اخیرا نوشتهها و واکنش هایی از آقایان مشرق زمینی و زید آبادی و خانم رحیم پور در فضای رسانهای بازتاب هایی داشته که لازم دانستم مطالبی رابصورت کلی در این صفحه مطرح نمایم.
مقالهای از آقای ف.م. سخن خواندم که مشخصا خانم مسیح علی نژاد را هدف قرار دادند و سبک نگارش فاقد جذابیت معمول نوشتههای ایشان و البته بسیار تعجب آور بود. دلیل اول، لحن کنایه آمیز مقاله است که البته کلمات نامحترمانهای هم خطاب به خانم علینژاد نوشته شده که بهیچ عنوان قابل دفاع نیست چرا که اعتقاد دارم خانم علینژاد نیز همچون سایرفعالین سیاسی همچون آقای فم سخن، همهی تلاششان مبارزه با رژیم آخوندی است. در هدف همه مبارزین در مرحله اول که بزیر کشیدن این حکومت قرون وسطایی است، اختلافی وجود ندارد قاعدتا انتقاد و به چالش کشیدن نیروها با عقاید متفاوت نه تنها اشکالی ندارد بلکه میتواند موجب باروری گفتمانها شود اما در مرحلهای که هدف سرنگونی این رژیم هست تخریب چهرهها، کمکی به جنبش نمیکند که به بازی کردن به نفع حریف منجر میشود و دقیقا همان مسیری است که سیستم اطلاعاتی رژیم نکبت آرزویش را دارد و هزینهی سرسام آوری نیز میکند از طرفی دیگر اگر به فکر آیندهی بعد از فروپاشی رژیم هستید که نکند ایشان شانسی برای مسئولیت سیاسی داشته باشند که باز هم قابل دفاع نیست.
ما معتقدیم که رهبران بعدی توسط صندوق رای انتخاب میشوندو از حالا نگرانی برای روز موعود میتواند ما را متهم کند که یا به صندوق رای اعتقادی نداریم و یا مردم را فاقد صلاحیت انتخاب میدانیم هر چند خانم علی نژاد هم آزاد است که هر آرزویی داشته باشد اما در آینده پس ازرژیم آخوندی تشخیص جایگاه افراد با مردم است و البته با وجود هزاران نخبه جوان و فعال ایرانی (هر چند گمنام) نباید ما را نسبت به افراد تنگ نظر کند. لذا سوزاندن توان و انرژی مبارزینی که با بزرگ شدنشان میتوانند کمک بیشتری به اهداف جنبش داشته باشند نه تنها راه درستی نیست بلکه باید بصورت شفاف و مستقیم مورد سرزنش قرار گیرد دقیقا به همین دلیل است که نباید آقای سخن را تخریب کرد چرا که بزرگترین اشتباه استراتژیک، تخریب نهال اتحاد نیروهای مخالف رژیم آخوندی است انتقاد سازنده بسیار هم خوبست اما تخریب اپوزوسیون واقعی در واقع آب به آسیاب رژیم آخوندی است من تصور میکنم اگر در اصول یعنی براندازی رژیم آخوندی واصول دموکراسی اتفاق نظر داریم صرفا در جهت تقویت و همکاری قدم برداریم و اختلافات را به رخ نکشیم فرقی ندارد از چه فرقه و حزبی و تشکیلاتی باشیم همه میدانیم شخصیت هایی همچون آقای پهلوی، خانم علی نژاد و آقای اسماعیلیون و مبارزینی همچون آنان که مورد اقبال جامعه قرار گرفتند دقیقا به این دلیل مورد حمایت ملی هستند که حزب سیاسی خاصی را نمایندگی نمیکنند بلکه بلند گوهای خواستههای این مردم ستمدیدهاند و اگر روزی از این مسیر خارج شوند خواهید دید که ملت همچون گذشته با چشم بسته دنباله روی کسی نخواهند بود همچنان که بسیاری ازسیاسیون، هنرمندان، سلیبریتیهای مهبوب مردم با تصمیماتی اشتباه مورد انتقاد شدید ملی قرار گرفتندو دیگر عزیز مردم نیستند تصور بفرمایید در شرایطی که اقای اسماعیلیون به دلایل بسیار