Friday, Nov 18, 2022

صفحه نخست » پیش به سوی جنبش همگانی، ژاله وفا

Jaleh_Vafa.jpgاین روزها جوانان شجاع و با تهور ایران در مقابل نظامی ضد حقوق و خشونت پرور و فاسد بپا خاسته و در جنبشند و به حق مایلند که جنبش همگانی گشته و همه اقشار جامعه را در برگیرد. بویژه که حضور همگان در جنبش، جنبش را در مقابل خشونت نظام نیز تضمین و تامین و ثانیا نظام ولایت فقیه را در سرکوب میلیونها انسان ناتوان می‌کند. نگارنده در نوشتارهای خود لزوم همگانی شدن جنبش را از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار داده‌ام. اما بطور مشخص از شروع جنبش در ایران، صریحا به پرسش در باره علل متفاوت عدم حضور گسترده نسل انقلاب ۵۷ در این جنبش و بیم و امیدهای آنها، پرداختم. نسل کنونی در قالب شعار (آزادی اندیشه از پنجره نمیشه) و یا (آهای آهای نشسته‌ها، مهسای بعدی از شماست) نگرانی خود را از عدم حضور پدر و مادرهای خود در خیابانها عنوان می‌نمایند. هر چند این امر مطلق نیست و شاهد حضور بسیاری از مردم میانسال و حتی سالمند نیز در میان معترضان هستیم. اما بایستی گسترده تر شود. پاسخ هایی که اینجانب دریافت کرده‌ام را در ۴ دلیل بترتیب وفورشان و وفادار به جمله بندی پاسخ دهندگان در بیان حسشان، خلاصه می‌کنم:

۱- حس تقصیری که نسل امروز به پدر و مادرهای خود انتقال می‌دهند که با انقلاب ۵۷ شما روزگار مار ا خراب کرده و این نظام فاسد را بجان ما انداخته‌اید.
آقایی در پاسخ به این سوال من که چرا به یاری فرزندانتان به جنبش نمی‌پیوندید، گفت دخترم به ما می‌گوید: " مامان و بابا شما آنزمان تشخیصتان غلط بود و نباید انقلاب می‌کردید ولی رفتید تو خیابان. حالا که من انقلابیم مرا تنها می‌گذارید؟ به او می‌گوییم چرا ما را بی عقل فرض می‌کنی؟ ما هم مثل تو خواهان آینده‌ای بهتر بودیم. خیال نکن زمان شاه گلستان بود. فقر و بدبختی و ترس از ساواک و شکنجه و اعدام جوانان و حزب دستوری رستاخیر هم بود. بیاییم تو خیابان که اگر یک نظامی با کشتار و استفاده از جنگ دوباره سر کار آمد، باز مارا مقصر جلوه دهید؟ و آقایی دیگر ۶۸ ساله در پاسخ به همین سوال من گفت: "من از نسل انقلابم و هر شب در خیابانم و منتظر این جنبش بودم. من تا رسیدن به اهدافم در انقلاب از پای نمی‌نشینم در تظاهرات ۹۶ و ۹۸ هم شرکت داشتم. من فرزندانم را تنها نمی‌گذارم. مبارزه استقامت لازم داره کافی است پا سست کنیم. باید باور داشته باشیم اینها با اراده و حضور من و تو در خیابانها رفتنی هستند نه تنها با آرزوی من و تو. "

۲- فقدان بدیلی روشن و شفاف: خانمی در پاسخ گفت: "والله خمینی که ۷۸ ساله بود و مرجع تقلید که نبایستی اهل خدعه و دروغ باشد و بایستی اهل اخلاق و وفای به عهد باشد و مرد دین و درستی، چنان تشنه قدرت شد و به امید و آرزوی ما خیانت کرد که انقلاب را به خون کشید. برادر جوان من را در سال ۶۳ در زندان اعدام کردند. با ایجاد ترس ما مردم را از صحنه خارج کردند. حالا که مشخصات نیروی جانشین آینده روشن و شفاف نیست، همین ما را مردد می‌کند برای حضور در خیابانها. مشخص کنند چه نظامی را با چه مشخصاتی می‌خواهید ما هم شرکت می‌کنیم. چرا نکنیم؟ "
۳- ناشناخته بودن ویژه گیهای بدیل: آقایی در پاسخ به سوال گفت: " می‌ترسیم از اینها گشنه تر بیایند بدبخت ترمون بکنند و تا بخواهد اوضاع دوباره سر و سامون بگیره میانسالی ما هم تبدیل به پیری شده. در پاسخ وی گفتم: چرا سعی نمی‌کنید همراهی کنید تا پیری خود را در عزت زندگی کنید؟ پاسخ داد اینکه آرزوی همه است منجمله من"
بیشترین پاسخها دلایل ۳ دلیل بالا را عنوان می‌کردند ولی چند دلیل دیگر را نیز برخی از پرسش شدگان بیان کردند.
