Monday, Jul 18, 2022

صفحه نخست » جنبش دادخواهی و محکومیت تروریسم اسلامی، عرفان قانعی فرد

Erfan_Ghaneifard.jpgدر این هزاره سوم - سال 2022 - شاید کسی حوصله خواندن تاریخ ندارد و نمی داند - شاید هم نخواهد بداند - که یکی از مهم ترین تهدیدهای موجود در جهان، تروریسم ( Terrorism ) است و نوع خطرناک آن هم تروریسم اسلام (Islamic Terrorism).

اما تاریخ ایران، پر از درد و مشقت و حرمان و تاوان است. و خصوصا - به قول جناب هوشنگ ازغندی - «سال 57، مصیبتی بزرگ، بر ملتی بزرگ» هوار شد! و این روزها می دانیم و می دانید که ایران ویران شده به سوی قبرستان تاریخ می رود و تا مُلا و نعلین و عمامه باقی بماند، حال و روز ایران همین است که هست. نسل جوان هم افتان و خیزان راه پرسنگلاخ دمکراسی را می رود و در این لنگ لنگان رفتن، شاید گوشه نگاهی به بلاهت و حماقت 57 هم داشته باشد!

111.jpgکسانی که دهه سیاه و روزگاران پر فریب و تهدید 1360 را در ایران زیسته اند می دانند که چه می گویم. " چگونه سر ز خجالت برون توان آورد - که ملتی به چنین، رسم سروری خواهد"

اما گاها به خاطر نوشتن - حتی در حین نوشتن و یا گفتن - در سالهای اخیر که دغدغه ذهنم بازگفتن شرح پریشانی روزگار سرزمینم هست، مورد تهدید و توهین تروریست باورها قرار گرفته ام اما اهمیتی نداشته و ندارد. آنچه پس از مرگ می ماند، همین نوشته هاو گفته هاست و شاید هم در آن روزگاران قرن بعدی، کسی به پشیزی هم نخرد گفتمان این نسل را.

اما میهن ما همیشه با ترس و گاه تاریکی و ظلمت، آشنا بوده است. افرادی بودند که در دوران خلفای اسلامی، با سفسطه و گریز از مسئولیت و حقارت و عقده، به حقیقت و تاریخ کشور، پشت می کردند و مداحی خلیفه تروریست را می گفتند تا شاید به دیناری، روز را غروب کند. هنوز هم در بر همان پاشنه می چرخد، هستند افرادی که یا با جملات بی سر و ته مُلایان دل خوش اند و مامورند که برای افرادی که به خاطر اباطیلی مانند " مفسد فی الارض و محاربه با خدا" توسط مُلایان وحشی به سینه قبرستان فرستاده شده اند، اشکلی نریزد.

یکی از مدیران رسانه ها، یک بار در جلسه ای نیمه خصوصی گفت: خمینی کار خوبی کرد که این 4-5 هزار نفر را به جوخه اعدام سپرد، اگر می ماندند الان 4-5 هزار چپ مغز زبان نفهم بیشتر داشتیم"

به او گفتم، عدل و انصاف و قانون از قاموس کشور رخت بربسته و ایران به سوی فنا و سیاهی رفت اما بیدادگاه های رژیم بیدادگر و عقب مانده و ملایان متقلب و واپس گرا، اینچنین مردم را به سیه روزی و بدبختی و حرمان کشانده اند... نوبت اعدام مُلاهای بی وطن که برسد، همگی فعال حقوق بشر می شوند!

یکی از جمهوری خواهان مغرور که همیشه خدا جلوی دوربین رسانه ها، آروغ روشنفکری می زند و با تفرعن و غرور بی ربط و شخصیتی بی در و پیکر، از عفو عمومی مُلاها و سپاهی ها در روز موعود آزادی ایران از سالهای نکبت و محنت ولایت فقیه ، سخن می راند. گفت: در تاریخ ایران همیشه، مجازات بوده!

افسوس خوردم که حقوق نمی دانم اما می دانم که گربه رنگ کردن و به جای قناری فروختن در عالم واقع، ره به جایی نمی برد. زمین های اجاره ای ایران، سفر به شمال و منافع مادی مختصر، او را هر سال راهی ایران می کند و با همان عینک، می خواهد کور و کر بماند که شان تاریخ چند هزار ساله ایران، سزوار این این روزگار پر محنت و درد نیست. فرهنگ ایران توسط مشتی نعلین به پای بی وطن و مفتخور، و سیستم مُلایان جبار و خونریز به تارج رفته و به مرگ جامعه، نظاره گر نشسته اند. خزیدن به کنج عافیت، در این روزگار وانفسا، چه لطفی دارد؟ هیچ!

