Saturday, Dec 31, 2022

صفحه نخست » هدف انقلاب ۱۴۰۱ کفن کردن تروریستهای حاکم است: شتر-گاو-پلنگها آن را تحریف می کنند، مجید محمدی

MM.jpgمجید محمدی - ویژه خبرنامه گویا

نکته ای که در این نوشته بر آن تاکید دارم عدم تحریف انقلاب ۱۴۰۱ توسط کسانی است که به مخاطب خود اطلاعات نادرست یا مهندسی شده می دهند. قبل از داوری در باب این انقلاب باید آن را چنان که بوده و هست گزارش کنیم. بهترین تابلوی این انقلاب برای آرزوها و تمایلات و خواسته های معترضان شعارهایی است که مردم معترض در خیابان ها داده اند و سخنانی که اعضای خانواده و بالاخص مادران جانباختگان بیان کرده اند. بحث من درستی و نادرستی و صواب و ناصواب آنها نیست چون ما که از بسیار دور دستی در آتش داریم نمی توانیم سخنان آنها را داوری ارزشی کنیم. کسی را که جانش را در دست می گیرد و به خیابان می آید یا کسی که عزیزش را از دست داده نمی توان موعظه کرد. با این افراد می توان همدلی کرد و احترام گذاشت. اگر انتقادی هم وجود دارد آن را نمی توان در حالی که فرد دارد کتک یا تیر می خورد یا کشته می شود و عزیزانش بر او می گریند عرضه کرد. تازه نتیجه ی کار هنوز روشن نیست تا بر اساس نتیجه بتوان این حرکت و شعارهایش را داوری کرد.

نخست به سخنان اعضای خانواده ی کشته شدگان گوش بسپارید. همه از انتقام سخن می گویند و نه بخشش. آنها همه می گویند از خون عزیزانشان نمی گذرند و خون عزیزانشان هدر نخواهد شد. برخی از مادران حتی برای رهبر و سپاه و قضات و نیروهای سرکوب خیابانی خط و نشان می کشند. شعارها که خلاصه و بیانیه ی کوتاه معترضان است نیز چنین پیامی دارند. شعارهایی که برای مقامات و نیروهای نظامی تعیین تکلیف می کنند بدین قرارند:

می کشم می کشم/ آن که برادرم کشت

امسال سال خونه/سید علی سرنگونه

تا آخوند کفن نشود/این وطن وطن نشود

کردستان کردستان/گورستان فاشیستان

مرگ بر تیرانداز/چه زاهدان چه شیراز

مرگ بر دیکتاتور/مرگ بر خامنه ای

مرگ بر سپاهی/مرگ بر بسیجی

خامنه ای ضحاک/می کشیمت زیر خاک

ای رهبر آزاده/قبرت شده آماده

امسال میده کشته سپاه/مرگ بر کل نظام

کرد و بلوچ برادرند/تشنه‌ی خون رهبرند

گارد چماق به دستان/باید بره گورستان

باند چماق بدستان/باید بره گورستان

دهها شعار دیگه شبیه به اینها داده شده است. این شعارها در سراسر کشور از ایذه تا مرودشت، از جوانرود تا اکباتان، از زاهدان تا سقز و از کرج و انزلی تا سمیرم و اهواز داده شده است. در دانشگاه و مدرسه و بازار و آرامستان و کارخانه و میدان و خیابان این شعارها داده شده است. شعارهای ضد آنها نیز داده نشده است. اگر گلی هم به دست نیروهای یگان ویژه داده شده نه برای حفظ نظام یا تقدیر از مقامات بلکه برای کاهش خشونت آنها و پیوستنشان به معترضان است.

شما فرض کنید که زبان فارسی نمی دانید و ایران را هم نمی شناسید. اگر این شعارها برای شما ترجمه شود چه برداشتی از اهداف گویندگان خواهید داشت؟ آیا مردمی که این حرف ها را می زنند می خواهند رژیم بماند یا آن را ساقط کنند؟ ایا این رژیم با خواهش یا دستور خواهد رفت یا معترضان می خواهند آن را سرنگون کنند؟ ایا سرنگونی بدون حذف مقامات نظامی و سیاسی و قضایی ممکن است؟ آیا می خواهند با گل و شیرینی مقامات را که با میلیونها دلار سوار بر جت اختصاصی شده بدرقه کنند یا آنها را به زیر خاک بفرستند؟ برای به زیر خاک فرستادن هم می خواهند به روش امریکایی اعدام (تزریق دو آمپول بیهوشی و مرگ آور) عمل کنند یا روشهای دیگری در پیش پای آنهاست؟

