واقعیت این است که پیش بینی دقیق چگونگی گذار از جمهوری اسلامی کار آسانی نیست و شاید دهها گروه و حزب سیاسی و افراد مستقل در فکر این هستند که چگونه این گذار را ممکن سازند، اما این بدان معنی نیست که هیچ راه حلی وجود ندارد. در واقع اگر قرار بر این باشد که همه چیز را بدست حوادث بسپاریم، سیاست را باید تعطیل کرد، در حالیکه کارکرد اصلی سیاست یافتن راه حلهای سیاسی برای موانع ومشکلات جامعه و حکومت است.
یکی از واژه هایی که در سالهای اخیر در میان فعالین و تحلیگران سیاسی بیشتر استفاده میشود واژه گذار است، اما به نظر میرسد که هر کس و هر گروهی تعریف متفاوتی از این واژه دارد. مهمترین نکتهای که در رابطه با این واژه اهمیت دارد این است که گذار وقتی معنی پیدا میکند که انرا در یک کانسپت دموکراتیک تعریف کنیم. در واقع تعریف دقیق آن همان گذار دموکراتیک است و تعاریف دیگر در مقوله دموکراسی قرار ندارند و بیشتر به معنی تغییر رژیم است، بدون انکه نتیجه آن مشخص باشد.
در میان نیروهای سیاسی بخشی معتقد هستند که گذار باید از طریق اصلاحات صورت گیرد و بخش دیگر اعتقاد دارند که گذار فقط میتواند از طریق انقلاب موفق شود. به لحاظ تئوری امکان گذار دموکراتیک هم از طریق اصلاحات و هم از طریق انقلاب ممکن است، اما با این وصف گذار دموکراتیک دقیقاً معادل هیچکدام از اینها نیست. همین انعطاف در پروسه گذار است که انرا میتوان متفاوت از انقلابهای کلاسیک و اصلاحات تعریف کرد.
ساموئل هانتینگتون، دانشمند علوم سیاسی آمریکایی، سه موج اصلی دموکراتیزاسیون را شناسایی کرد. اولین موج که از سالها ۱۸۲۶ تا ۱۹۲۶ به طول انجامید که با گسترش حق رأی، عمدتاً در اروپای غربی و ایالات متحده و کانادا همراه بود.
دومین موج اصلی (۱۹۴۳-۱۹۶۲) از طریق اشغال کشورهای المان، ایتالیا و ژاپن توسط قدرتهای متفقین دموکرات پس از پایان جنگ جهانی دوم و تلاش برای دموکراتیزه کردن در مستعمرات تازه استقلال یافته سابق بریتانیا در طول دوره پس از جنگ و گسترش دموکراسی در آمریکای لاتین بود.
سومین موج با سرنگونی رژیم نظامی در پرتغال در سال ۱۹۷۴ آغاز شد. طی ۲۵ سال بعد دموکراسی به شکل چشمگیری در سراسر جهان گسترش پیداد کرد. دموکراسی ابتدا در اروپای جنوبی و آمریکای لاتین، سپس به اروپای شرقی و آسیا و در نهایت به آفریقا گسترش یافت. در این دوره تعداد دموکراسیهای انتخاباتی از تقریباً یک چهارم به تقریباً دو سوم کل کشورهای جهان افزایش یافت. با این حال، بسیاری از دموکراسیهای موج سوم به جای بازگشت به اقتدارگرایی به رژیمهای (هایبرد) یا مختلط که عناصری از دموکراسی و استبداد را ترکیب میکنند، تبدیل شدهاند.