۴- گرفتار تامین معیشت فرزندان و خود بودن: آقایی گفت: طبقه متوسط را که این از خدا بی خبرها از بین بردند. حداقل بایستی توانا باشیم فرزندانمان را سیر کنیم. به پسرم گفته‌ام عزیز بابا به خیابان بیایم تا مورد شناسایی قرار بگیرم و کارم را از دست بدهم؟ بعد تو که خسته از اعتراضت می‌آیی کی آب و نانی جلوت بگذارد تا قوت بگیری؟ این ساچمه‌های در بدن عزیزت را با کدام پول از بدنت بیرون بکشم؟ و البته پسرم هم بعد به من جواب داد بابا کسی که انقلاب می‌کند و جانش را هم برای اعلام نظرش بدون ترس به خطر می‌اندازد نگران کم خوری و قناعت پیشه کردن نیست. اولویت را پدر جان تشخیص بدهید لطفا اگر همه اتان بیایید کی جرات میکنند همه را تیر بزنند و توان مقابله با همه را ندارند. که البته حرف صحیحی است. من خودم دلم با فرزندانم است که هر شب در خیابانند"
۵- نا امیدی و ترس از بازداشت: خانمی پاسخ داد: "خانم جان این چه سوالی است از من می‌پرسی؟ ما چون به اهدافمان نرسیدیم دچار افسردگی شده‌ایم و در حال حاضر به همین مال اندکمان چسبیدیم. راستش این دولت خیلی ضحاکه من در این سن و سال توان شکنجه شدن را ندارم. حالا شما می‌گویید اگر همه بیایند خیابان این نظام ناتوان میشه همه ما را سرکوب کنه. وای عذاب وجدان گرفتم خانم. این چه سوالی بود از من کردید؟ حرفتان که درسته. بچه هامون حق دارند روزگار بهتری را تجربه کنند. "
۶- محافظه کاری و فرصت طلبی: پدر یکی از دوستانم در جواب پرسش من گفت: شرکت در انقلاب راستش خطر جانی دارد. خوب در دوران انقلاب ۵۷ که ما جوان بودیم نیز عده زیادی نفله شدند. در تظاهرات در سال ۵۷ نیز ما وقتی فهمیدیم که امکان پیروزی هست البته به خیابان رفتیم! در جواب من که خوب آیا این یک نوع فرصت طلبی نیست که جوانان مردم پیشمرگ شوند و شما آخر کار هنگام پیروزی به صفوف آنها بپیوندید؟ پاسخ داد: همه جای دنیا همینطوره. عده‌ای شجاع و پیشتاز، عده‌ای دنباله رو. من را هم جزو دنباله روها محسوب کنید. حالا اما هر دو پسر من مرا محافظه کار می‌دانند و وسط خیابانند و شبها باتوم خورده می‌آیند خانه. فردا روز از نو روزی از نو.

نگارنده بترتیب در دو نوشته مهمترین دلایل بر شمرده رامورد بررسی قرار می‌دهم.
ابتدا به دلیل اول که بسیار بیان شده است، یعنی القای حس تقصیر به نسل انقلاب توسط جوانان می‌پردازم.
در واقع این القا حس تقصیر، حکم" یکی بر سر شاخ بن می‌برید" را دارد. نقد رفتار و اهداف و روشها با القای حس تقصیر فرق میکند و در هیچ نسلی نباید ایجاد ترس کرد چرا که ترس فلج کننده است.
در شهرهای مختلف ایران، جوانان عزیز شعاری سر می‌دهند با این مضمون " بهش نگید اعتراض - اسمش شده انقلاب " بدینسان معتقدند که هدفشان از حضور در خیابان برپایی یک انقلاب است.
اما همین جوانان و حداقل بخش زیادی از آنها می‌گویند که مردم در سال ۵۷ اشتباه کردند که انقلاب کردند و ما را گرفتار چنین نظام استبدادی بنام ولایت مطلقه فقیه کردند. در فضای مجازی فیلمی از جوانی پخش شده بود که میگفت پدران و مادران، شما با انقلابتان زندگی ما را با این نظام دچار بلا کردید و این نظام زندگی ما را خراب کرده حالا چرا در خانه نشسته‌اید و به حمایت از انقلاب ما بر نمی‌خیزید؟
در این گفته و نسبتی که بخشی از نسل کنونی به نسل انقلاب ۵۷ می‌دهد،
یک تناقض بزرگ نهفته است و آن این که؛ آیا شما همه خواهان تغییر در امور زندگی خود هستید؟ اگر آری چنانچه فردا آقای خامنه‌ای بگوید صدای پای انقلاب شما را شنیدیم و حتما اراده می‌کنیم تغیراتی رخ دهد بهتر است شما مردم به خانه‌های خود باز گردید، قبول می‌کنید و خیابانها را ترک میکنید و یا تجربه شما بر شما مسجل کرده که گذشته نظام نشان داده که ماهیت این نظام تحول و اصلاح به نفع حقوق مردم را پذیرا نیست؟ خوب نسل ۵۷ نیز به وعده‌های شاه و اذهاری و... اعتماد نداشتند و نظامی بهتر را میخواستند. اینکه در پروسه است رار یک نظام مبتنی بر اهداف خود عواملی مخالف هدف مردم عمل کرد جای نقد دارد ولی قبل از تجربه نمی‌توانست از خواست مردم برای تحول جلوگیری بعمل آورد.
و یک مغلطه که نظام حاکم آنرا القا کرده و برخی از نسل جوان ناخوداگاه بعلت تبلیغ زیاد و جو سانسور و نشنیدن استدلالهای مخالف آن، بدان باور کرده است و آن این است که گمان می‌کنند انقلاب داشته مردم نیست، بلکه ملک طلق نظام استبدادی بعد از انقلاب است!
این دو مسئله را اینجانب که خود از نسل انقلاب هستم در ذیل توضیح می‌دهم. و
انقلاب چیست و کی رخ میدهد؟
انقلاب یعنی دگرگونی‌های ساختاری در همه وجوه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در راستای حقوق همگان. انقلاب زمانی رخ می‌دهد که وجدان همگانی نیازی مبرم به تغییرات اساسی و ساختاری در چهار وجه فوق حس می‌کند. زیرا آن بنیاد‌ها آنچنان به زور و قدرت و فساد آلوده شده‌اند که در آن اصلاح به نفع اجرای حقوق همگان ممکن نیست. چرا که خانه از پای بست ویران است و میزان خرابیها و آلودگی به قدرت و فساد آنچنان زیاد است که هراصلاحی نقش ایوانی بیش نخواهد بود و مسئله را بصورت بنیادی حل نمی‌کند. وقتی وجدان همگانی این نیاز به تغییر را درک کرد، به انقلاب بر می‌خیزد. از اینرو
۱-درهر انقلابی مردم بپاخاسته در قالب شعارهای سلبی و ایجابی اهداف خود را مشخص می‌سازند.