شعارهای زیر خاک کردن و کفن کردن هیچ یک نمادین نیست چون مردم کوچه و بازار در فرصت اندکی که برای شعار دادن و فرار کردن دارند سخنان نمادین به زبان نمی آورند. مشخص است که معترضان مرگ این جماعت را می خواهند چه توسط خودشان و چه توسط دیگران. بنابراین اگر اسرائیل یا امریکا یا روسیه و چین یا عربستان سعودی و ترکیه (هر قدرتی) چنین کاری را بکند معترضان خیابانی از آنها قدردانی خواهند کرد. برای آنها چه فرقی دارد که چه کسی خامنه ای ضحاک را بکند زیر خاک؟ اگر افرادی به خلاف این باور دارند باید بینه ای ارائه کنند.

کسانی که با شعار «مرگ بر...» مخالف هستند نمی توانند خود را طرفدار این جنبش جا بزنند و نقش حمایتی برای آن بازی کنند. اتفاقا کسانی هستند که با این جنبش از روز اول به دلیل همین شعارهای براندازانه و «مرگ بر» مخالف بوده و مخالفت خود را بیان کرده و حتی فحش خورده اند (مثل احمد زید آبادی). ممکن است افرادی مثل من با مشی زیدآبادی مخالف باشند اما نمی توانند وی را به دوگانگی و دورویی متهم کنند. با زید آبادی می توان گفتگو کرد اما با منکران واقعیت نمی توان. اما کسانی که از جنبش عدم خشونت دفاع کرده و روضه های مارتین لوتر کینگی یا گاندی وار می خوانند (آنها هم در سراسر عمرشان ضد خشونت نبودند) و در عین حال خود را حامیان انقلاب ۱۴۰۱ با این همه مرگ خواهی معرفی می کنند نمی توانند دوگانگی خود را پنهان سازند.

بدتر و زشت تر از این دوگانگی استفاده از تعابیر بی محتوای تندرو و کندرو و رادیکال و افراطی و دهها تعبیر غیر تحلیلی است که مثل نقل و نبات در رسانه ها تکرار می شود و هیچ معنایی بجز مخالفت نویسنده یا گوینده با یک نفر یا نظر ندارد بدون آن که مشخص کنند چرا با آن نظر مخالف هستند. مگر به ایده ها فلفل می زنند یا کیلومتر شمار دارند که تند می شود؟ عدم قدرت تحلیلی برای طبقه بندی دلیل اصلی استفاده از این تعابیر رهزن و مبهم است. همچنین استفاده کنندگان می خواهند صرفا با یک برچسب کار خود را ساده کنند.

به عنوان مثال افرادی با حذف قاسم سلیمانی یا تحریم های امریکا علیه نظام نکبت و فلاکت یا گذاشتن سپاه در فهرست ترور مخالف بوده یا هستند اما به جای آن که با صداقت و روشنی از دیدگاه خود دفاع عقلانی و تحلیلی (مثلا با ذکر هزینه ها و فواید یا برقراری تناسبی میان اهداف و روشها و وسیله ها) کنند باورمندان به این امور را با برچسب های رادیکال یا نئوکان یا ترامپیست می نوازند. با این افراد هرگز نمی توان بحث منطقی و چارچوب دار داشت چون هیچگاه به اصل مسئله نمی پردازند و تنها با برچسب زنی به طرف مقابل خود تلاش می کنند از دادن دلایلی که ندارند یا نمی خواهند بگویند فرار می کنند. آنها همچنین بر اساس فرهنگ حذف و ترور شخصیت تلاش می کنند طرف خود را حذف کنند. پرونده سازی روش دیگر این افراد است، همه بر اساس حدس و گمان و دروغ مثل این که از کجا چقدر پول می گیرند.

