برای رسیدن به ایرانی آزاد و آباد و مرفه، مبارزان و فعالان سیاسی، مدنی و صنفیِ دموکراسی خواه وعدالت جو در داخل کشور حرف آخر را خواهند زد. مبارزه آزادیخواهانه و عدالت جویانه در داخل کشور رو به ارتقاء و گسترش است، و جنبشهای اخیر ۹۶، ۹۸ و جنبش ۱۴۰۱ (جنبش زن، زندگی، آزادی) نشان داده است که بی نیاز به مجوز فرد یا جریانی از خارج از کشور، از بطن و متن تلاشها و برنامهها و بیانیههای سیاسی و مدنی و صنفی، جنبشی سیاسی و نیروی اجتماعیای جایگزین و آلترناتیوی کارساز شکل خواهد گرفت. از میان "گمنامها و بنام ها"، از میان متفکران و فعالان حرکتها و تشکلهای سیاسی، مدنی و صنفی، رهبرانی لایق و شایسته سرفراز خواهند کرد و با پشتوانه و یاری مردم، دودمان و طومار ننگین وچرکین حکومت اسلامی درهم خواهند پیچید و راه را برای تحقق آزادی، دموکراسی و حقوق بشر هموار خواهند ساخت. زندانها، کف خیابانها و میدانهای شهرها، دانشگاهها، مدرسهها، کارخانهها و جای جای این سرزمین بلا زده گواهی میدهند که تدارک برچیدن بساط ظلم چیده شده است و دیگرسرکوب و توحش و جنایت برای تداوم ستمگری جواب نخواهد داد.
تردیدی نیست مبارزه در داخل کشور تعیینکنندهترین عامل پیروزی مردم ماست. نقش مردم، به ویژه زنان و جوانان و اپوزیسیون داخل کشور، اپوزیسیونی در کنار مردم در این پیروزی انکار ناپذیراست بی آنکه حضور اپوزیسیون در خارج از کشور را بتوان نادیده انگاشت. به همین دلیل این پرسش، به ویژه در شرایطی که مردم در کف خیابانها جانفشانانه رویاروی حکومت اسلامی ایستادهاند، هنوز مطرح است:
در این میدان نقش اپوزیسیون خارج از کشور چیست و چه باید بکند؟
پرسشی که سالیانی ست سبب بحثها و جدلهای بسیار بوده و هست. گروهی به دلیل شرایط داخل کشور، به ویژه توان سرکوبگری حکومت اسلامی نقش اپوزیسیون خارج از کشور را در بروز تغییر و تحولات بینادی در داخل میهنمان تعیین کننده پنداشتهاند و گروهی دیگر نقش اپوزیسیون در داخل کشور، اپوزیسیونی در کنار مردم را پر اهمیت و تاثیر گذار دانستهاند، و برای اپوزیسیون خارج از کشور جایگاهی در حد نیروئی پشتیبان و حامی قائلاند.
کارنامه اپوزیسیون در خارج از کشور را میتوان اینگونه خلاصه کرد.
۱- روشنگری درباره ماهیت اندیشگی وکردارارتجاعی و ضد انسانیِ رهبران حکومت اسلامی درایران، درجهان ومحافل مختلف بین
المللی، به ویژه افشای کشتارهای متعددی که این حکومت مرتکب شده است. روشنگری در بارۀ خصلت تروریستی وتروریست پرور این حکومت وافشای تلاشهای جنگ افروزانه و صدور تروریسم اسلامی درسطح منطقه و جهان.
۲- پشتیبانی وتقویت اپوزیسیون داخل کشورو انعکاس صدای مبارزان و مردم داخل کشور و بازتاباندن خواستهای هردَم سرکوب شوندۀ جنبشهای مدنی و صنفی، و حق طلبی قربانیان ستمگریهای حکومت اسلامی درجهان. حمایت وتقویت فرایندهای مدنی و جنبشهای آزادیخواهانه، دموکراتیک وحقوق بشری درایران از راههای گوناگون، ازتماس وارتباط مستقیم با این فرایندها و حرکتها تا بهره گیری ازطریق رسانهها و دیگر ابزارهای ارتباطی. این رابطه اگرچه به دلیل ویژگیِ سرکوبگرانه حکومت اسلامی ارگانیک نبوده اما با توجه به امکانهای ارتباطی مجازی تاثیرگذاربوده است.