نسل انقلاب ۵۷ خود را بی نیاز از درسها و تجربه انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت نمی‌دید چرا که نه وطن ملک طلق یک نسل است و در ساخت آن تنها یک نسل حق داشته و دارد و نه انقلاب و حاصل آن به یک نسل مختوم می‌شود لذا نسل انقلاب ۵۷ در خواسته‌های خود بر اصول استقلال و آزادی بعنوان اصولی جدایی ناپذیر و نیز درخواست عدالت اجتماعی تاکید می‌کردند. الا اینکه رهبریت آن انقلاب بعد از بقدرت رسیدن، ضد هر دو اصل عمل کرد و با کودتا علیه منتخب مردم، آقای بنی صدر عملا حضور مردم را در صحنه مشارکت در امور خود و انتخاب مردم را مردود شمرد و با شکل دادن به استبداد جدید در پناه کشتار مردم و شکل گیری اشرافی گری و مافیا‌های مالی -نظامی، عدالت در هر زمینه نه تنها بفراموشی سپرده شد بلکه در نبود میزان عدالت است که مافیایی رانتخوار می‌تواند شکل بگیرد. جدای از آن در ابتدای انقلاب ۵۷ برخی کادرهای سیاسی نیز با اهداف مردم همسو نبودند و بازی تقدم این اصل بر آن اصل را شروع کردند و به اهداف مردم وفادار نماندند و با استبداد جدید در حذف مخالفان استبداد همکاری کردند.
۱-انقلاب را یک فرد انجام نمی‌دهد، یک ملت شروع و به انجام می‌رساند.
انقلاب را یک ملت شروع و به انجام می‌رساند و با شعارهای خود نوع خواستهای سلبی و ایجابی خود را اعلام میکند. رهبری آن می‌تواند فردی باشد یا جمعی. نوع رهبریت و محتوای رهبریت انقلاب است که انقلاب را در مسیر احقاق اهدافش قرار می‌دهد و یا به انحراف می‌کشاند و استبداد نویی را شکل می‌دهد. همانگونه که اقای خمینی خدعه در کار آورد. وی علنا در مقابل افکار عمومی جهان و با مطبوعات خارجی از الزام به حقوق همگان و آزادیهای همگانی و نیز کناره گیری خود و روحانیت از مقام سیاسی و نیز آزادی همه احزاب سیاسی و آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان و مردان بدون استثنا ونیز آزادی پوشش زنان و در مجموع در مورد ۱۹ مسئله مبرم انقلاب، بطور شفاف اظهار نظر کرد. اما بعد از پیروزی انقلاب و به قدرت رساندن روحانیون طرفدار خود، در همه زمینه‌ها خلف وعده کرد و روش کشتار مخالفان و رسوا کنندگان خدعه خود را بکار گرفت. بسیاری از مردم به مقاومت برخاستند و آزادیهای خود را خواستار شدند ولی با دهه خفقان و با کشتار سال ۶۰ روبرو شدند. از اینرو
۲- بین انقلاب و نظام بعد از آن بایستی تفکیک قائل شد.
انقلاب را مردم ایران با اهداف مشخص و شفاف انجام دادند و در مقابل سرکوب تظاهرات و گلوله‌های نظام شاهنشاهی جانانه مقاومت کردند و ایستادگی بخرج دادند و آقای خمینی خیلی دیر بعد از اینکه ماهها مردم در خیابان کشته دادند، بر موج انقلاب سوار شد وبعد از آمدن به ایران رویه خفقان و باز سازی استبداد را پیشه کرد. و اکنون نیز انقلاب را ملک طلق خود میداند و ادعای مالکیت بر آن دارد. و چه جفایی به نسل انقلاب است که عده‌ای انقلاب، این بزرگترین داشته خود را دو دستی به نظامی استبدادی تقدیم کنند! در هیچ کجای دنیا مردمی که با هزاران زحمت به انقلاب دست یازیدند، انقلاب خود را با نظام بعد از آن (خصوصا که خائن به اهدفشان باشد) یکی فرض نمی‌کنند. من باب نمونه چه زمانی ملت فرانسه انقلاب با شکوه خود با شعار "آزادی برابری برادری " را با دوران پر خشونت و خونریزی روبسپیر یکی کردند؟ روبسپیر نقش بسزایی دردفاع از حق لغو اعدام و جلوگیری از حق وتوی لویی و نیزدفاع از حقوق فرودستان داشت اما در براه انداختن دورهٔ وحشتِ پس از انقلاب فرانسه نیز نقش بسیار بزرگی را ایفا کرد. بعد از انقلاب فرانسه از اول ژوئن ۱۷۹۳ میلادی، قدرت به طور مطلق در اختیار رهبر تندروها به نام ماکسیمیلیان روبْسْپِیر قرار گرفت. به دنبال آن یک کمیته نجات ملی که روبسپیر در رأس آن قرار داشت زمام امور فرانسه را به دست گرفت. دوران حکومت کمیته نجات ملی که بیش از یک سال به طول انجامید، یکی از خون‌بارترین مراحل انقلاب فرانسه است که به دوران ترور یا وحشت معروف شده است. در دوران حکومت کمیته نجات ملی در فرانسه، در حدود سی‌صد هزار نفر بازداشت و حداقل ۱۷ هزار نفر اعدام شدند. دادگاه‌های پاریس در عرض یک ماه، ۱۳۰۰ حکم اعدام صادر کردند و دستگاه‌های گیوتین در چند نقطه شهر، هر روز به طور متوسط سر چهل نفر را از تن جدا می‌کردند. در دوران حکومت ترور در فرانسه، شورش ایالت‌ها نیز با خشونت و بی‌رحمی بسیار سرکوب گردید و سر هزاران نفر زیر گیوتین رفت. اما این حکومت دوام زیادی نداشت و پس از یک سال و اندی به دنبال قیام علیه روبْسپیر و اعدام او در ۲۷ ژوئیه، دوران حکومت ترور پایان یافت. ولی هیچگاه دیده نشده که ملت فرانسه حساب انقلاب خود را با حساب دوران وحشت روبسپیر یکی کنند. مردم فرانسه حتی در جمهوری پنجم شعار انقلاب فرانسه را سرلوحه کار خود قرار دادند. حال چه شده که عده‌ای از انقلاب ۵۷ پشیمان گشته‌اند و بجای نقد ضعف عمل خود در طولانی شدن دوران وحشت نظام ولایت فقیه، همه خطاها و سهل انگاری‌ها‌ی خود را به انقلاب مردم نسبت می‌دهند؟
۲-انقلاب همگانی با دستور قدرتهای خارجی شکل نمی‌گیرد.
