امروز رئیس مجلس اسلامی قالی باف برای حمایت کردن، روحیه دادن. در گوشی به فرماندهان جانی وعده پاداش دادن. بدیدار مشتی لات وجنایت پیشگانی رفت! که دراین روزهای اخیر با سنگدلی تمام چه بسیار خانوادهها را بسوک عزیزان نشاندهاند.
تف برصورت چنین نماینده ورئیس مجلس بیشرفی که درمیان اشگ وخون یک ملت. درکمال وقاحت بی آنکه از شرمی از کشته شدن کیان کوچک، از کشته شدن دختران وپسران جوان داشته باشد.
مردی که در هر موقعیتی قرار گرفت مشتی دزد، فاسد، جنایت کار بدور خود جمع کرد. دزدید وچاپید. دزدیهای میلیاردی. زمینهای مصادر شده. پول هائی که به خون این ملت آعشته است.
مردی که برای نوه بدنیا نیامدهاش کاروان خرید سسمونی راونه ترکیه میکند. اما از بی مادر شدن کودکان شرمی نمیکند.
بقول برادر شیرین عقلش" جعفر" شبانه راهی اصفهان میشود. تا ساعت مچی بینظیری که شاید در دنیا بیشتر از چند عدد نباشد خریده وبه کلیسیون ساعتهای خود اضافه کند.
یک روز احمد خمینی در مورد رفیق دوست گفت: " کرایه حمل پدرم از فرودگاه چقدر بود که این آدم این همه میچاپد و میبرد اما چشمش سیر نمیشود؟ او نمیدانست که این پادش راه اندازی دسته لات هائی است که رفیق دوست ازکف خیابانها جمع کرده و حمله به نیروهای خواهان آزادی و عدالت را سازمان دهی میکرد.
حال جا دارد کسی بپرسد مزایای پسر خاله بودن با مجتبی خامنهای چقدر است؟ که "باقر خان گازانبری" بخاطر آن حاضر به هر گونه خوش رقصی و دم جنابانی مثل امروزاست. در چنین روزهائی که مجلس باید غم خوار ملت باشد. رئیس مجلس به نمایندگان کم از.... گرا میدهد که به دستگاه بیداد نامه داده وخواهان اعدام معترضان باشند.
تنها یک جانی بی همه چیز میتواند در راس مجلس بنشیند وقیحانه خاک در چشم مردم عزادار وخشمگین نسبت به نیروهای سرکوب بپاشد! اقدام ببوس و کنار با این جنایت کاران بکند. کسی که بعنوان رئیس مجلس بر اریکه به اصطلاح خانه مردم تکیه زده! انتظاری به رفتن و دیداراز مادران عزا داراز وی نیست. حداقل احترام به جایگاه مجلس، احترام به سنت وتاریخ مجلسی که بسیار جانهای عزیز بخاطر بر پائی آن قربان شدهاند. از بازی تلخ تاریخ او به ناحق برجایگاه نماینده مردم در آن نشسته! سکوت اخنیار کرده جای خودمی نشست. عملی که امروز او وقیحانه انجام داد. جز تحقیر مردم و رودروئی بی شرمانه با مردم نیست.
حوصله بحث وتجزیه تحلیل این که چرا در چنین شرایطی قالی باف بدیدن نیروهای سرکوب میرود ندارم.
اینکه رفتن رئیس مجلس یک کشور بدیدن نیروهای سرکوب که بعد سه ماه. کشت، کشتار ومسلما خسته از این عمل جنایت کارانه که نفرین، نگاه حقارت آمیزوانتفام جویانه یک ملت را با خود دارد چه معنا وپیام خاصی دارد!
دیداری که میتواند ازیک طرف نشان از هراس و تزلرل در بین نیروهائی که سه ماه ماندن در خیابان ورودر روئی با مردم بسیار سوالات در ذهن آنها ایجاد میکند باشد. از طرف دیگر این امیدواری را به این نیروها بدهد! که وقتی نماینده مردم در عالی ترین سطح بدیدارمان آمده است. پس از نوعی حمایت مردمی بر خورداریم.
خرج کردن بی شرمانه از نام مردم واز کیسه مردم. البته با حساب قالی باف تضمینی برای موقعیتهای بالاتر و مقرب تر شدن.
" قالی باف! اگر زمان اجازه دهد. این باراین تو بمیری! از آن تو بمیری هایی نیست که با محاصره گاز انبری تمامش کنی. "
مسلما این اقدام قالی باف که چیزی کم وقاحت نامه نوشتن نمایندگان مجلس به جلادان قوه قضائیه نیست. هرگز از ذهن مردم زدوده نخواهد شد.
در تاریخ روز نگارادورا مجلس خواهد ماند وخواهند نوشت:
"رئیس مجلسی که بخاطر حمایت نیروهای سرکوب وقاتلین مردم وروحیه دادن به آنها در روز روشن در پیش چشم مادران عزاداربدیدار این جانیان رفت در آغوششان کشید وگفت "دست مریزاد! نهراسید! بزنید! بکشید! که رهبری ومن و مجلس منتخب پشت سر شماست! "
غافل از طوفان خشمی که برانگیخته است. منتظرباش آقای "سسمونی خر! ملقب به مرد گاز انبری! " نوبت تو نیز خواهد رسید. شب دراز قلندران بیدار.
ابوالفضل محققی
این سه مرد! مسعود نقره کار