۳- ایده و گفتمان سازی در راستای شکل گیری جایگزینی ملی، دموکراتیک و سکولار در داخل کشور، و تبلیغ و ترویج مفاهیمی همچون آزادی، دموکراسی، سکولاریسم و لائیسیته، حقوق بشر، محیط زیست و... شناخت و شناساندن ارزشی وپذیرش پدیده هائی همچون تحمل دیگری و دگراندیشی، پیشبرد دیالوگ دموکراتیک سیاسی و نظری، که سبب کاهش و زدایشِ کینه ورزی نسبت به دگراندیشی و مخالفت نظری و سیاسی، و جریانهای سیاسی ناهمسو و مخالف دراپوزیسیون شده است. آشنائی با درک و فهم و نگاههای تازه نسبت به مفاهیم و پدیده هائی همچون ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ، تحزب وسازمان یابی، و...
این موارد سه گانه کارنامه بدی نیست، با این حال توان و ظرفیت این اپوزیسیون بیش از آنی ست که شاهد بوده و هستیم، به همین دلیل پرسش هنوز پا برجاست:
چرا اپوزیسیون خارج از کشور در طی این ۴۳ سال، به ویژه در شرایط حساس و حیاتی امروز نتوانسته از توان و ظرفیتاش در راستای سرنگونی حکومت اسلامی و تحقق آزادی، دمکراسی و حقوق بشر در میهنمان استفاده کند؟
به یکی از عوامل که بیاناش تکرارمکررات اما ضروری ست اشاره میکنم:
اپوزیسیون خارج از کشورپریشان و پراکنده بوده و هست، حتی همین امروز که مردم میهنمان متحد و یکپارچه در برابر حکومت ایستادهاند، همیان امروز که خون جوانان کف خیابانها میهنمان را خونرنگ کرده، روحیه همکاری و همگرائی و ائتلاف و اتحاد در میان اپوزیسیون خارج از کشور بسیار صعیف و نحیف است. متاسفانه تلاشاش برای غلبه براین ضعف و نقصان و شکل دهی حتی یک تشکل دموکراتیک فراگیر یا ائتلافی از نیروهای متنوع حول خواست هائی مشترک، یک ستاد حمایت و پشتیبانی از مردم میهنمان ناموفق مانده است. اگرپارهای ازعوامل مهم تاریخی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را به عنوان دلایل این ضعف اساسی اپوزیسیون خارج از کشور کنار بگذاریم، بیش ازهرچیزمشکلات شخصیتی، روانی و رفتاری بسیاری از رهبران و چهرههای سیاسی و فرهنگی گروههای اپوزیسیون به عنوان عامل مهم این ناتوانی و ضعف باقی میمانند. گیرهای شخصیتیِ خود شیفتگی، خودخواهی، خودمحوری، خود رهبرپنداری و فرقه گرائی و انواع توهمهای ریز و درشت، دورافتادگی طولانی از بستر اصلی مبارزه، عدم تلاش مستمر برای پیوند با مبارزات داخل کشور و خلاصه کردن مبارزه درسالنها، محفلها، کنفرانسها، اتاقک های" کلاب هاوس"، رادیو و تلویزیونها و شبکههای دیگر و فاصله گرفتن از واقعیتهای جامعه و مراکز اصلی مبارزه یعنی کف خیابانها و میدانها و کارخانهها و دانشگاهها در تداوم ضعفها و لغزشها نقش داشته و دارند.
توهم و خودشیفتگی و خودخواهی در برخی شخصیتها و چهرهها و جریانها در حدی ست که به جای کمک رساندن به مبارزان میدانی در داخل کشور برای آنان، و حتی ارتش وسپاه و مردم، فقط پیام و فرمان صادر میکنند، و به آنها دستور میدهند که چنین و چنان کنند، و آنان را سرزنش میکنند که چرا به خیابانها نمیریزند...و این درحالی ست که جمعهای سی چهل نفره اپوزیسیون در خارج از کشور، و در فضایی آزاد و دموکراتیک "چهل تکه "اند وبسیاری از ایرانیان مدعی مخالف رژیم اسلامی درهمین خارج کشورجرات، وقت و حوصله به کف خیابان آمدن ندارند. بخشی نیز که از افراد شناخته شده همین اپوزیسیون هستند در همکاری با ارتش سایبری حکومت اسلامی در فضای مجازی بساط لمپنیسم سیاسی و فحاشی و اتهام زنی علیه مبارزان داخل و خارج کشوررا گرم تر کردهاند.