قدرتهای خارجی می‌توانند مسیر آنرا با توطئه و بکمک ستون پنجمهای خود در مرحله بعد از تثبیت به انحراف بکشانند همان کاری که با انقلاب ۵۷ صورت گرفت. نامه نگاری مخفی بین آقایان خمینی و ابراهیم یزدی با کارتر و مردم را سالیان سال در سانسور این رابطه نگاه داشتن، طرح امریکایی گروگانگیری که توسط عوامل داخلی به اجرا گذاشته شد و ترغیب صدام به گرفتار کردن انقلاب تازه پا گرفته به جنگ و با کمک استبدادیون زمینه طولانی شدن آنرا فراهم کردن تا دو ملت ایران و عراق در منطقه توان خود را از دست بدهند.
۳- انقلاب تا پدیده‌ای جهانی نشود نمی‌تواند توجه افکار عمومی و حمایت آنها را به خود جلب کند.
انقلاب ۵۷ در زمان خود موفق شد که تحسین جهانیان را بر انگیزد. چرا که آنها شاهد شجاعت و تهور مردم ایران در بیان شفاف اهداف خود و فریاد زدن خواسته‌های بحق خود در خیابانها شدند. و نیز شاهد خستگی ناپذیر بودن مردم در پیگیری انقلاب خود آنهم بمدت یکسال تا رسیدن به مرحله سرنگونی نظام شاهنشاهی گردیدند.
۴- انقلابی که به خشونت آلوده شود نمی‌تواند حمایت جهانی را بر انگیزد و آنرا بیش از یک جنگ داخلی ارزیابی نمی‌کنند.
انقلاب ۵۷ به انقلاب مسالمت آمیز و پیروزی گل بر گلوله متصف شد. مردم جهان ملتی را غیر مسلح فقط مجهز به اراده و خواست شفاف خود در مقابل نظامی دیدند که خود را ژاندارم منطقه میدانست و مردم را در خیابانها همچون شما جوانان امروز ایران کشتارمی کرد. جوانان آنزمان نیز در میدان ژاله همچون شما جوانان امروز در سقز متهورانه جلو گلوله ایستادند و پای سست نکردند.
انقلاب ایران به انقلابی معروف شد که در آن نه یک حزب و یک پیشوا دستور انقلاب را داده است بلکه برای اولین بار در جهان جنبش همگانی در آن شرکت داشته است. (از نسل کنونی تقاضا دارم برای درک بهتر واقعیت، خود را از سانسور رها و به فیلمها و تصاویر آن دوران رجوع کند و وسعت حضور همه اقشار را در انقلاب ۵۷ نظاره کند که به برکت شعارهای دقیق و روشن و شفاف نیز امکان پذیر شد)
۵- انقلاب وقتی توسط یک جنبش همگانی صورت می‌گیرد یک پدیده جهانی است و در مرزها محدود نمی‌ماند
در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) بسیاری از ملل از انقلاب ایران و اهداف آن (آزادی، استقلال و رشد بر پایه عدالت اجتماعی) الهام گرفتند. بسیاری از جنبشهای مردم در سایر کشورها اذعان داشتند که انقلاب سال ۱۳۵۷ مردم ایران الهام دهنده آنها در به پا خاستن برای احقاق حقوق خود بوده است. انقلاب ایران به قلب تپنده منطقه و حوزه فرهنگی خود بدل شده بود. شاید نقل خاطره‌ای در این مورد بی لطف نباشد. یکی از اساتید ما در دانشکده جامعه شناسی در آلمان، اقای فرناندو میرس را به دانشگاه ما دعوت کرده بود تا در باره کتاب خود بنام "کوبا: انقلاب جزیره نیست " به سوالات ما پاسخ گوید و کتاب خود را که در ۱۳۷۹ منتشر شده بود را معرفی نماید. دو سالی از انقلاب ایران می‌گذشت و وی خطاب به ما دانشجویان و استاد ما گفت: "بعد ازانقلاب ایران که بر خلاف انقلاب کوبا، به روش جدیدی آنهم مشارکت همگانی مردم ایران صورت گرفته، بایستی بگویم که تنها از عنوان کتابم دفاع می‌کنم. آنرا را درست انتخاب کرده‌ام. وقتی اثرات انقلاب کوبا که توسط چند نظامی و سران حزب صورت گرفته از جزیره بیرون میرود وای به حال اثرات انقلاب ایران که یک ملتی در آن شرکت داشته است. ولی توصیه می‌کنم که کتاب من را بهتر است مطالعه نکنید چون انقلاب ایران تمامی نرم‌ها و تعاریف کلاسیک از انقلاب را بر هم زده و جهانی را به شگفتی وا داشته است. * ۱
۶- هیچ نسلی حق ندارد به نسل ماقبل خود خرده بگیرد که چرا تغییر و تحول در امور خود خواسته است.
نسلی که در انقلاب ۵۷ شرکت کرد، نسلی بود که در شرایط زمانی و مکانی خود ادامه حیات ملی را در نظام پهلوی ممکن نمی‌دانست. این نسل شاهد فقر و فساد و اختناق و هدر رفتن ثروت ملی بود. (محمد رضا پهلوی خود اقرار کرد دیگر پول نفت را آتش نمیزنیم ولی بسیار دیر اعتر اف به خیانت خود نمود). نسل انقلاب ۵۷ نیز با بیکاری و فقر و تحمیق و تحمیل یک حزب (رستاخیز) و ممنوعیت فعالیت احزاب روبرو بود. نسل ۵۷ با شاهی روبرو بود که خود را خدایگان می‌خواند و مقامی موروثی و پر اختیار و بی مسئولیت بود و در کودتا علیه حکومت ملی دکتر مصدق دستیار قدرت خارجی بود و در مصاحبه با خبرنگاران خارجی علنا خود را مامور سیا و حافظ منافع آمریکا در منطقه می‌خواند. (*۲) نسل کنونی حق ندارد نسل سال ۵۷ را سرزنش کند که چرا میل به زندگی بهتر و بسامان تری داشتید؟ چرا برای میهن خود استقلال و آزادی میخواستید؟ چرا برای حود اهداف والاتری و شرایط بهتری را آرزو داشتید!
