بیش از چهل سال است که منطقه ما بویژه منطقه عربی- اسرائیلی گرفتار شر رژیم فاشیستی شیعی در تهران است. نا گفته پیداست، این بلا، پیشتر و بیشتر از هر ملتی، بر سر مردم ما آوار شده است. جنون امپریالیستی این نظام ضد بشری، هر روز که بگذرد، منطقه ما و فراتر از آن اروپا را بیشتر با خطر بی ثباتی، تروریسم و انواع قاچاق درگیر خواهد ساخت. یک دسته آدم دیوانه در تهران نشستهاند و باکی ندارند که ویرانگر ترین جنگها را در منطقه عربی- اسرائیلی بپا کرده و آتش نزاع فرا منطقهای را تا مرزهای اروپا بکشانند. آنها هستی خود را در افروختن جنگها و تنشهای بیشتر و بزرگتر میبینند.
اگر عقلانیت و عملگرایی سیاسی در هستههای تصمیم ساز دولتهای منطقه باشد که امیدوارم چنین است؛ امروز آن روزی است که نباید فرصت پشتیبانی معنوی و سیاسی از اراده ملت ایران را از دست بدهند. اگر این فرصت تباه شود، به همان اندازه که ملت ما ناچار میشود سخت تر از گذشته با این رژیم کینه جو روبرو گردد؛ منطقه هم بیش از پیش جولانگاه تنش آفرینی آنها خواهد شد. کافی است به بی نظمی و بلاتکلیفی بی سرانجام در منطقه مرزی اوراسیا با خاورمیانه عربی- اسرائیلی بیاندیشید، خطر در بیخ گوش شماست. آنها خودشان را دست کم در منطقه در موضع ضعف نمیبینند. آنها تحولات را پیرامون جنگ روسیه و اوکراین برای خود یک نعمت و یک فرصت میدانند. مشکل آنها در درون ایران و با مردم ماست. تصور نکنید که رژیم، اگر بتواند بر آتش خشم مردم چیره شود- که نخواهد شد؛ بخود آمده، از ماجراجویی دست خواهد کشید. آنها دیوانه هایی هستند که کینه و بغض و خشم بر آنها حاکم است؛ نه عقلانیت و وجدان آدمیت.
در اینجا میخواهم ذات و هدف این نظام وحشی را یکبار دیگر بازنویسی کنم تا بهتر بیاد آوریم که با چه رژیم خطرناکی روبرو هستیم. من نمیخواهم بگویم آنها بسیار زورمند هستند؛ میگویم آنها در بکار گرفتن هر توان وحشیگرانه که دارند بی باک و بی حساب و کتابند.
امروز بر همه روشن شده که نظام آخوندی- سپاهی، هرگز ایران و پیشرفت آن را هدف خود ندانسته است. خمینی و جانشینش، هر دو، توان مادی و استعداد ملی ایران و در یک کلمه، کیان ایران را تنها برای ایجاد امپریالیزم اسلامی در منطقه، آنهم از نوع شیعی افراطی، میخواستند. خمینی به روشنی گفت: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر. ایران اسلامی بهانه بود و بهتر است بگویم توان و امکان ایران یک بها بود که میبایست به رایگان برای آن هدف اصلی پرداخت میشد. در واقع الگوی حکومتی خمینی و یارانش نظام صفوی نبوده است. از پیش، شیعه علوی در برابر شیعه صفوی صف آرایی کرده بود. اقتدار سلطانی و رهبری معنوی، با تحکیم و تفوق قدرت شیعیان و تلفیقی از راهبرد ایدئولوژیک-استراتژیک در سطح منطقه، هدفی است که رهبران ایران اسلامی همواره در پی آن بودهاند. صدور انقلابشان در حقیقت بمعنای محدود نشدن به جغرافیای ایران بوده است. آنها پیوسته به آرزوی ساختن مدل کوچکی از عثمانی با هسته مرکزی قدرت شیعی بودهاند.
تشکیل یک حکومت مقتدر شیعی در ایران به رهبری خشن خمینی تنها بستر سازی برای هدف بزرگی بود که خامنهای میبایست پی میگرفت و چنین هم کرد. خمینی، در قامت شیطانی مزور و حسابگر، آن هدف شوم را زمینه سازی کرد. با اینهمه، او آنجا که میبایست با صراحت، نیت واقعی خود را هویدا کند، بی مهابا و بی تعارف، سخنش را گفت. این خود نشان میداد که او در پیشبرد اراده اهریمنی خود مصمم و نترس بود. همین شخصیت شیطانی او بود که ملت ما و شاید دنیا را فریب داد. بیان احساسش در به هیچ گرفتن ملت ایران، بخوبی گویا بود که او چه در سر دارد؛ افسوس که تنها انگشت شماری از بزرگان ما فکر پلید او را خوانده بودند.
