هر چه آهنگ روند انقلاب کنونی تندتر میشود و به روز سرنگونی رژیم نکبت نزدیکتر میشویم، واقعیتها بیشتر آشکار میشود و تفاله آن چیزی که این حضرات همراه با چپ وطن فروش روسوفیلی با «استقلال» یکی فرض میکردند، بیشتر به بیرون پرتاب میشود.
رژیم مستعمرهای که «امنیت» را با لشکرکشی خیابانی نیروهای سرکوبگرش یکی میگیرد و «اقتدار» را با کشتار کودکان و جوانان بیدفاع یکی فرض میکند و با یاوه سرایی درباره استقلال سیاسی جمهوریاش، انقلاب نکبت اسلامی را الگوی «معنویت» و الهام بخش «ایمان» بسیاری از کشورها و جوامع میداند، یادش رفته اضافه کند که «معنویت» را انگل زادگان مونث آخوندان و کارگزاران نظام الهی ـ اسلامی در کلوبهای شبانه و «ایمان» را انگل زادگان مذکرشان در کلوبهای مردانه در بسیاری از کشورها و جوامع به نمایش میگذارند. همین چندی پیش یک سردار دزد و فاسد در مالزی الگوی همزمان معنویت و ایمان را یکجا به نمایش گذاشت.
حکومت منحوسی که در تمام ابعاد و زوایا مظهری از وادادگی و درماندگی است و دیگر نه مقبولیت زمینی دارد و نه میتواند مشروعیت دروغین آسمانی برای ادامه نظامش دست و پا کند؛ ظالمان و زورگویان ستمگری که مرکز تولید اقتدارشان زندانها و طناب دار است و کانون قدرتشان در پناه سرنیزه خلاصه میشود، بدیهی است که برای حفظ قدرت، منافع و خواستههای بیگانگان را بر منافع ملی ترجیح دهد.
کسانی که با ادعاهای گزاف اطمینان کاذب بیشتری برای حکومت و سرکوبگرانشان تولید میکنند و «دشمنان» را به سیاه نمایی عملکرد نظام متهم میکنند، و با وارونهنمایی واقعیات حکومت پیشین را دستنشانده غرب معرفی میکنند و با تصویرسازی جعلی از استقلال و امنیت خودشان به دیگران حمله میکنند، اکنون با رسیدن ابزار و افزار سرکوب و مستشاران روسی با یک فروند هواپیمای نیروی هوایی روسیه، عملاً مستعمرگیاش را رسمیت بخشید. هر چند هنوز هم از هر تریبونی لاف «استقلال» و «امنیت» میزنند تا روسوفیلهای قراضه در عالم نشئگی برایش پشتک بزنند.
رژیم هایی که از درون سقوط کردهاند برای بازسازی و تقویت ساختارهای سیاسی و نهادی خود به کمک بیگانگان نیاز دارند و هر چه بنیادهای یک حکومت بیشتر از هم بپاشد و هرج و مرج در داخل دستگاه سیاسی افزایش یابد، میزان وابستگیاش بیشتر و مداخله برای سایر دولتها آسانتر میشود.
همین دو ماه پیش بود که رهبر الدنگ رژیم مستعمره در برابر دانشجویان افسری نیروهای مسلح امتیاز بزرگ کشور را «امنیت درونزا» دانست و ما را با الگوهای مزورانه ذهنی گویندگان چنین سخنانی آشنا کرد که «امتیاز بزرگ کشور ما این است که امنیتی که داریم، امنیت درونزا است. فرق دارد که یک کشوری، یک ملتی، از درون خود، با نیروهای خود، با قدرت خود، با اندیشه و فکر خود برای خودش امنیت ایجاد کند، یا یکی از بیرون بیاید بگوید من برای شما امنیت ایجاد میکنم، شما را حفظ میکنم؛ مثل کسی که از گاو شیرده خودش حراست میکند؛ خیلی با هم فرق دارند. امنیت ما درونزا است. ما به هیچ کس برای امنیت خودمان متکی نیستیم.»
«ارباب شرور جهنم» اینک با تسخیر جسم و روح «ارباب خبیث دروغها» در قبال حفظ قدرت، او را تا چند ماهی که به سقوطش باقی است، بیشتر نوکر خود خواهد کرد.
رژیمی ضعیف و ذلیلی که سهم واقعی ایران را در دریای خزر به رایگان به دیگران بخشید، بهرهبرداری از میدان گازی چالوس، آن هم در آبهای ایران، یعنی در محدوده همان ۸-۷ درصدی که از سهم ۵۰ درصدی ایران نصیبش شده، را به اربابش واگذار کرده، در مذاکرات وین نماینده روس از سوی رژیم تو سری خور با نماینده آمریکا مذاکره میکند، بداند که نه توانایی بازنمایی قدرت را دارد و نه شکاف هژمونیک دوباره به وضع سابق باز خواهد گشت.
