ویژه خبرنامه گویا
دیروز نوبت شکنجه و اعترافات سپیده رشنو بود و امروز جنایت قتل مهسا امینی. بر خلاف اشک تمساح جنایتکاران متظاهر اما در عمل متجاهر, از رئیس جمهور گرفته تا معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور, از وزیر کشور گرفته تا دادستان تهران. از نماینده سالوس مجلس گرفته تا نوه خودنما و ریاکار بنیانگذار این نظام خونریز, همگی به گونه ای در قبال این جنایت هولناک اشک تمساح می ریزند که گویی از عملکرد استثنایی و به دور از قاعده پلیس گشت ارشاد شوکه شده اند. اما به باور من حمله یک یا چند حیوان درنده به یک انسان بی دفاع در یک جنگلی بنام جمهوری اسلامی استثنا و شوکه آور نیست. این فطرت ذاتی جانورخویی عمله های این نظام بوده و است که بارها جنایت های دهشتناک آفریده اند. و اما مشمئز کننده تر از همه جانماز آب کشیدن اصلاح طلبان است که برای ریختن اشک تمساح از یکدیگر سبقت می گیرند. همان هایی که بیش از چهار دهه پیش با فرو نمودن "پونز" به پیشانی مادران امثال مهسا امینی پایه های مبارزه با بدحجابی را پایه نهادند.
آنچه که این روزها اتفاق می افتد حاصل کِشته ٤٤ سال پیش نسل ماست که با نادانی و بلاهت باورنکردنی آخوندهای داعشی را به قدرت رساندیم. اگر حماقت از نوع سفله پروری نسل من و ماقبل من نبود, امروز مهسا امینی بخاطر تار مویی جان خود را از دست نمی داد. به همین دلیل ما نیز در بوجود آوردن این نظام داعشی خونخوار و فرهنگ آدم کُشی مصون ء از مجازات شریک هستیم. نمی توان دوروئی و دغلی اصلاح طلبان را محکوم کرد, اما برای ابلهی ٤٤ سال پیش خویش عذر و بهانه آورد. ما هیولایی را بوجود آوردیم که دشمن ایرانی و ایرانی است. دلم سخت می گیرد وقتی می بینم دقیقا در همان روز که مامورین انتظامی در مرزهای بلوچستان با زوار اربعین پاکستانی و افغانی با نوکر منشی و کرنش تمام دست آنها را می بوسند و خدمتگزاری می کنند؛ اما در پایتخت کشور یک دختر ایرانی کـُردتبار, یعنی هموطن خویش را, با سبعیت فراوان به قصد کُشت کتک می زنند ـ آن هم به خاطر چند تار مو.
نگارنده بارها گفته و نوشته است که این رژیم خائن ترین و بیگانه پرست ترین رژیم در تاریخ بشریت است. رژیمی که با بیرحمی تمام ایرانی را می کُشد, اما همزبان دست اجنبی را می بوسد. رژیمی که نسل ما در پیدایش آن شریک جرم هستیم. نه تنها در پیدایش آن, بلکه در استمرار آن نیز شریک جرم هستیم. قار قار کلاغ های زشت جمهوری اسلامی در داخل کشور که تلاش می کنند با ریختن اشک تمساح این "آخرین خونریزی" را یک استثنا جلوه دهند و از خود جنایتکاران خاطی درخواست می کنند که در مورد جنایت خویش تحقیق کنند, واقعا شرم آور و دردآور است. شوربختانه در خارج از کشور نیز مخالفان نظام یا به اصطلاح اپوزیسیون در ادامه حیات این رژیم گناهکار و مسئول هستند. زیرا جز تشکیل شورا و جماعتی از ملغمه های ناجور کار دیگر از ما ساخته نیست. وانگهی حتی همین ملغمه های اهل محاجه و مجادله با تشکیل کمیسیون های زنان و غیره بجای بیانیه دادن و محکوم کردن شکنجه و اعترافات سپیده رشنو و یا قتل مهسا امینی و دفاع از زنان و دختران ایران زمین, قارقار گونه سرگرم تکفیر و بیانیه دادن علیه مخالفان خود هستند, آنهم بخاطر اینکه به اسب شاه گفتند یابو.
لذا این جنایت وحشتناک باید تلنگری جدی باشد به همه ایرانیان که "کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من". اندوه خبر قتل مهسا امینی در چنین روزی دو چندان است. زیرا دقیقا در همان لحظه دیکتاتوری به نام ابراهیم رئیسی که سابقه طولانی در کشتار مخالفان دارد, با الکساندر لوکاشنکو رئیس جمهور مستبد و بدنام بلاروس و بقیه مستبدین گرد هم آمده در سمرقند همنشینی می کند. بنابراین علاوه بر نقش اولیه ما در پیدایش این هیولای خونخوار, تا زمانی که ما پراکنده و متشتت هستیم, در ادامه وضع موجود نیز تقصیرکار هستیم. دریغا که مهسا امینی نه اولین قربانی جهالت و جنایت این رژیم است و نه آخرین خواهد بود.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
جمعه ٢۵ شهریور ١٤٠١
ما تشتک باز کنان عصبانی هشتگ ساز، فرهاد رجبعلی