نیاز به بی شرمی و وقاحت عظیمی است که افرادی که از صبح تا شام در معرض ویدیوهای اعتراضات هستند و در حالی که همه آنها را می بینند واقعیات را انکار کنند و در میان آتش و خونی که در ایران برپاست حرکت اعتراضی موجود را تایید و دعوت به حمله به مراکز سپاه و بیت و تاسیسات هسته ای نظام را تندروی بخوانند. بازی به عنوان شتر، گاو و پلنگ در زمان واحد در شرایط امروز دنیا که همه ی سخنان افراد قابل دسترسی است دشوار شده است.

نه تنها یک شهروند امریکا (مثل نویسنده ی این مطلب) حق دارد از جانب خود (بدون نسبت دادن این درخواست به یک گروه) از دولتش تقاضا کند که برای حفظ امنیت ملی به بیت و سپاه و تاسیسات هسته ای یک رژیم تروریست (که بدون شک نظامی است) حمله کند بلکه یک شهروند ایران (مثل نویسنده ی این مطلب) حق دارد برای رفع ظلم از ساکنان زادگاهش و رفع خطر از یک دولت مشروع، قانونی و دمکراتیک مثل اسرائیل و نیز رفع خطر از اروپا از دول دمکراتیک تقاضا کند که سران این رژیم تروریست و برنامه ی اتمی آنها را با سلاح های پیشرفته و حداقل خطر برای غیر نظامیان از صفحه ی زمین حذف کنند. اگر چنین حقی نبود اکنون باید تحت حکومت هیتلر و موسولینی زندگی می کردیم. البته در دنیای امروز خوشبختانه نیازی به بمباران مناطق غیر نظامی برای زدن یک رژیم یاغی نیست.

هر کس می تواند با یک نظر مخالف باشد و راه های مد نظرش را برای مقابله با رژیم تروریست در ایران یا حتی برای حفظ و تداوم آن بر اساس آزادی بیان مطرح سازد و دلایلش را بگوید. اما نباید انتظار داشته باشد که افراد با دریافت برچسب رادیکال یا ترامپیست یا نئوکان از صحنه بیرون بروند و عرصه را برای فحاشان و برچسب زنان بدون طرح استدلال خالی کنند.

امروز اگر نه اسرائیل و امریکا بلکه عربستان سعودی (این کشور را گفتم که اگر برخی می خواهند عصبانی شوند زمینه را برایشان آماده کنم) یا بورکینا فاسو یا کلمبیا (در مورد ترتیب این کشورها گمانه زنی نکنید) تروریست های اسلامی در ایران و برنامه های آنها را هدف قرار دهند تا ابد قدردان آنها خواهم بود. همچنین این کار را خدمت به بشریت و خدمت به ایران و ایرانی می دانم (بدون نمایندگی از آنها). فرد دیگری ممکن است نظر دیگری داشته باشد و اگر دارد استدلال بیاورد که نظر دیگری دارد و برچسب نزند که برچسب بدون استدلال و بدون اشاره به واقعیات نشانه ی تهی بودن و خشک مغزی و قلدرمابی است. این برچسب ها را نه برای آرای متفاوت با نویسنده ی این مطلب بلکه برای انکار واقعیت عیان بیرونی و انکار نیاز به استدلال دریافت می کنند. اگر خشک مغز یا تهی یا قلدر نیستند به احتمال زیاد منفعتی از تداوم رژیم فلاکت و نکبت می برند.

مبنای استدلال نویسنده در درخواست از دولت متبوع خود برای بمباران بیت و سپاه و تاسیسات اتمی این است که رژیم را همانند داعش خطری برای امنیت جهانی و هستی ایران می داند. مخالفان این نظر به جای روده درازی در مورد تندروی و افراط لطفا دلایل خود را بر تفاوت رژیم اسلامی و داعش عرضه کنند یا راه دیگری برای حذف داعش دارای برنامه ی هسته ای غیر از بمباران نشان دهند. حاشیه نروند و بی مسئولیتی خود را در واژه های ظاهرا ابتکاری و پوچ مثل ترامپ اللهی (که از فرط بیسوادی نوشتن آن را هم نمی دانند) یا اتهامات واهی دیگر مثل بی اطلاعی از سیاست عملی پنهان نکنند. ادعای بی اهمیتی استدلال نشانه ی بی مایگی ذهنی است. البته چپ هیچگاه میانه ی خوبی با استدلال و تحلیل و رجوع به واقعیت نداشته است همچنانکه از آزادی بیان و آزادی ادیان متنفر بوده است .



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy