کمبود اطلاعات حُکّام ایران از تاریخ و فرهنگ ایران زمین که به جای خود، حتی از تاریخ شبه جزیره عربستان و تحولات سیاسی بعد از بعثت محمد رقّت آور و کلافه کننده است. بخصوص که هیچ علاقه ای هم جز بهم زدن همان اطلاعات نادرست در دیگ ذهن شان نداشته و تمنای حقیقت در رفتارشان دیده نشده است.
اگر خیلی تلگرافی به برخی ازین موارد اشاره کنم باید بگویم که بنی امیه و بخصوص معاویه که مسیحی بودند، یک جنگ صلیبی تمام عیار علیه گروندگان به دین نو به راه انداختند که در مراحل بعدی، جنگ با زرتشتیان وبا ایرانیان ِمناطق داخلی تر ایران زمین را هم در بر گرفت. معاویه توسط مسیحیت بیزانس شام ( سوریه لبنان امروز) که مسیحیت ملکی بود یعنی یک سرش به صومعه وصل بود سر دیگرش به دربار، همه گونه حمایت شده ومشاوره و نقشه راه دریافت می کرد. حتی آنچه به نام «فتوحات» بعد ها جا انداختند با کمک تسلیحاتی، آموزش نظامی،همین مشاوران بیزانسی انجام شد( آنها بودند که تاکتیک ها و عیار ارتش ساسانی را می شناختند و رویاروئی با آن را تجربه کرده بودند) که در رأس آنها «سرجیو» یا سرجون از خانواده منصوربن سرجون قرار داشت که به مدت پنجاه سال بنی امیه را تا زمان مروان همه گونه مشاوره داده و سازماندهی کردند.
چون قصد معاویه انتقال پایتخت به بیت المقدس بود، از مکه و مدینه و حجاز بطور تاریخی هویت زدائی ِحقوقی شد. در چند ماه گذشته سخنرانی چند محقق را شنیده ام که هر دو اذعان داشته اند شبه جزیره توسط ساسانیان احاطه شده بود. اما توجه نمیکنند به چه دلیل ممکن بوده ساسانیان این منطقه را وا گذاشته و رها کرده باشند. در قاموش سیاست حتی یک رود، یک جزیره کوچک باید هویت حقوقی داشته باشد تا مورد استفاده دشمن قرار نگیرد. این نواحی هم گر چه معاویه بطور اخص و بنی امیه بطور کلی نسبت به تاریخ زدائی آن بسیار کوشیدند، زیر سیطره ساسانیان بود. حتی ذوالفقار علی که جنبه اساطیری یافته، (مشخصات متعدد آنرا از هر طرف که در نظر بگیریم)، یک شمشیر ساسانی بود. تولد قران در زیر حکومت ساسانی اتفاق افتاد مثل تولد اوستا و ارژنگ مانی و دین مزدک. ما اینکه مفاد اساسی قران و دوگانه های مُهمش مثل نور و تاریکی و راستگوئی و دروغگوئی به فرهنگ ایرانی اوستائی نزدیکتر است تا توراتی مسیحی. ناگفته نماند که ایرانزمین بستر جوضض معنویت بوده وحتی عیسی مسیح نیز که زبان مادریش آرامی بود و پاپ هم به این موضوع در مصاحبه ای اذغان کرده، در عراق امروزی که بخشی از ایران زمین و آسورستن آن بود به دنیا آمده. صدام حسین نه فقط شیعیان عراق بلکه کشیشان و وابستگان کلیسا و صومعه آرامی را به بهانه ایرانی بودن اخراج کرد.
باز به طور خیلی فشرده، پروژه معاویه این بود که خود را بازگشت عیسای آخر زمان معرفی کرده، محمد را هم پیامبر دروغین اپوکالیپس معرفی کند. تمام جنگ شاخه کوفه یا ایرانی با شاخه شامی و بیزانسی ادامه جنگهای ایران و روم بود. در این میان آنچه امروز به مسائل ما مربوط میشود، مسله حجاب است که اگر به اجزاء آنچه حجاب برتر خوانده میشود توجه کنید (دو لایه سرپوش و یک شنل بلند تا نک پا،) ما با لباس زنان تارک دنیای صومعه های مسیحی روبرو هستیم و هیچ جای تاریخ بعثت، در هیچ جای ایران جز در صومعه ها ( که البته قابل احترامند) دیده نمیشود. طنز تلخی ست که مدعی دوستی علی وضدیت با بنی امیه باشی و تا عمق زندگیت آداب آنها نفوذ کرده و تخمیر شده باشد.
هر چند خفت مهسان بی دیدن بهاران ... یوسف جاویدان
راهی به رهایی، هوشنگ امیراحمدی