هم تاریخ پر محتوا، هم خاک پهناور کهن دیار، در تسخیر مرارت و محرومیت و مصیبت بزرگ قرار گرفته و هرگز اعراب و مغول و تاتار و ازبک و خزر و افغان و روس و ... مانند مُلای شیعه ، جنایت و خیانت نکرد. هرگز یورش آنان، مانند غارت مُلایان، در تاریخ و سینه مردمان روزگار، ثبت و ضبط نشده است.

تاریخ زیستن ملت ایران، نمایانگر این واقعیت است که همیشه راهی برای رهایی از مشقت و ویرانی و استبداد و ظلم یافته و این بار هم از درنده خویی و غارتگری و هجوم و تجاوز مُلای وحشی در سال 57 - زیر نام تبلیغاتی انقلاب اسلامی 1357 - خود را خواهد رهانید.

جامعه از هم گسسته و از هم گسیخته ایرانی، حقارت و اهانت حکمرانی مُلای شیعه و استبداد نعلین و عمامه را هم به گورستان تاریخ خواهد فرستاد. تلاش و امید مُلایان برای نابودی فرهنگ ایرانی هم ره به جایی نخواهد برد . و این مشخصه تاریخ ایران است. شرکت کنندگان در مکافات و جنابت 1357 برای یورش و نابودی ایران، از تروریسم و کمک از اجنبی سود جستند با اسامی و مرام های جداگانه آمدند تا جامعه آن زمان را بفریبند نه کنفدارسیون دانشجویی در فکر ایران بود نه مجاهدین خلق ؛ نه نهضت مٍثلا آزادی به ترقی مردم ایران می اندیشید و نه جبهه ظاهرا ملی ؛ نه تروتسکیست های ایران غضه مردم ایران را داشتند و نه سازمان انقلابیون کمونیست ایران. در شعارهای همگی شان، شوق و حرص به ویرانی ایران دیده می شد.

بعدها در افشای جنایات ملایان، خیلی ها زبان شان را بستند و خفه شدند تا همان قدرت و ثروت بدست آمده بماند و به آن توحش، هویت خود را گره زده اند و همواره حقانیت می جویند. هنوز هم برای نسل جوان، فرمایشات دارند و توگویی که رهنمودشان به پشیزی خریده می شود! اما راه درازی را در انتشار مکر و حیله و تزویر و دروغ پیموده اند! مبارک شان باشد!

وطن شان آماج یک بلای واقعی و یک توطئه اجنبی قرار گرفت و یورش مُلا را ستودند. نهضت تقلبی خمینی و قداست جعلی او را ستایش کردند اما از تسلط روس و چین بر ایران، چیزی نمی گویند. نشسته اند بدانند کی شاهزاده رضا پهلوی، سخنی می گویند، از زیر خاک سر بیرون بیاورند و نعره ای بکشند.

تفکر حیله سازی مُلای شیعه در مغزشان رسوخ کرده. از نهضت مقاومت ملی و دار و دسته بازرگان تا مارکسیست لنینیست های ایران و حزب توده و ... توجهی به تروریسم اسلامی نداشته و ندارند. آخوند صفتی و 57ی گری، دردی بی درمان است و از دیدن صحنه بانک زنی، انفجار، غارت، خرابکاری و آتش سوزی وترور و شیون قربانیان به وجد می آیند. انهدام ایران برایشان مهم نیست، کوشش مستمر برای باقی گذاشتن باور 57ی، و ستیز با واقعیت و قلب حقیقت ، جز کار و بار روزانه شان شده.

اما این نسل جوان، این راه پر پیچ و خم را خواهد پیمود و ملت از اسارت و ظلمت،رها می شود و دیگر سالوس و ریا و فریب و خیانت و وطن فروشی و جنایت 57ی ها هم بخشوده نمی وشد. این ندا به گوش شان نمی رود چون آلوده اند به جنایت و خیانت. و اما در این روزگار، یکی از آن کارها که بر خلاف جهت طوفان، دیوارهای نیرنگ را شکافت ، پاسخ دادگاه حمید نوری بود. آخر الامر، سینه زنان پای علم آخوندیسم، دیدند که نه دادگاهی برای تسخیر و نابودی ایران تشکیل نشده اما دادگاهی برای یک شرکت کننده در تروریست اسلامی شکل یافته. با اتکا به حقانیت و رسالت برای نجات از توهم، یک بیگانه با انسانیت و خونخواره مکتب آخوندیسم و خمینیسم،در چنگال قانون قرار گرفت.