نسل در جنبش امروز اگر قبول کند که هیچ ملتی به خود بخیل نیست و هیچ ملتی حاضر نیست جلوی گلوله رود بخاطر اینکه خوشی بقول معروف زیر دلش زده باشد و قبول کند که در ۴۰ سال اخیر تاریخ تحریف شده را در مدارس به وی القا کرده‌اند، و اگر قبول کند که بایستی برای قضاوت صحیح در مورد شرایط نسل انقلاب ۵۷ (پدران و مادران خود) به مقایسه صوری بد و بدتر (مقایسه دوران پهلوی با دوران ولایت مطلقه فقیه) اکتفا نکند و به خود فرصت مطالعه و تامل در کتب تاریخی که گزارشگر وضعیت دوران پهلوی بوده‌اند بدهد و یا حتی به مطالعه خاطرات مسئولین دوران پهلوی بپردازد، ۳* مسلما به تصویر روشنتری نسبت به شرایطی که والدین خود در آن بسر می‌بردند، دست خواهد یافت.
نمونه ستدلالهای خانم شیرین عبادی بعنوان پشیمان شده از شرکت در انقلاب ۵۷
دراینجا یک نمونه از اظهار پشیمانی کسانی را می‌آورم که از شرکت در انقلاب ۵۷ اظهار پشیمانی کرده‌اند. فیلمی۴ * را دیدم از خانم شیرین عبادی که اظهار پشیمانی کرده‌اند که انقلاب کرده‌اند و در این مصاحبه معتقدند: اقای خمینی را نشناخته، فریاد زنده باد مرده باد سر دادند. آقای خمینی در پاریس در باره آزادیها حرفهای بسیار خوبی زدند. اما برای شناخت آقای خمینی را نمی‌توانستیم کتب وی را بخوانیم چرا که داشتن کتاب وی در دست در ایران آنزمان دستگیری و چندین سال حبس را در پی داشت. ایشان در پاسخ دوستانشان که پرسیده انداگر اقای خمینی را نمی‌شناختید اما به بقیه روحانیون شناخت داشتید و توضیح المسائل‌ها را که خوانده بودید پس چطور نمی‌توانستید حدس بزنید خمینی یکی مثل صدها آخوند دیگر است؟ ایشان پاسخ می‌دهند که من دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بودم و افتخار شاگردی سه استاد حقوق گرانقدر را داشتم که هر سه روحانی بودند. مصاحبه گر از ایشان می‌پرسد " در زمان پهلوی چه کم بود که انقلاب کردید؟ " ایشان می‌خندند و پاسخ میدهند: عقل!
خانم عبادی ممکن است نظر شخصی خود را اظهار کرده باشند و صد البته حق اظهار نظر شخصی آزاد است. اما از آنجا که ایشان فردی حقوقدان هستند، مایلم در همینجا با ایشان چند سوال را بعنوان یکی از نسل انقلاب ۵۷ که از انقلاب پشیمان نیستد مطرح کنم. اینجانب در این مصاحبه خانم عبادی متاسفانه دلایل مخالفت خود را با نظام پهلوی بعنوان یک دانشجوی رشته حقوق توضیح نمیدهند. لذا جای این سوالها را باقی میگذارند که آیا ایشان در تشخیص ویژه گیهای نظام پهلوی نیزکه ایشان را برای اعتراض بدانها به خیابانها کشیده بود، دچار اشتباه شده بودند و یا صرفا دنباله رو تظاهرکنندگان آنهم بدون کمترین شناخت از نظام شاهنشاهی شدند؟ ایشان نبایستی فراموش کنند که انقلاب مردم شروع شده بود که ماهها بعد از آن آقای خمینی رهبری آنرا بدست گرفت. پس مسلما مردم در نظام شاهنشاهی کاستی هایی دیده بودند که مایل به مبارزه و تغییر آن بودند. انتخاب بدیل و بی دقتی در آن مرحله بعد از نقد و مخالفت با نظامی است که انسان در آن زندگی می‌کند و از شرایط آن راضی نیست. ایشان می‌توانستند بگویند من از شرایط زندگی در زمان شاه مطلع نبودم و فریاد مرده باد سر دادم! (که بعید است دانشجوی رشته حقوق تا این حد بی اطلاع بوده باشد) آنوقت می‌توان گفت خوب دلیل اصلی به قول ایشان متاسفانه کم عقلی بوده است. اما اگر ایشان چنین شناختی را از نظام شاهنشاهی نداشتند، احتمالا آنقدر سعه صدر دارند که اقرار کنند عدم تشخیص ایشان الزاما به بقیه مردم ربط نخواهد داشت. آیا ایشان احتمال این را می‌دهند که بسیاری از مردم شرکت کرده در انقلاب از نظام پهلوی ناراضی بودند؟ همانند جوانان امروزه که از نظام ولایت فقیه ناراضی‌اند و زندگی در آن را درخور خود نمی‌دانند؟ آیا نظام شاهنشاهی تن به اصلاحات داد و دستگاه سرکوب ساواک و دستگاه قضایی را که به اقرار خانم عبادی داشتن یک کتاب را با سالیان سال حبس پاسخ می‌داد، ازسرکوب و بی عدالتی بازداشته بود؟ یا محمد رضا پهلوی تا آخرین ماههای سلطنت و در دوران نخست وزیرخود آقای بختیار صف تظاهر کنندگان را به گلوله بست؟ (آقای بختیار خود در روزنامه اطلاعات ۹ بهمن ۱۳۵۷ اقرار می‌کند که "ارتش بدون اجازه من کاری نمی‌کند "پس دستور تیر با اذن آقای بختیار بوده است و در همان روز نیز در مصاحبه‌ای *۵که فیلم آن در یوتوب موجود است، کشتار مردم در ۷ بهمن ۵۷ در میدان ژاله را تقصیر مردم تظاهر کننده می‌داند!)