یکی از مشخصات موج سوم پروسه دموکراتیزاسیون در این کشورهاست که چگونه از استبداد به دموکراسی گذار کنند. شکل گذار است که در هر کشوری بستگی به عوامل مختلفی از جمله وجود اپوزیسیون دموکرات، مقاومت حکومت در مقابل مخالفین و شرایط بین المللی و منطقهای هر کدام به نوعی در فرم انتقال قدرت موثر بودهاند. نظریه پردازان دموکراتیزاسیون الگوهای متفاوتی از تعامل میان گروههای اجتماعی را شناسایی کردهاند که شیوه دموکراسی سازی را در یک محیط خاص توضیح میدهند. روشهای متعددی از این انتقال شناسایی شدهاند که منعکسکننده تغییرات در نقش نخبگان و تودهها در رویارویی با رژیم استبدادی، نوع مدیریت این گذار توسط نخبگان رژیم قدیمی، سرعت وقوع گذار که رژیم دموکراتیک جدید را به طور چشمگیری از رژیم قدیمی جدا میکند. در همه موارد گذار زمانی رخ میدهد که یک اپوزیسیون دموکراتیک به اندازه کافی قوی و متحد شود تا با رژیم استبدادی مقابله کند و رژیم استبدادی آنقدر ضعیف و متفرق است که نمیتواند اوضاع را کنترل کند، چه از طریق همدستی با اپوزیسیون دموکراتیک، چه با سرکوب و مقاومت در برابر تغییر، بطور کلی مدلهای گذار عبارتند: ۱- گذار از بالا (اختیاری) ۲- گذار توافقی ۳-گذار از پایین (اجباری).
گذار از بالا به پایین (اختیاری)
در این مدل از گذار، اعضای میانهرو یک رژیم استبدادی (تضعیف شده) در شرایط گذار با رهبران میانهرو یک جنبش دموکراسیخواه مذاکره میکنند. این انتقالها نسبتاً سریع صورت میگرد و به ترتیبات تقسیم قدرت منجر میشوند که عناصر رژیم استبدادی قدیمی را حفظ میکند. به عنوان مثال میتوان به انتقال دموکراتیک در اسپانیا و شیلی اشاره کرد.
در گذار از بالا به پایین، این رهبران رژیم اقتدارگرا هستند که اصلاحات دموکراتیک را اجرا میکنند، زیرا متقاعد میشوند که اصلاحات برای بقای رژیم ضروری است. گاهی اوقات این اصلاحات باعث انتقال طولانی میشود که در آن رژیم دموکراتیک جدید به آسانی از رژیم قدیمی جدا نمیشود. (مانند مکزیک)
در دوران انتخاب خاتمی در ایران بعضیها بر این عقیده بودند که این اصلاحات میتواند به گذار به دموکراسی منتهی شود، اما خاتمی خواهان استقرار دموکراسی به معنی جهانشمول آن نبود، چون شعار او مردمسالاری دینی بود که همچنان عنصر ایدئولوژیک اسلامی در آن حفظ میشد و خبری از سکولاریسم و لیبرالیسم که عناصر اصلی گذار به دموکراسی است در آن وجود نداشت. همین توهم در میان بعضی از گروههای اپوزیسیون باعث شد که جنبش دموکراسیخواهی برای سالها گروگان اصلاحطلبان و نیروهای اپوزیسیون هوادار اصلاحطلبان شود.
بنا به تعریفی که از گذار اصلاحطلبانه وجود دارد، راس و کل نظام باید مایل باشد که اصلاحاتی انجام گیرد که به دموکراسی ختم شود. در این شرایط چنانچه راس حکومت مخالف اصلاحات باشد، هیچگونه اصلاحی حتی در چارچوب نظام صورت نخواهد گرفت.
در اصلاحات دموکراتیک حاکمان بطور مشخص در یک یا چند مرحله حکومت را به مخالفین واگذار میکنند، در حالیکه حاکمان جمهوری اسلامی حتی حاضر نبودند که حکومت را به نیروهای درون حکومت (خودی) واگذار کنند، تا چه رسد به مخالفین، به همین دلیل شعار مردم در پایان یک دوره طولانی اصلاحطلب، اصولگرا دیگر تمام است ماجرا در سال ۹۶ بود که نشان دهنده این است که از نظر مردم پروژه اصلاحطلبان پایان یافته است.