خمینی، یک وحشی خونریز که همه را مهجور و صغیر و بی شعور می دانست و خود را قیم همه می دانست، کمر به قتل و عام بست و بسیاری از شرکت کنندگان همان گروهی که خودش را یاری کردند، به سینه قبرستان فرستاد. موارد مشابه رذالت و خیانت امثال مُلایان شیعه در میان تاریخ وحش به سختی می توان یافت.

اما حمید نوری یکی از همان چگین های صفویه ( آدم خوار های زنده خوار ) است که به همراه ابراهیم رئیسی و دیگران آن جنایات را مرتکب شدند.

البته مانند حمید نوری در تاریخ جمهوری اسلامی بسیارنند. مثلا یکی مانند علی محمد جهرمی بشارتی به این تروریست اهل جهرم می گویند:دکتر،نویسنده،شاعر،ادیب! الان هم مشاور امنیتی و سیاسی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و قبلا هم وزیر کشور در نزد هاشمی رفسنجانی؛ تروریست اعظم! البته کار و بارش با استقبال از خمینی شروع شد!

و در اینجا هم باید همت و تلاش ایرج مصداقی هم به نیکی یاد کرد. گرچه همیشه با زخم زبان و پرنده سازی بر اساس شایعات قبیله وحشی بارزانی و کهنه تروریست همراه صدام حسین که امروزه فدرالیست و آزادیخواه شده اند، به من یورش ها برده و همه چیز را علیه ام بهم بافت و تاراند، اما راز تاریخ و حقیقت از همه محترم تر است. امید آنکه تلاش و کوشش او در آینده هم در راه عریان کردن حقایق تروریست های اسلامی، خدمتی به نیاکان و خاک مقدس ایران و هموطنان ارجمند داشته باشد و خالصانه، آرزومند موفقیت اویم. جز این تشکر، کاری دگر ساخته نیست. [چگونه سر ز خجالت برآورم بَرِ دوست؟ / که خدمتی به سَزا برنیامد از دستم - حافظ ]

البته همانطور که قبلا در مقاله عربی در الحیاه گفتم: « دادگاه حمید نوری، مواد خامی را در اختیار پژوهشگران تاریخ معاصر خواهد گذاشت» [تکرار آن در ایران فردا، برنامه گفتگو با علیرضا میبدیOct 14, 2021] اما دوست داریم بگویم : محکومیت حمید نوری ، در واقع پیروزی جنبش دادخواهی و محکومیت تروریسم اسلامی است. بیش بادا! و امید که روزی جانیان تروریسم اسلامی در برابر دادگاه صالحه قرار بگیرند و چهره مُلای شیعه و آخوندیسم و مکتب ویرانگر خمینسم بیش از پیش برای جهانیان روشن شود.ایدون بادا!

******

پاورقی : [ بشارتی عضو اولین شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. اما در اوایل ۱۳۶۰-پس ازبلوا-یک گروه به اسم قنات در جهرم و حومه آن بود و بشارتی رهبر اصلی این گروه تروریستی. اقدامات و فعالیت‌های اصلی این گروه کشتار هر مخالف و معترضی بود که جنازه اش را در قناتی رها می‌کردند.حتی زنان تحت تجاوز قرار گرفته ان شارلاتان و اوباش های پیرامون او در گوشه و کنار صحرا پرت می شد. حقوق بشر اسلامی! در ماه‌های اول پس از بلوا۵۷ این حاج آقا بازجو بود! و نیز متجاوز جنسی البته. در شکنجه و آزار و اذیت مخالفان و دگراندیشان در روزهای بلوای ۵۷ از چیزی کوتاهی نداشت. از۱۳۶۰مشهوراست که به هنگام عضویت در«هیئت بررسی شایعه شکنجه»، با انکار شکنجه‌های اعمال‌شده علیه زندانیان سیاسی مرتکب نقض حقوق بشر شده. آقای دکتر متجاوز و قاتل زنان؛ درزمانی که تصدی وزارت کشور را بر عهده داشت با تصویب «آیین‌نامه تعیین مصادیق البسه و آرایش‌های غیر مجاز» در تحدید آزادی‌‌های فردی و اجتماعی شهروندان نقش داشته. در اول۱۳۶۰،بدلیل مراجعات و ارسال نامه‌های خانواده‌های زندانیان سیاسی در قربانگاه های جمهوری اسلامی به نمایندگان مجلس و طرح موضوع شکنجه زندانیان،هیئتی ازطرف خمینی برای بازدید و بررسی این موضوع به زندان‌های تهران ارفتند. یکی هم بشارتی که در آن زمان نماینده جهرم در مجلس شورای اسلامی بود. آقای دکتر متجاوز تروریست؛ به عنوان نماینده قوه مقننه در این هیئت بود و نعره کشید که «نظام حاکم بر بازجویی و بازپرسی دادگاه‌ها و زندان‌های ما به هیچ وجه مبتنی بر شکنجه نیست و اتهام وارده به هیچ وجه صحیح نمی‌باشد.»!