ریزشدن احزاب، سازمانها و گروههای اپوزیسیون درخارج از کشورنیز این تجربه بر جای گذاشته است که جمعهای شکل گرفته ازانشعابهای قدیمی تفاوت وتغییر کیفی با جریان هائی که از آنها جدا شدهاند، از خود بروز ندادهاند. انشعابها و جدائیها در فضائی عصبی و تهی از تامل و اندیشه، دربیشترین موارد رنگ و بوی دعواهای شخصی، حیدری نعمتی، قبیلهای و یا جاه طلبانه داشته و دارند، که سبب گسترش سیاست گریزی و انفعال، واز سوی دیگر تقویت فرقه، سکت و قبیله سازی شدهاند.
طی این ۴ دهه تلاش برای همکاری، همگرایی، ائتلاف، اتحاد، تشکیل جبهه و.... ازسوی افراد و نیروهای مختلف حول یک برنامه (پلاتفورم) صورت گرفته است، اما بی نتیجه ماندهاست. حتی اتحاد و وحدت " اردوها یا بُلوک " هایی به ظاهر همفکر وهم طیف مانندِ مشروطه خواهی، جمهوری خواهی، ملی گرائی، سوسیال دموکراتیک، سوسیالیستی و... بی نتیجه مانده است. تلاش شد ساختارهای دموکراتیک ومدرن به جای شیوه سازماندهی احزاب سنتی، یعنی ساختارمتمرکز و هرمی به کار آید، اما به خاطر فقدان فرهنگ و منش و روش دموکراتیک نتیجه نداده است. تجربه تبدیل همایشها به نمایشها، و مخدوش کردن و ضایع کردنِ جمهوری خواهی تا حد تقویت "جمهوریت"حکومتِ ارتجاعی "جمهوری اسلامی"، از تجربههای تلخ بخشی از"اپوزیسیون" است.
با این حال علیرغم پارهای از ضعفهای بر شمرده شده، با گسترش و تعیمق مبارزه آزادیخواهانه و عدالت جویانه در داخل کشور، بارقههای امیدوار کنندۀ و شرایط مناسب برای فاصله گرفتنِ معرفتی و اکتسابی از اخلاق و فرهنگ فرقه گرائی، سکتاریسم و دگماتیسم، حضور جان سخت این ویژگیهای شخصیتی- فرهنگی، و روانی و رفتاری فردی و جمعی در خارج از کشور مهیا شده است.
اپوزیسیونِ واقعیِ حکومت اسلامی درخارج ازکشورمی باید به گونهای مسئولانه تر و جدی تر در پیوند وهمگام با جنبشهای مدنی وحرکتهای آزادیخواهانه، عدالت جویانه وحقوق بشری یار و یاور کنشگران سیاسی و مدنی و صنفی در داخل کشور باشد. اپوزیسیون خارج از کشور باید بتواند به سرعت یک "ستاد پشتیبانی سیاسی، مالی، خدماتی و سازمانگری" در رابطه با مبارزان داخل شکل بدهد و در عمل نقش خویش نشان دهد. اپوزیسیون خارج از کشور نمیباید به " جعبه حرف" و مجالس بحثهای انتزاعی که به درد خود ارضائی سیاسی و ذهنی میخورد، تبدیل شود.
آنان که در داخل کشور حرف آخر را خواهند زد ضمن بهره مندی از توان و ظرفیت اپوزیسیون خارج از کشور، میتوانند در کاهش ضعفهای جان سختِ اپوزیسیون خارج کشور ازسوئی، و از سوی دیگر در تقویت توانمندی واثر بخشی آن نقش آفرین باشند، مشروط بر اینکه تلاش شود رابطهها بیشتر و بیشتر، با برنامه تر و ارگانیگ شوند.