ابتذال جهاد تبیین که برآمده از لفاظیهای سطحی و بی پایان و با هدف وارونهنمایی از امینت و اقتدار و استقلال بود، نمایی گویا و کامل از زبونی چشمگیر یک رژیم رو به اتمام است. عفونت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی چنان دامن گیرش شده است که دیگر حتی نمیتواند حکومتش را طبیعی جلوه دهد و به تنهایی در رفع انسدادهای حکومتش برآید. رهبر ابلهی که در کنار حق تعیین سیاست ملی اکنون تداوم حکومتش را هم به بیگانگان سپرده است و حفظ امنیتاش را مدیون حضور و حمایت دولتی که خودش در باتلاق جنگ اوکراین دست و پا میزند، ناکام خواهد ماند.
در غیاب یک اقتدار مطمئن و بدون درجهای از رضایت مردم، رژیم تیره بخت اسلامی با دو راهی فترت قدرت و تداوم بحرانهای همه جانبه مواجه هست و گزینههای سیاسی در چنین شرایطی محصول تعامل اراده و توانایی نیستند و در نتیجه حتی با ابزار سرکوب و مستشاران روسی هم قابل اجرا نیستند. جمهوری منزوی و مفلوک اسلامی در حال حاضر برای جلوگیری از آشفتگی سامانه سیاسیاش با راهکارهای زیادی روبرو نیست و گزینه جبری او، سرکوب، که با ارادهای لرزان و توانایی محدود انتخاب میشود، هرگز نخواهد توانست به اهداف پنداری خود دست یابد و مردم را به سکوت و خاموشی وا دارد.
ترفند تازهای که با تغییر نام «گشت ارشاد» به «پلیس امنیت اخلاق» برای کاستن از فشار بر سر زبانها افتاده است، خریداری ندارد و به جایی نخواهد رسید. پیچیدگیهای نظام سیاسی و قوانین ضد انسانی جمهوری اسلامی با جراحی هایی از این دست هرگز به رام کردن قدرت سیاسی نمیانجامد. اتفاقاً پلیس امنیت اخلاق را پیش از هر کسی انگل زادگان سران رژیم فساد اسلامی و قاریان قرآن نیاز دارند تا پیش از این آبروی نداشته آخوند و بچه آخوند را برباد ندهند. سعید طوسی تنها یک نام نیست، چون نیک بنگری، ارتباطات ناسالمش خریداران فراوانی در همه نهادهای دولتی و ارگانهای حکومتی رژیم بی اخلاق شیعه دارد.
مردم اکنون بخوبی متوجه شدهاند که احساسات هر آخوندی ترکیبی از بیرحمی و خونخواری است و تلاش میکنند با از هم گسستن زنجیرهای آلوده به تولیدات کارخانه جعلیات آخوندهای شیعه که آثار نشاط و شادابی و روح زندگانی را از بین برده است و آنها را به مصرف کنندگان تمام وقت کالاهای دروغین و پوچ تبدیل کرده است خاتمه دهند و به سمت پایان الگوی ولایت فقیه و مزخرفاتی از این دست در حرکت هستند که ایدههای ابلهانه آنها در چهار دهه گذشته سبب به گل نشاندن کشور و کشته شدن بهترین و پاک ترین فرزندان این مُلک و دیار شده است.
آنها میخواهند با فاصله گرفتن از خدایی که آخوندها میپرستند یا تظاهر به پرستش میکنند و با خدایان واقعی تاریخ تفاوتهای اساسی دارد، به خدای رنگین کمانی برسند که منبع پیوند انسانهاست. آنها در جستجوی زیبایی و حقیقت هستند تا مفهوم و احساس عدالت انسانی را نمایان کنند.
رژیمی که به ایران به چشم یک غنیمت نگاه میکند بهتر است که این روزها را همیشگی تصور نکند. تقدیر تاریخی دارد ما را به گذرگاه «چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان» میرساند که از آن شاید گریزی نباشد، اما بازنده آن پیشاپیش مشخص است.
با مروری در تاریخ ایران زمین، و شناخت از رمز و راز «فراز» برق آسا و «فرود» سریع السیر حکومت هایی که بر این سرزمین فرمانروایی کردند، باید درس عبرتی باشد برای خودکامگان اسلامی در ایران امروز.