چگونه می‌توان باور کرد که همه مردم آن زمان مانند جوانان امروزی جان خود را در مقابل گلوله سپر کنند بدون داشتن ذره‌ای عقل!؟
احتمال می‌دهم خانم عبادی نیز دچار اشتباه مقایسه صوری نظام پهلوی و نظام فعلی شده‌اند. یعنی بعد از تجربه. آیا ایشان در زمان دانشجویی همان میزان اطلاعات را از رشته حقوق داشته‌اند که اکنون بعد از ۴۵ سال تجربه در این رشته دارند؟ جدا آنزمان اگر مردم ایرانپیش گو بودند و می‌دانستند که آقای خمینی آنچنان خلف وعده می‌کند، بی عقل نبودند که باز اعتماد کنند؟ ایرادی که می‌توان و به حق به نسل انقلاب ۵۷ و آنهم تنها به کسانی که سکوت اتخاذ کردند و نه آنها که به جد به مخالفت با وی پرداختند و کشته هم داده‌اند، این است که در انتخاب بدیل و نیز در مراقبت و به مخالفت برخاستن با رهبر وقتی درعمل آرام آرام به اهداف انقلاب خیانت ورزید، دقت کافی بخرج ندادید و ضوابطی را نسنجیدید که احتمال خدعه را کم کند و در صراحت لهجه داشتن با خمینی کم کاری کردید. من باب نمونه وقتی خمینی در خرداد ۶۰ کودتا علیه منتخب مردم آقای بنی صدرکرد وگفتگ: "۳۵ میلیون بگویند آری من میگویم نه! " همگان یکپارچه به مخالفت با این گفته وی که نماد فرعونیت و به هیچ انگاشتن رای مردم بود برنخاستیند و بسیاری از سازمانهای سیاسی سکوت اتخاذ کردند و یا هنگام مخالفت جبهه ملی با لایحه قصاص و حرام کردن زنان آنان از طرف آقای خمینی آنرا گستاخی آقای خمینی تلقی نکردند. هرچند خمینی تظاهرات مردم را در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بخون کشید.
ولی آیا واقعا مردمی که در زمان شاه نسبت به خفقان سیاسی، نسبت به حضور ترس از ساواک در زندگی روزمره، نسبت به عدم وجود مطبوعات آزاد، نسبت به جداکردن بحرین ازپیکر ایران، نسبت به بیکاری و فقر خصوصا در روستاهای ایران، نسبت به اقتصاد دستوری شاه حداقل به اعتراف محمد یگانه وزیر دارایی و مسکن و رئیس بانک مرکزی و وزیر مشاور محمد رضا پهلوی، نسبت به خیل عظیم زندانیان سیاسی (به اعتراف خود محمد رضا پهلوی ۳۰۰۰ نفر)، نسبت به شکنجه و اعدام جوانان مردم در زندانهای نظام، نسبت به کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق، نسبت به دزدیها و رانتخواریهای‌های هزار فامیل در نظام سلطنت پهلوی، نسبت به عدم توجه به فقر کشور و خرید تسلیحات برای ایفای نقش ژاندارم امریکا در منطقه شدن و... حس کردند برای برپایی نظامی بهتر و زندگی بهتری باید انقلاب کنند و بخاطر نیاز به تغییر ساختارهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بپا خاستند، به عقل خود تکیه نکردند؟!
نگارنده هم به همان نسل تعلق دارد و نه تنها از انقلاب پشیمان نیست، بلکه شرکت در آن را افتخار و نقطه عطف زندگی خود می‌داند و دلایل خود را برای مخالفت با نظام پهلوی همچون میلونها ایرانی داشته است. مضاف بر اینکه از همان دوران تحمیل رفراندوم غلط و محدود کردن انتخاب مردم به نظام جمهوری آری یا خیر به عنوان یک شهروند ایرانی به وظیفه خود عمل کرده و به مخالفت علنی با نوع رهبری آقای خمینی بپاخاسته و با دخالت آقای خمینی در قانون اساسی برای محروم کردن زنان از مقام ریاست جمهوری، و پشتیبانی آقای خمینی از طرح گروگانگیری، و کودتا علیه منتخب مردم ایران و تمامی مواضع دیگر وی در ادامه جنگ و کشتار ۶۷ و... مخالفت ورزیده و هیچ فرصتی را در مخالفت و افشای جنایات وی و مسئولان منتخب وی در حد بضاعت وفکری و توان خود از دست نداده است. لذا از دید اینجانب اقرار به کم کاری در شناخت بدیل (که صحیح نیز می‌باشد) و مراقبت و نظارت همگانی بر رهبریت انقلاب را نبایستی به پای اشتباه بودن نفس انقلاب گذاشت. امید که اینبار این نوع مراقبتها از ابتدا ودر حین عمل بر میزان عدالت بطور بسیار دقیتر و یکپارچه تر صورت گیرد.
لزوم نقد کاستی‌های انقلاب ۵۷ و نه سرزنش نسل شرکت کننده در انقلاب
شایان توجه است هیچ تحول اجتماعی بدون نقص و کاستی صورت نمیگیرد مهم اتخاذ روش تجربی در تصحیح بموفع کاستی‌ها است.
❋نسل امروز اما حق دارد رفتار و عملکرد نسل ۵۷ را نقد کند و کاستی‌های رفتاری آن نسل را به جد بر شمارد. و این کار را وظیفه مبرم خود نیز بداند چرا که تضمین پیروزی راه آیند ه است.
❋نسل امروز (که خود نسلی ترکیبی است و به دهه هشتادی‌ها ختم نمی‌شود) حق دارد خصوصا عدم توجه کافی نسل انقلاب ۵۷ را بر نظارت همگان بر حسن اجرای اهداف خود وعدم انطباق روشها را با اهداف بسیار صریح و شفاف نقد کند.
❋نسل امروز حق دارد سازمانهای سیاسی آنزمان را نقد کند که به مفهوم حقوق همگان کمتر آشنا بودند و تصاحب قدرت را اصل تر از دفاع همگانی از حقوق انسان می‌دانستند.
❋نسل امروز حق دارد تسلط بنیاد روحانیت بر بنیاد سیاسی را بصراحت نقد کند و چگونگی رخ دادن آنرا دنبال گرفته از آن درس بگیرد.