گذار توافقی
بهترین نمونه گذار توافقی شاید گذار به دموکراسی در افریقای جنوبی باشد. در این نوع گذار بخش معتدل حکومت با مخالفین که خواهان استقرار دموکراسی هستند در یک پروسه مذاکره به توافق میرسند که طی مدت زمان مشخصی این گذار صورت گیرد. در این نوع گذار معمولاً دولت گذار (انتقالی) با مشارکت حکومت و اپوزیسیون بطور مشترک شکل میگیرد و شرایط لازم را برای انتخابات آزاد و تغییر قانون اساسی فراهم میکند.
در ایران بعضی از نیروهای جمهوریخواه و تا حدی افرادی از اصلاحطلبان که خواهان اصلاحات ساختاری هستند، تقریباً چنین نگاهی دارند. انها با پیغامهایی که به حکومت میدهند امیدوار هستند که حکومت با انها مذاکره کند و حاکمان راضی شوند که حکومت را طی یک توافق به انها واگذار کنند.
یکی از اشکالات این دیدگاه این است که کسانیکه چنین خواسته هایی را به حکومت پیشنهاد میکنند باید از حمایت جنبش مدنی و اعتراضی مردمی برخوردار باشند که بر حسب وزن آن با حکومت مذاکره و چانه زنی کنند و حکومت را وادار به تمکین کنند. هیچکدام از این افراد و شخصیتها از چنین قدرتی برخوردار نیستند.
از طرفی رهبر و هسته اصلی قدرت و دولت در سایه نه تنها تمایلی به مذاکره ندارند، بلکه شمشیر را از رو بستهاند و با دستگاه سرکوب خود هر مخالفی را سرکوب میکنند. در شرایطی که حکومت حاضر به هیچ نوع عقب نشینی نبوده و در شرایطی که هیچ نیروی مردمی در خیابان وجود ندارد که روی خواستههای خود مُصر باشد، صحبت از توافق با رژیم آب در هاون کوبیدن است. در واقع گذار توافقی بدون یک جنبش قوی دموکراسیخواه و بدون حضور نیروهای معتدل در حکومت، غیر ممکن به نظر میرسد.
گذار از پایین به بالا (اجباری)
گروههای اجتماعی مختلف در یک جنبش مردمی گسترده ابتدا رژیم استبدادی را از طریق اعتراضات تودهای تضعیف میکند و در نهایت رژیم را مجبور میکند قدرت را واگذار کند. این گذار اغلب منجر به گسست ریشهای با رژیم قدیمی میشود. به عنوان مثال میتوان به گذار دموکراتیک در لهستان، مجارستان و جمهوری چک در نیمه دوم قرن بیستم اشاره کرد.
محققانی که طرفدار این رویکرد استراتژیک هستند استدلال میکنند که شبکهها و انجمنهای سیاسی و مدنی نقشی تعیین کننده در پروسه گذار خواهند داشت. دیگران استدلال میکنند که چشم انداز گذار زمانی افزایش مییابد که توازن قدرت بین نیروهای اقتدارگرا و دموکراتیک تقریباً برابر باشد، زیرا فشار برای سازش و میانه روی از همه طرف ایجاد میشود. استدلال سوم این است که بهترین حالت برای گذار وجود ندارد و در عوض شرایط و استراتژیهایی که فرآیند دموکراسیسازی را موفق میکنند بستگی به تعدادی از عوامل تاریخی و روابط قدرتی دارد که در طول دوره گذار برقرار میشود و ممکن است در هر کشوری متفاوت باشد. این عوامل شامل تجربه قبلی با دموکراسی، سنتهای کنترل غیرنظامیان در مقابل ارتش و در مورد این ایران سپاه پاسداران است.