از بهمن ۱۳۵۷ علی محمد بشارتی سازماندهی علنی باندها را آغاز کرد. چند سال بعد از شروع فعالیت این گروه تروریستی قنات، هیئتی از طرف حسینعلی #منتظری - پدر روحانی تروریست های اصفهان و نجف آباد! - به همراه یک روحانی عضو شورای نگهبان بود به جهرم رفت و جلوی فعالیت این گروه را گرفتند !و خواستند تحویل مقامات دهند. در بهمن۹۴ بشارتی نقشش را در گروه قنات منکر شد و گفت «بعد از هفتم تیر ۶۰ عده‌ای جوانان تندرو جهرم رفتند و هواداران مجاهدین را گرفتند و به داخل قنات انداختند!.من اساساً با هر نوع کار غیرقانونی مخالف هستم!

بعدها، دکتر مسعود نقره‌کار در کتاب«مقدمه بر کشتار دگراندیشان در ایران»، در باره شکل‌گیری گروه نوشت:«از بهمن‌ ١٣۵٧حسین آقا (امام جمعه) [حسین آیت‌اللهی] و علی‌محمد بشارتی سازماندهی علنی باندهای جنایتکار را آغاز کردند. این دو نفر «گروه ١۵ خرداد» را شکل دادند، باندی که در همان آغاز فعالیتش چندین همجنس‌گرا را به قتل رساند،افراد گروه به صورت زنی به نام «گُلُو» اسید پاشیدند و کورش کردند. (زن نابینایی که این روزها در میدان ششم بهمن جهرم گدایی می‌کند همان گُلُو، از قربانیان این باند)...حتی دو هفته اول تیر ١٣۶٠ این گروه ده‌ها نفر از جوانان شهر را پس از شکنجه به قتل رسانده و پیکر آن ها را درون قنات‌های اطراف شهر جهرم انداختند. قربانیان این گروه دگراندیشان دینی (بهائیان)، جنسی و سیاسی (گروه‌های چپ و مجاهدین) بودند. با توجه به شهادت شاهدان این گروه تا پایان تابستان۱۳۶۰همچنان به کشتار و سرکوب در جهرم می‌پرداختند. شهادت 3 تن از شاهدان عینی محلی در مصاحبه با منیره برادران، نشان‌دهنده نقش اساسی علی‌محمد بشارتی جهرمی در این جنایات است. خودش در وبسایتش تاریخ جعلی نوشته: درخانواده‌ مذهبی در جهرم متولد شده و از همان کودکی با علمای بزرگ شهر در ارتباط بوده! از دبیرستان جهرم شده فعال سیاسی و مبارز(تروریست) علیه شاه! و 2بار دستگیر شده!

بعد، ضمن ارتباط با روحانیون برجسته شهر، با تعدادی از افراد موسس سازمان مجاهدین خلق! در ارتباط بوده،‌ دوران سربازی رفت قم!. و شیوه‌ی مبارزه‌ی فرهنگی را برگزیده! بماند که در رابطه با سازمان تروریستی مجاهدین دستگیر شده بود. اما در زندان تغییر موضع داد و به موتلفه اسلامی پیوست! در دوره رفسنجانی فقط فلاحیان آدمکش وزیر اطلاعات نبود. وزیر کشور هم می شود یک جانی متجاوز بالفطره به اسم علی‌محمد بشارتی جهرمی! یککتاب شعر وی تحت عنوان «در وادی عشق» که در سال ۱۳۷۲ به طبع رسیده !]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy