معمولا فرصتی برای تماشای تلویزیون ندارم و فقط لینک ویدئوهایی را که دوستان ارسال می کنند تماشا می کنم.
امروز لینکی از آخرین برنامه جناب آقای شهرام همایون که مربوط به تظاهرات عظیم و افتخار آفرین هموطنان مان در کشورهای خارجی بود به دستم رسید که محتوای صحبت های ایشان در این ویدئو برای ام قابل قبول نبود.
ایشان در واکنش به برخورد شرکت کنندگان در تظاهرات با مهناز افشار و حسین نامجو با تندی بسیار سخن گفتند و مردم را از چنین برخوردهایی بر حذر داشتند.
دلیل این برحذر داشتن این بود که ما نباید مثل جمهوری اسلامی رفتار کنیم و ما شیک و متمدن هستیم و اگر چنین برخورد کنیم فردا مردم خواهند گفت که این ها اگر چنین هستند همان بهتر که جمهوری اسلامی بر سر کار بماند، و نکته ی آخر این که جمهوری اسلامی می تواند از این برخوردها سوءاستفاده کند و به وسیله ی عوامل اش چنین برخوردهایی را سازمان بدهد و حرکت اعتراضی مردم را بی اثر کند.
سخنان جناب همایون تماما درست است اما به شرط ها و شروط ها.
هیچ انسان خردمندی، نه از خشمگین شدن لذت می برد و نه از پرخاشگری. ولی هم خشمگین شدن و هم پرخاشگری از خصلت های انسانی ست که نه می توان آن ها را کلا از رفتار انسان ها زدود و نه زدودن این رفتار ها در جهان امروز ی، برای انسان ها مفید است. به عبارتی تحت شرایطی بروز این خصائل کاملا مثبت و طبیعی ست.
در شرایط عادی، من هم تبلیغ مهر و محبت و گذشت می کنم ولی در شرایط امروزی که یک حکومت آدمکش و نکبت، مردم را در لجنزار نگه داشته، دست و پا زدن های خودمان و حتی آسیب زدن جسمی و روانی به کسانی که تلاش می کنند همچنان ما را در لجنزار نگه دارند یا عامل به لجنزار افتادن ما بوده اند در مرحله خروج از لجنزار کاملا طبیعی و بحق می دانم.
یکی از شرط های بازگشت از سمت حکومت نکبت به طرف مردم، به موقع بودن این بازگشت است.
این که ما هر کس هر کثافتکاری یی در متن حکومت کرده بر آن کثافتکاری ها چشم ببندیم و درست -دقت بفرمایید درست- در لحظه حرکت دگرگون ساز مردم و احساس ما بر این که این حرکت می تواند حکومت را تغییر دهد، به طرف مردم بپیچیم، به این کار برگشت به سمت مردم نمی گویند بلکه فریب دادن مردم، حقه زدن به مردم، سر مردم کلاه گذاشتن، با فیلم بازی کردن و اشک دروغین ریختن و شعار بر سر دست بلند کردن برای جلب اعتماد مردم می گویند.
خانم افشار، حتی در مصاحبه با بی بی سی که بعد از بیرون کردن اش از میان تظاهر کنندگان صورت گرفت، بعد از زدن حرف های خیلی قشنگ و توجیه گر، حتی حاضر نشد به مجری بی بی سی که از او نام کسانی که در حکومت باعث و بانی این روزگار شده اند پرسید جواب بدهد و گفت من نام ها را نمی دانم! یعنی ایشان بعد از سی چهل سال زندگی در جمهوری اسلامی، نام رهبران جمهوری نکبت و عوامل نابودی کشور را بلد نیست. اگر اسم این گونه دو دوزه بازی های مهوع، حقه بازی و فیلم بازی کردن نیست پس چیست؟
جناب همایون موضوع افشار را تقلیل دادند به همسر حکومتی سابق او و گفتند گناه شوهر را به پای زن نمی نویسند.
البته ایشان با تسامح از کنار شوهرک پست کردار و تبهکار ایشان گذشتند که حالا من نمی خواهم وارد موضوع شوهر و پدر شوهر و خانواده ی شوهر خانم افشار بشوم تا موضوع کش پیدا نکند.
ایشان کور نبوده که چنین شوهری با چنین سابقه ای و با چنان کارهایی که بعد از ازدواج کرده اختیار کرده است.
تکلیف نامجو هم که مشخص است. بعد از کثافتکاری هایی که مدت ها بر سر زبان ها بود، طبیعی ست که عده ای از مردم حاضر در تظاهرات نخواهند در کنار چنین موجودی گام بردارند.
از نفر سومی هم اسم بردند که من چون جریان اش را نشنیده ام و چیزی نمی دانم سخنی نمی گویم ولی همین را پوشیده عرض می کنم که کسانی که با اعتراضات مردم برای خودشان نان دانی درست می کنند و به دنبال رهبر جریانات اعتراضی شناخته شدن هستند این ها نیز نمی توانند مورد قبول مردم واقع شوند و طبیعی ست که در مقابل آن ها واکنش نشان داده شود.
این واکنش ها خوشبختانه نه شدید بوده و نه متناسب با افتضاحات به بار آمده توسط این افراد و نه تعداد زیادی این واکنش ها را نشان داده اند.
ولی همین قدر هم بس است که به وسط بازان و معامله گران و خرید و فروش کنندگان خون مردم و فاسدانی که هنوز هم کاسه ی حکومت را می لیسند هشدار داده شود که فردا و دقیقه ی نود برای برگشتن خیلی دیر است.
به هر حال این حکومت اگر قرار بر رفتن اش باشد، به شکل انقلاب خواهد بود و در انقلاب هم حلوا تقسیم نمی کنند. کسی اگر می خواهد به مردم بپیوندد همین امروز منتها به شکل کامل و درست این کار را بکند و مردم او را خواهند پذیرفت. این که هم از آخور حکومت بخوریم هم از توبره ی مردم، طبیعتا مردم خشمگین این را نمی پذیرند.
جناب همایون به یکی از دوستداران شان نیز با تندی حرفی زدند که بسیار ناراحت کننده بود. او که در نظری به بدکاری های این افراد بوقلمون صفت اشاره کرده بود فرمودند شما مگر قاضی هستی و مگر این افراد را دادگاه محاکمه کرده و محکوم شان کرده است که چنین نظر می دهی؟
ضعف این سخن و استدلال روشن تر از آن است که بخواهم شرحی بر آن بنویسم ولی همین بس که هر روز ما و ایشان، حکومتی ها را صد بار محاکمه و محکوم می کنیم و کسی از ما نمی خواهد که برای اظهار نظرمان حکم دادگاه رسمی در اختیار داشته باشیم.
این ها را از سر دوستی عرض کردم والّا مردم،،، خشمگین تر از آن اند که به خاطر این سخنان یا خلاف این سخنان دست به عملی بزنند یا نزنند.