از نظر مفهومی، دموکراسی در یک کشور زمانی تثبیت میشود که دیگر فرصتی برای بازگشت به اقتدارگرایی وجود نداشته باشد. یکی از شاخصهای رایج در رابطه با ثبات دموکراسی حداقل چرخش متوالی قدرت در دو نوبت است. دیگر شاخص زمانی است که یک گروه سیاسی موافقت میکند که قدرت را به اپوزیسیون سابق واگذار کند، زیرا این نشان دهنده تمایل مقامات فعلی برای حل و فصل اختلافات از طریق فرآیند دموکراتیک است.
دموکراسی زمانی تثبیت میشود که همه بازیگران سیاسی چه اپوزیسیون و یا بخشهای از حکومت دموکراسی را به عنوان بهترین سیستم برای جامعه خود بشناسند. این امر در طول زمان از طریق نهادینه کردن رویههای دموکراتیک و توانایی سیستم در عمل اتفاق میافتد.
یکی از رویکردهای رایج برای مشخص کردن فرآیند دموکراسی سازی، تمایز بین دو مرحله است: (۱) مرحله گذار از یک رژیم استبدادی یا نیمه استبدادی به یک دموکراسی انتخاباتی و (۲) مرحله تحکیم دموکراسی.
گذار به دموکراسی و تحکیم آن اغلب فرآیندی مجزا در نظر گرفته میشود که توسط بازیگران مختلف هدایت میشود. روند گذار حول محور تضعیف یک رژیم استبدادی و ظهور نهادهای نوپای دموکراتیک اهمیت فراوانی دارد. مرحله تحکیم دموکراسی مستلزم نهادینهسازی قوانین دموکراتیک جدید برای زندگی سیاسی است. صرف نظر از اینکه فرهنگ سیاسی دموکراتیک قبل یا بعد از گذار به دموکراسی وجود داشته باشد، فرآیند تحکیم دموکراسی ضروری است. اینکه چگونه کشورهای غیر دموکراتیک بر مشکل مرغ و تخم مرغ غلبه میکنند و فرهنگ سیاسی دموکراتیک را توسعه میدهند نمیتوان از پیش تعیین کرد. تعدادی از عوامل به طور مکرر ذکر میشود، از جمله آموزش، تغییرات در ساختار اجتماعی که با فرآیند مدرنیزاسیون همراه است و به ویژه تراکم پیوندهای اجتماعی ایجاد شده از طریق انجمنهای مدنی.
در هر حال این شبکههای متراکم از انجمنهای داوطلبانه است که از طریق آن شهروندان مستقل از دولت سازماندهی میشوند که منبع اصلی فرهنگ مدنی و ضروری برای عملکرد یک جامعه دموکراتیک هستند؛ به ویژه هنگامی که این انجمنها ماهیت سیاسی ندارند، نقش تعیین کنندهای دارند. شهروندان در میان خود روابطی ایجاد میکنند که از شکافهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میگذرند. این پیوندهای اجتماعی سطحی از اعتدال را در جامعه ترویج میکند که تحمل تنوع را تشویق میکند و از تبدیل درگیریهای سیاسی به خشونت جلوگیری میکند. نمونه مشخص آن همکاری و اعتراضات معلمین و بازنشستگان است. شهروندان در این شرایط عادات سازمانی را یاد میگیرند و حس اجتماع را در خود پرورش میدهند. از آنجایی که جامعه در سطح پایه از طریق شبکهای متراکم از انجمنها به یکدیگر پیوند میخورد، شهروندان سطح اعتماد اجتماعی خود را افزایش میدهند که به آنها امکان را میدهد که برای حل بسیاری از مشکلات جامعه با هم همکاری کنند. به این ترتیب، یک شهروند سازمانیافته میتواند قدرت دولت را محدود کند.
