردم معرفی میکنند. به همین ترتیب این گروه در تلاش هستند تا با ایجاد گفتمانهایی تازه بین نیروهای مخالف اپوزیسیون راهحلی برای پیوست آنها فراهم آورند.
امید بر این است که اصول و مبنای فکری این گروه که بر اساس اعلامیهی حقوق بشر است، بتواند ظرفیت مناسبی را برای همگرایی گروهها فراهم آورد.
۳- سلطنتطلبان
منظور از به کار بردن واژهی سلطنتطلبان ازاینرو است که به گروهی اشاره کند که فقط به ساختار سلطنت مطلقه و یا دیکتاتوری مثبت معتقد هستند. تعصبات، احساسات و تعلقخاطر این گروه به شاهنشاهی گاهی ترس زیادی در بین گروههای اپوزیسیون دیگر ایجاد میکند. مطلقگرایی آنها در بسیاری از موارد دستاویز طرفداران حکومت فعلی قرارگرفته است؛ اما پرواضح است که در ذیل کنترل قانون برابر افراد با هر تمایل و خط فکری میتوانند حضورداشته و تا زمانی که به کسی آسیب وارد نمیکنند، از باورها و تفکرات خود دفاع و حتی آن را تبلیغ نمایند.
نتیجهگیری:
به نظر میرسد که در این برههی تاریخی بیش از گذشته نیاز به هوشیاری نیروها، سازمانها و افراد و روشنفکران است.
درزمانی که اتفاقات پشت سر همدیگر در حال رخ دادن است و هرلحظه ممکن است خلع، فاصله و درگیری نیروهای اپوزیسیون باعث ایجاد یک فاجعه شود، توقع میرود که بهجای سرکوب نیروها و ظرفیتهای موجود برای عبور از جمهوری اسلامی ائتلافی ملی شکل بگیرد...
بهجای تمرکز بر اختلافات و با تقسیم وظایف، فقط به دوران گذار متمرکز شویم و عهدنامه و توافقنامهای برای برپایی یک رفراندم بعد از دورهی گذار انجام شود.
تا آن زمان تمام افراد و سازمانها میتوانند خود را برای شرکت در عرصهی انتخابات تقویت کنند. همچنین برای از بین رفتن هر نوع سو استفادهای باید حق مضاعفی برای نیروها و افراد فعال مخالف رژیم در داخل ایران در نظر گرفته شود. گرچه شرایط هیچگاه نمیتواند بهصورت ایده ئال اتفاق بیفتد اما به نظر میرسد راهی جز یک برنامهریزی و همبستگی در این زمان وجود ندارد.
حمیده صابری