خمینی فروپاشی عثمانی را ضایعهای برای جهان اسلام میدانست. روشن است که رضایت مدل کوچک عثمانی یک نگاه پراگماتیستی بوده که بر پایه امکانات ایران هدف گذاری شده است؛ و نیز با توجه به واقعیتی بوده است که غیر مسلمانان در یک تعامل حسابگرانه و متناسب با وزن خود، جهان امروز را مدیریت میکنند. اینکه ملتهای مسلمان در کجای معادلات بین الملل ایستادهاند و وضعیت آنها در کنار هم و در روابط با دنیا چگونه است، روشن است و نیاز به گفتن نیست.
باری، نظام آخوندی- سپاهی، از همان آغاز امت محور بوده است. یعنی بدنبال فراهم آوردن اقتدار شیعی بوده، همان که ایران،ام القرا و کانون هلال شیعه باشد و نه یک دولت- ملت با جمعیتی مسلمان. تا همین امروز که رژیم در برابر مردمش به این تنگنا افتاده، یک هدف دارد و آن ساختن امپریالیزم شیعی در چارچوب یک امت- نه در هیئت یک دولت- ملت، و در گستره منطقه پیرامون.
در واقع، آنها بدنبال یک نوع اتحاد شوروی اسلامی در منطقه هستند. ماجراجویی برای دست یافتن به سلاح اتمی و موشکهای قاره پیما در همین راستا است. تشکیل سپاه قدس و حضورش در لبنان و غزه تا مرزهای اسرائیل و حمایت از قصاب دمشق در کشتار مردم مظلوم سوریه و افتخار به اینکه سرداران سپاه چهار پایتخت منطقه را در کف قدرت خود دارند؛ بخوبی گویای آن است که این دیوانههای جانی نمیخواهند از این خیال جنون آمیز دست بکشند.
پر روشن است، این تفکر ارتجاعی و آن قدرتی که آنها برایش ایران را قربانی کردند، نه با توان فنی و مالی کشور جور بوده است ونه با روحیه و نیاز ایرانیها. ایرانیها دنبال مداخله گری و هژمونی خواهی و تحمیل تفکر خود بر ملتهای منطقه نیستند. ایرانیها میخواهند مانند هر ملت مدرن امروزی با همسایگان و مردم دور و نزدیک داد وستد اقتصادی، تبادل فرهنگی و ارتباط علمی و تکنولوژیک داشته باشند.
مردم ایران ایدئولوژی زده نیستند. ایدئولوژی برای مردم ما چیزی بیشتر از منش درونی آدمی نیست. باوری است که در کلیت مفهومی خود بار اخلاقی و ارزشی دارد؛ و نه بیشتر. تازه، اگر آن باور فراتر رفته در بستر فرهنگ پذیری، عرفی و ملی شود، مانند آداب و رسوم ملت هایی است که مرز فردیت و جمعیت را قانون تعیین میکند. روشن است که اجبار جمعی یا همان قانون، تجلی اراده فرد است. اگر به عهد باستان هم برگردیم، کوروش و داریوش هرگز دیانت و سنت خود را به ملتهای پیرامون تحمیل نکردند و در عوض، باور آنها را محترم و چه بسا آداب آنها را در نزدشان بجا آوردند.
اگر روزی رهبران و شیوخ منطقه به قدرت شاه و نوسازی ایران با حسادت و شکاکیت نگاه میکردند، حالا باید پشیمان شده باشند که دوستی چه دولت- ملتی را آنگونه که شایسته بود ارج ننهاده اند؛ و این همان خبط بزرگی بود که روشنفکران ما به دام آن افتادند. اگر کارتر یک حرف درست درباره ایران گفته باشد، آن است که ایران در آن زمان جزیره ثبات در منطقه بود. ایران آنروز به همکاری و همگرایی منطقهای میاندیشید؛ نه به مداخله گری و دشمنی و انحصار طلبی. امروز، ملت ما میخواهد به همان راه درست برگردد و با همسایگان و کشورهای منطقه بدور از ایدئولوژی سیاسی و دینی همکاری منصفانهای برگزار کند.
این طالبان خوش خط و خال دیروز و زنگیان زخم خورده امروز، در همه این سالها، پول و آبروی ملت ما را چوب حراج زدهاند. آه و نفرین مظلومان سوری را بر سر ما و نسلهای بعدی ما آوار ساخته، در حق ما ایرانیها از هیچ ظلمی فروگذار نکرده، و در ایفای نیات فاشیستی خود هر فساد و قاچاق را از کیسه مردم محروم ما حلال شرعی خواندهاند. چرا، چون خمینی گفت حفظ نظام اوجب واجبات است و میشود برای آن اصول و بدیهیات دین را تعطیل کرد.
دیگر اکنون، ملت ما این امپراطوری پوشالی وحشت، خفقان و کشتار را نمیخواهد و عزم جزم کرده تا آن را براندازد. آیا دولتهای منطقه خطر این مار زخم خورده را به جان خواهند خرید یا فرصت پشتیبانی معنوی از انقلاب ما را پاس خواهند داشت؟
سیروس فیروزیان