منطقی مورد و ثوق و اطمینان مردم قرار گرفته چه دلیلی باید وجود داشته باشد تا توسط کسانی که خود را فعالین راه آزادی میدانند مورد انتقاد جدی قرار بگیرد منظورم آقای زید آبادی است که علت انتقاد جدی به آقای اسماعیلیون را فحاشی برخی از مردم دانسته! حال از آقای زید آبادی باید پرسید چطور پس از این همه سال گفتگو با هسته سخت قدرت که کوچکترین انعطافی از خود نشان نداد و نخواهدداد هیچگاه نامید نشدهاید و همچنان به گفتگوی بی حاصل معتقد هستید (البته از نگاه اینجانب) اما با چند تا فحش این مردم داغدیده از آنان نامید میشوید! همچنان اعتقاد دارند که با گفتگو میتوان رژیم را دچار تغییرات اساسی کرد مافیایی را که در این ۴۲ سال ثابت کرده که وقتی پای میز مذاکره مینشیند که طرف مقابل قانع شود ویا کوتاه بیاید در غیر اینصورت منتقد را به هر شکلی ساکت میکند. افراطیونی که همه پلهای پشت سرشان را خراب کردهاند بیایند و به صورت مسالمت آمیز قانع شوند که این قدرت مافیایی را تحویل ملت دهند لذا ایشان هنوز در عقلانیت و منطق برای تحویل قدرت از جانب این رژیم نکبت که هزاران نفر را برای مخالف بودن، قتل و عام کرده ناامید نشدند اما از ملتی که جوان از دست داده و زندگی از دست داده و امید از دست داده، به سرعت ناامید میشوند. به نظر تنها امید ایشان در مذاکرات اتکا به اثبات ناکارآمدی نظام است تا هر سال را با سالهای قبل تر مقایسه کنند غافل از اینکه اثبات ناکارامدی نظام با قیمت تخریب و اضمحلال سالیانه زندگی مردم گره خورده که اگر این مذاکره بی حاصل ادامه پیدا کند نتیجهاش این میشود که شد یعنی نابودی همه چیز به جز رژیم! حال که باید یقه نظام را برای ۴۲ سال انعطاف بی حاصل ملت در برابر رژیم گرفت همچون خانم رحیم پور دچار آدرس اشتباه میشوند بجای مصمم تر شدن در مبارزه با رژیم، با ملت و منتخبهای ملت قهر میکنند.
اما مهمتراز همهی این شکوهها باید همه تلاشمان را بکنیم تا خدای ناکرده انتقاد موجب تخریب نشود و حتی اگر هم شد راه برای ورود دوباره به قلب ملت باز باشد قلبا دوست دارم اگر مهران مدیری با تاخیر و اگر پرویز پرستویی پس از اشتباه، تلاش میکند برای بدست آوردن دل مردم، بایست با آغوش باز دوباره آنان را در قلب خود جای دهیم هر چند عهد اخوت با هیچ شخصی نخواهیم بست.
من بعنوان یک جمهوری خواه هیچ اشکالی نمیبینم در راه آزادی وطن، شاهزاده رضا پهلوی از همه توان و انرژی خود بهره ببرد تا صدای ایرانیان را به گوش جهانیان برساند و ما هم وظیفه داریم نه تنها از ایشان بلکه از همه مبارزین راه آزادی وطن حمایت کنیم حال فردای آزادی وطن اگر رای اکثریت جامعه انتخاب سیستم حکومتی جمهوری هم نبود (رای اکثریت را منصفانه میدانم و چون منصفانه است هر چه باشد دربردارندهی آرامش) میپذیریم چرا که اعتقاد داریم محتوا حکومت از شکل حکومت مهم تر است که مطمئنم در محتوای رژیم سیاسی آینده، مردم و مبارزین واقعی ایدهای کاملایکسان دارند. ایران فردا بدون وجود کریم چپی، رحیم راستی و..... دیکتاتوری دیگری خواهد بود از جنس همین رژیم سفاک. وقتی برای انتخابات آزاد میجنگیم ووقتی مطبوعات آزاد از ارکان گردش اطلاعات باشد از چه بترسیم؟