سر خم میکنم به عنوان یک فرزند، یک همسر، یک پدر! در برابر زنان مبارز سرزمینم که امروز با شکوه ترین و زیباترین حماسههای جنگ تا پای مرگ را برای آزادی در سرزمینی که آن نیز نام زیبای زن را دارد در کوچه و خیابانهای آن میآفرینند.
حماسهای چنان بزرگ که نه تنها در تاریخ ایران بلکه جهان کم نظیر است. نسل جوانی که نمیشناسیمش با شهامت و زیبائی جوانانه خود پای در میدان نهاده است. نسلی که زیر نگاه سنگین حکومتی متحجر، جبار و خون ریز بر بالیده، بزرگ شده، ستم دیده، به حساب نیامده، خواستههای اولیهاش نادیده گرفته شده! تن به اجبار زیستن در چار چوب قوانیننی داده که روحش را آزرده ساختهاند.
قوانینیی که لبخند از لبان او گرفته وشادی این اکسیر حیات بخش زندگی را در بهترین سالهای کودکی، نو جوانی و جوانی از او دریغ داشتهاند.
قوانینیی ملهم از شریعت که در قرن بیست ویکم نوعی از زندگی بدوی را که زن مصلوب الحقوق ترین فرد آن است بر مردم تحمیل کرده است.
دختران این ستم دیدگان اصلی قوانین اسلامی که از بدو تولد مهر نابرابری جنسیتی بر پیشانی آنها زده میشود. قربانیان فکری وجسمی حکومت اسلامی هستند! جائی که بخاطر جنسیتش پیوسته توسط مشتی فاسد جنسی تحقیر گردیده است.
دنیای مرد سالار، دنیای تفکر ارتجاعی دین! اورا که نیم اصلی واز نگاهی آفریننذه وتداوم دهنده اصلی زندگیست! پیوسته به گوشه رانده وحداقل حقوق انسانی را از او دریغ داشته است.
من هرگز بعنوان یک مرد که پیوسته دل در گرو مهر مادر، عشق همسرو دخترم را داشتهام نتوانستهام به عمق رنج عظیم آنها که رنجی تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی است پی ببرم.
مینویسم وحشت میکنم از این همه فاصله! از این همه فشار وارد شده بر زنان کشورم. قادر نیستم اندوه، درد و ستمی که بر جامعه زنانه در ایران تحمیل شده است را بیان کنم و ترسیم نمایم.
چرا که هرگز نیشتر خنجری که هر روز ودر هر قدم بر قلب زنان این سرزمین مینشیند بر قلب من ننشسته است.
هرگز تلخی حضور بدون بحساب آمدن را تجربه نگردهام. در این چهل سال حکومت اسلامی قادر به دیدن ودرک تحولاتی که در بطن جامعه بخصوص در بین نسل جوان و نوجوان میگذشت نشدهام. پیوسته بی آن که متوجه باشم مانند یک فرد سنتی به پدیدهها نگریستم و در نا خود آگاه خود ثبتشان کردهام.
به انترنت ونقش آن بین نوجوانان بدیده شک نگریستم. نوجوانانی چه پسر و چه دختر که زندگی در دنیای مدرن وشاداب ترسیم شده در دنیای مجازی را میبینند، آرزو میکنند. نهایت برای رسیدن به آن مبارزه مینمایند.
آنها که در دنیای مجازی هر روز تصویری دیگر گونه از رابطه آزاد و برابر دختر وپسر میبینند اما خودناگزیر تن به زندگی در جمهوری اسلامی میدهند.
نسلی که خوب میدانند که نوعی دیگر از زندگی هست که در خیابانهای آن بجای تصویر مشتی فاسد وجانی، بجای چوبه دار و حجلههای عزای تزیئن شده در ماتم جوانان بر کوچهها! بجای ستایش مرگ و ترس خوردن از رابطه زیبای دو جنس تکمیل کننده هم. دنیائی دیگر نیز هست که دختران وپسران دست در دست هم در حال ساختن رویاهای شخصی خود میباشند دنیائی شاداب برای زیستن.
ما قدرت و عمل کرد رویا را در دنیای جوانی و نوجوانی زمانی که خود جوان بودیم میدانیم. رویای نو جوانها و رفتن بدنبال آن به محافظه کاری امروز ما شباهتی ندارد. فراموش کردیم جوانی خود را که چگونه برای رسیدن به رویاهای خود فریاد میزدیم وجان میدادیم. اما امروز رویای جوانان ونو جوانان خود را نمیبینیم
حال زمان مبارزه این نسل زیبا که متاسفانه نمیدیدیم فرا رسیده است. نسلی که پسران جوان نگاهشان به دختران نگاهی تحسین آمیز است. پسرانی که درک میکند ستم وارد شده بردختران را. چرا که خود نیز قربانی یک تحجر عظیم مذهبی هستند.
چرا که میخواهد در سیمای جوانی مدرن وتلاشگر برای رویاهای خود پای در میدان نهاده دست در دست موجودی که نیمه اورا تکمیل میکند. زیر شعار "زن، زندگی، آزادی "یکی از با شهامت ترین وزیبا ترین شکل مبارزه را که دختران پیشاپیش آن حرکت میکنند را رقم بزنند.
مبارزهای که با نام یک دختر آغاز گردیده، بسیار تابوهای اجتماعی و قکری را در هم شکسته وتحسین همگانی را بر انگیخته است. تحسینی ملی وحهانی.
مبارزه این نسل مبارزه نو آوریست با تحجر! کاری که نسل ما در عمل عکس آن کرد! مبارزه کینه انباشته شده یک نسل است با کسانی که زندگی را یر آنها تنگ ساختهاند.
عزیزانم شما که امروز با شهامت خود تمامی قلب من وبخش زیادی از ملت را بتصرف خود در آوردهاید! پیروز مندان میدانید. سازندگان جامعه نوین ایران که خوشبختانه زنان در آن نقشی حیاتی و تعین کننده بازی میکنند.
شما چه سرکوب شوید! چه مجبور به عقب نشینی گردید. پیروزمندان امروز جنبش آزادیخواهانه این سرزمینی تاریخی هستید. جنبشی که بسیار نگاهها و باورها را در سظح جهان در هم شکسته است. جهان با افتخار وحمایت قلبی بشما مینگرد. به"هدا| با آن چشمان درخشان. به"سپیده" با آن چشمان کبود شده از ضربات مشت ولگد ونهایت به جان عزیزی چوان "مهسا" که نام رمزی برای خیزش با شکوه شما عزیزان بود.
میبوسم دستهائی را که با نام آزادی در هم گره خورده وفضای تبدار وطن را لبریز از شهامت ودلیری ساخته است. دمتان گرم که در این پیرانه سری شور جوانی در من انگیختهاید.
ابوالفضل محققی
آی.... " ژینا"! آی... مهسا! رضا مقصدی