در رژیمهای استبدادی، رقابت با قدرت دولتی از طریق دولت دشوار است، بنابراین ارزشهای مقاومت در جامعه مدنی باید توسعه یابد. مقاومت فعال گروههای جامعه مدنی آنقدر رژیم استبدادی را تضعیف میکند که یک گذار دموکراتیک را ممکن میسازد. حامیان این دیدگاه نقش جامعه مدنی در به چالش کشیدن رژیمهای کمونیستی در شرق اروپا و رژیمهای نظامی در آمریکای لاتین را در طول دهه ۱۹۸۰ به عنوان شاهد ذکر میکنند. بطور مثال در کشورهای بلوک شرق احزاب اپوزیسیون شناخته شدهای وجود نداشتند.
با توجه به اینکه حکومت در ایران مذهبی بوده و روحانیون بطور مشخص حکومت را در انحصار خود دارند، مبارزه برای برکنار کردن روحانیون و اخوندها از حکومت نقش محوری و اصلی را خواهد داشت. هر چند رهبر جمهور اسلامی به عنوان دیکتاتور فردی حکومت را در قبضه خود دارد، اما این قشر روحانیون هستند که به کمک سپاه پاسداران قدرت را در اختیار دارند. دستگاه روحانیت مثل دیکتاتورهای حزبی نیستند که در مرحله گذار انها را منحل کرد و یا بپذیرند در یک انتخابات دموکراتیک به رقابت بپردازند. انها حکومت را ودیعه الهی میدانند و دخالت انها در حکومت با اصول دموکراتیک سازگاری ندارد. پس در گام اول باید انها را از حکومت برکنار کرد تا ابتدا حکومت را سکولار کرد. این پروژه در ایران خیلی مهم و اساسی است و تا وقتیکه روحانیون و اخوندها در حکومت حضور دارند گذار دموکراتیک غیر ممکن است.
در مرحله دوم سپاه پاسداران است که به عنوان یک ارتش ایدئولوژیک حافظ منافع روحانیون و اخوندهاست. دخالتهای انها در سیاست، روابط خارجی و اقتصاد مانع بزرگی در گذار دموکراتیک خواهد بود. انحلال سپاه پاسداران و ادغام بدنه سپاه در ارتش نیز بخشی از پروسه گذار خواهد بود، چون در نظام دموکراتیک آینده نیروهای نظامی نه تنها باید حافظ منافع کشور و مرزهای کشور و بدور از ایدئولوژی باشند، بلکه نباید در سیاست و اقتصاد دخالت داشته باشند. این امر بدون یک سیاست و استراتژی مشخص غیر ممکن است، چون یکی از راههای گذار دموکراتیک، بیطرفی ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی در دوران گذار است.
البته با توجه به اینکه در ایران هم ارتش و هم سپاه پاسداران وجود دارند، امکان کودتا سپاه در حالتی که روحانیتی در حکومت نباشد ممکن است به درگیری نظامی میان این دو نیرو ختم شود. در این حالت با توجه به تجارب انقلاب ۵۷ به احتمال زیاد ارتش ممکن است در کنار مردم قرار بگیرد.
اتخاذ تمام سیاستهایی که بتواند این دو معضل اساسی را حل کند در گرو یک سیاست مشخص برای گذار دموکراتیک از جمهوری اسلامی و یک جنبش فراگیر دموکراسیخواه و مهارتهای نیروهای دموکراسیخواهی دارد که اولویت آنها استقرار دموکراسی باشد. انتخاب استراتژی و تاکتیکهای مناسب برای گذار دموکراتیک نقش تعیین کننده در ایجاد اعتماد در میان مردم و گسترش جنبش دموکراتیک خواهد داشت. گذار دموکراتیک را باید با گفتمان خود شروع کرد و مراحل بعدی بستگی به پیشرفت جنبش، رهبری معتمد و سیاست ورز و پروژه هایی دارد که امکان گذار دموکراتیک را فراهم سازد.
محمد برزنجه
فردوسی و مشروطه خواهی، فرشید مجاور