❋نسل امروز می‌تواند بر انتخاب رهبری فردی و نیز اعتماد بی حد به آقای خمینی و اسطوره ساختن از وی ایراد بگیرد. و اکنون از این امر اجتناب بورزد و بدیل جمعی امتحان پس داده با گذشته پاک بدون وابستگی و شفایت برنامه و نظر را انتخاب و عنوان سخنگو را به آنها اطلاق کندو جامعه مدنی بر شفافیت تصمیم گیریها و حق نظارت بر آن اصرار ورزدو از علم کردن بدیلی ناشناخته پرهیز کند
❋نسل امروز حق دارد همه کمبودهای و کج رفتاریها رفتاری در حین انقلاب و بعد از آن را دقیق و موشکافانه مورد بررسی قرار دهد و در مسیر در پیش رو‌ی خود از آنها اجتناب ورزد که از دید نگارنده چنین بررسی دقیقی بسیار لازم و مبرم است و اتفاقا تضمین کننده پیروزی جنبش خواهد شد.
نسلی را که در مقابل استبداد خمینی به مقاومت برخاست را از یاد نبریم
ولی از یاد نیز نبریم که اینگونه نبوده است که در مقابل خیابت آقای خمینی و همدستانش بسیاری از مردم مخالفت نکرده و به انحای مختلف به مقاومت نپرداخته‌اند. بیاد داشته باشید که در دهه ۶۰ زندانهای رژیم مملو بود از زندانیان سیاسی و ۴۰۰۰ زندانی را در ۴ شب اعدام کردند و پاسخ اندیشه مخالف را با خونریزی دادند. نسل کنونی اما نبایستی فراموش کند که در سال ۱۳۶۰ علیه منتحب ملت ایران آقای بنی صدر که رای ۷۴ درصد مردم را پشت خود داشت کودتا کردند و ۱۲ دلیل بر عدم کفایت سیاسی اولین رئیس جمهور ایران ابوالحسن بنی صدر برشمردند و محمدی گیلانی حاکم شرع وقت نظام ولایت فقیه وی را به ۴ بار اعدام محکوم کرد. این جرمهای بر شمرده برای آقای بنی صدر نماد عملکرد وی در دفاع از حقوق همه مردم ایران و مبارزه با استبداد دینی و خیانت به انقلاب بوده است البته مایه افتخار وی و مردمی بوده و هست که وی را انتخاب کردند:
۱. جانبداری از دموکراسی؛
۲. جانبداری از حقوق بشر؛
۳. مخالفت با ولایت فقیه؛
۴. مخالفت با «نهادهای انقلاب» (سپاه و دادگاه انقلاب و کمیته‌ها و...)؛
۵. مخالفت با قرارداد الجزایر بر سر معامله باگروگانهای آمریکایی در قبال گرفتن اسلحه؛
۶. مخالفت با احکام «قضات شرع» و حدود و تعزیرها؛
۷. مخالفت با «انتصابات ااقای خمینی» (مقصود نصب بهشتی و موسوی اردبیلی به ریاست و دادستانی دیوان کشور بر خلاف قانون اساسی)؛
۸. مخالفت با تبلیغ برای خمینی؛
۹. مخالفت با اسلام فقاهتی؛
۱۰. موافقت با ملی گرایى و طرفداری از مصدق یعنی همان دو اصل استقلال و آزادی؛
۱۱. مخالفت با گروگان‌گیری. و
۱۲. مخالفت با ادامه جنگ.
البته امری که آنروز نمی‌گفتند و هنوز بخشی از مردم از آن بی اطلاعند اینکه ایرانگیتی‌های نظام برای انجام کودتا، یک سازش پنهانی هم با دستگاه ریگان و بوش کرده بودند.
واضح و مبرهن است که هیج پیروزی ابتدا به ساکن و بی عقبه نیست. جنبش امروز ایران در واقع دنباله مبارزات نسلی است که در انقلاب ۵۷ شرکت داشته است. پدران و مادران جوانان امروز.
از یاد نبرید که بودند و هستند و فراوانند کسانی که به اهداف آن انقلاب همانا استقرار آزادی و ‌استقلال و رشد بر پایه عدالت اجتماعی برای ایران و ایرانیان بدون هیج تبعیضی باور داشته و‌‌ بدان پایبند مانده‌اند و بی وفقه در افشای جنایات و زد و بندهای نظام استبداد ولایت مطلقه فقیه با قدرتهای خارجی کوشیده‌اند و انواع القائات نظام را در "اصلاح پذیری نظام مطلقه فقیه" افشا کرده‌اند و ذهن خود را اسیر مدارهای بسته نظام حاکم نکرده‌اند و در این ۴۳ سال مسایل ایران را تحلیل و راه حل ارائه داده‌اند و به جنبش سراسری و همگانی و انقلاب بدور از خشونت معتقد بوده‌اند. اکنون نیز همانها در این جنبش نیز شرکت دارند و شاهد حی و حاضر گل دادن بذری هستند که کاشتند و با عرق جبین و کوششهای مستمرشان و نوشته‌ها و هشدارها و راه حلها به دور از هر نوع قیم مآبی، آن بذر را آب دادند. نسل انقلاب ۵۷ شاهد حی و حاضر مظلومیت انقلابی است که خشونت گران بعد از انقلاب (بسیاری از اصلاح طلبان حکومتی) سعی وافر کردند که چهره انقلاب را به ناحق و دروغ به خشونت بیالایند و فرزندان نسل انقلاب ۵۷ را از انقلاب بری کرده و بترسانند و اکنون به گواهی شعارهای جوانان امروز ایران (به این نگید اعتراض - اسمش شده انقلاب) و (اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا) خشونت طلبان حامی نظام شاهد نقش بر آب شدن حیله‌ها و القائات خود شده‌اند.
جمع ما مجامع اسلامی ایرانیان نیز مفتحر است به مبارزه ۴۱ ساله با نظام مستبد حاکم و افشای جنایات و فسادهای این نظام و نیز شرکت در حمایت همه جانبه از جنبش کنونی مردم ایران و شرکت فعال در براه انداختن تبادل اندیشه و ارائه راه حل برای مسائل جنبش بعنوان وظیفه و نه قیم مآبی برای جنبش.
از اینرو صمیمانه خطاب به جوانان در جنبش امروز عرض می‌کنم که دست از القای حس تقصیر به والدین خود بکشید. آنها با انقلاب خود آرزوی بهتر شدن امور خود را داشتند و برای استقرار آزادی و استقلال در میهن خود همچون شما فرزندانشان چه جانفشانی‌ها که نکردند. اینکه اهداف انقلاب آنها هنوز به نتیجه نرسیده است، مسلما مرتبط است با کمبودها و ابهاماتی که در اهداف و هم در روشهای آن نسل وجود د اشته است. علاوه بر عوامل منطقه‌ای و جهانی دخیل در تحمیل فشار و حمله خارجی به میهن، ۲ سال بعد از انقلاب و ربودن فرصت از دست آنها برای ساختن میهن و مشغول ساختن آنها به دفاع از دستاوردهای خود و مرزهای کشور ساختن میهن، هم در دگم‌های نظری و تقدم و تاخر دادن به اصلها، هم تجربه را درنیمه رها کردن‌ها و هم در اعتماد به رهبری بجای کنترل و نظارت بر محتوای رهبریت و... وجود داشته است که نسل کنونی که تحقق آن انقلاب را ممزوج با اهدافی دیگر در پیش دارد بایستی خود هشیاری کامل بخرج دهد که آن کمبودها را رفع نموده و از آنها درس گرفته و انقلاب را تا تحقق و استمرار اهدافش پی بگیرد و در انتخاب بدیل و تطابق بین روش و هدف دچار اشتباه فاحشی نشود که بر فهرست نقایص و کمبودهای انقلاب ۵۷ بیفزاید.
و اما خطاب نگارنده به انقلابیون ۱۴۰۱ ایران: اینجانب ژاله وفا به عنوان جوان نسل انقلاب ۵۷ اراده شما برای تغییر و احقاق بنیادی ترین حق خود همانا زندگی را زندگی کردن با همه لوازمش، صمیمانه تبریک می‌گویم. خود اینجانب نیز در انقلاب ۵۷ همین خواسته را بعنوان یک جوان داشته‌ام و برای هم نسلهای خود نیز همین حق را قائل بوده و هستم. در این جنبش نیز همراه و همدل و هم آرمان با شمایم. هر زخمی بر پیکر شما زخمی است بر دل و پیکر و دیده من و بدون اینکه ادعایی در فهم و درک آنچه در ذهن و دل هم نسلهای خود می‌گذرد را داشته باشم، ولی دیده‌ها و پرسشهای من حاکی از آن است که بسیاری از هم نسلان من نیز زخم بر پیکر شما را زخمی بر دل تن و قلب و دیدگان خود حس می‌کنند. معتقدم همانگونه که شادی شما شادی من و بسیاری از هم نسلهای من نیز هست. مضاف بر اینکه هر چند نسل ما در بعداز انقلاب، مرارتهای نظاره گر بودن خرابی وطن خود و تاراج آن و خیانت به اهداف خود را با همه مخالفت، کشیده که دردی جانکاه است، اما شادی حضور در جنبشی برای تغییر را دو بار و بشکل مضاعف نیز چشیده است.
لذا در همینجا جای دارد نظر خود و برخی از هم نسلان خود را در مورد جنبش کنونی خطاب به شما عزیزان در جنبش بیان کنم:
❋تهور شما ستودنی است و خوشبختانه مسری. بدانید که همه کسانی که انقلاب ۵۷ را در اهدافش درک کرده و آنزمان با دل و جان در پی تغییر و انقلاب بودند، در جنبش کنونی نیز همراه و همدل و حامی شمایند.
❋حقوق شما ذاتی شماست از اینرو همگانی مشروع و حقوقی است. بر سر احقاق این حقوق، لحظه‌ای در طول عمر خود کوتاه نیایید و عملی کردن آن را خود بعهده بگیرید و منتظر اجازه هیچ مقام و قدرتی و صد البته قدرتهای خارجی نباشید.
❋استقامت شما بی نظیر و حیرت انگیز است. جنبش را همین استقامت و شانه خالی نکردنها و مسئولیت شناسی‌های شما به ثمر می‌رساند.
❋ روشهای خود را با اهدافتان همسان کنید و نماد اخلاق و شور زندگی و شادی و ابتکار و ابداع باشید که همین روحیه رمز پیروزی شماست.
❋ شما شعور خود را در قالب شعارهای خود به جهانیان نشان داده‌اید. امید که با پیش رفتن جنبش نیز با بیان شعارهای شفاف ایجابی و روشن کنندهو در برگیرنده حقوق همگان، بسوی چشم انداز آینده درخور زیست خود گام بردارید.
❋درس گرفتن شما از تجربه سرکوب اعتراضات قبلی این ملت و مبدع روشهای نوین گسترده کردن تظاهرات خود در سطح کشور شهر و محله‌های مختلف شدن را به شما تبریک می‌گویم، ابتکار بکار گیری روشهای خشونت زدایی و اهمیت دادن به حق حیات، حتی برای دشمن خود، رمز زندگی پایدار شماست.
❋ در مسیر پیش بردن جنبش، خود را بی نیاز از درس گرفتن از خطاها و کاستی‌ها و نیز دقت و تامل بر روی روشهای پیروز نسلهای قبل از خود ندانید. استفاده صحیح از تجارب، شما را نسبت به بسیار‌ی از آفتها و سختی‌های و چاله‌ها و امکان انحرافات پیش رو و مصون می‌دارد.
❋هر تغییری را، انسانهایی که ابتدا در اندیشه راهنمای خود تغییر بوجود آوردند به پیش میبرند. مبدع و مبتکر باشید و نگران دنباله روها نباشید. بذر امید را بکارید تا زندگی و حیاتی عزتمند را درو کنید.

*1." Mires, Fernando:
Kuba, die Revolution ist keine Insel. Aus d. Span. von Mechthild Jungehülsing u. Jürgen Eckl, Rotbuch 187
*2
https://youtu.be/MzyRNiXzsJ0
*3 .خاطرات محمد یگانه ( وزیر مشاور و وزیر دارایی و وزیر مسکن و رئیس کل بانک مرکزی در دوران محمد رضا پهلوی )انتشارات نشر ثالث انتشار در سال 1400
4* مصاحبه با خانم شیرین عبادی https://youtu.be/ddPUQ35cTj8
*5 مصاحبه شاپور بختیار بعد از دو روز کشتار مردم/ 9 بهمن 57
https://youtu.be/bCSzTKNy3ME

ژاله وفا عضو مجامع اسلامی ایرانیان
[email protected]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy