تجاوز به زندانیان سیاسی از زمان بقدرت خزیدن آخوندها تا به امروز، از جمله شیوههای رایج در زندانهای رژیم بوده است و گاهاً خود رژیم عمداً با انتشار-مستقیم و غیر مستقیم-اخبار و تصاویر وحشتناک آنها-سعی در ایجاد رعب و وحشت در جامعه دارد. تجاوزات جنسی با توجه به عوارض روانی و اجتماعی دیرپای آن، بدرستی بایستی خارج از کادر شکنجههای فیزیکی و روانی معمول در زندانها مورد توجه قرار گیرد!
در زندانهای رژیم بودند شیرمردان و زنانی که بعد از تحمل شدیدترین شکنجههای فیزیکی و روحی-بدلایل خاص نهفته در مقوله تجاوز-در برابر تهدید و یا انجام تجاوز، درهم شکسته و فرو ریختهاند! تجاوز جنسی جدا از عوارض مشابه فردی و اجتماعی برای زنان و مردان، بنا بدلایلی به نظر میرسد که برای مردان سنگین تر و دردناکتر باشد از جمله شاید بدین دلیل که تجاوز به زنان توسط جنس مخالف و مرد صورت میگیرد در حالیکه مرد بر خلاف زن از جانب مردان و جنس موافق مورد تجاوز قرار میگیرد!
گرگهای درنده رژیم با آگاهی از تاثیرات و عوارض تجاوز جنسی و تابوها و فشارهای فرهنگی و اجتماعی ضمیمه آن است که به خصوصی ترین و محرمانه ترین حریم شخصی و عاطفی زندانیان بیدفاع تجاوز میکنند و آنها را ناجوانمردانه زیر آواری از فشارهای روحی-روانی قرار میدهند تا حدی که حتی بعد از آزادی از زندان، اغلب لب از لب نگشوده و رازهای نهفته در سینه درد آلود خود را به هیچ محرم یا نامحرمی بازگو نمیکنند و با رنجهای جانکاه خود میسوزند و میسازند!
در مسیر تلاش برای کُند و خنثی نمودن آثار تجاوز بمثابه برنده ترین حربه گرازهای وحشی رژیم و بررسی میزان رنج و درد ناشی از تجاوز بایستی توجه داشت که در اینجا-گاهاً بطور ناخودآگاه-ظالم و مظلوم متاسفانه از زاویه آبشخورهای فرهنگی مشترکی به قضیه نگاه و قضاوت میکنند متجاوز با تجاوز قصد خرد کردن غرور و زنانگی و مردانگی اسیر در چنگال خود را دارد و متاسفانه اگر قهرمانان در زنجیر نیز، زنانگی و مردانگی و شرف و غرور را با عینک و نگاه جلادان لمپن ببینند طبیعی است که تجاوز را بمثابه از دست دادن همه چیز در زندگی خواهند دید در حالیکه مطابق معیارهای والای انسانی و شرافت اخلاقی، این متجاوزین هستند که بایستی تا ابد سرافکنده تجاوز به اسیری در بند و بدون کوچکترین امکان دفاع از خود، باشند و براستی کدام ابرمرد و شیرزنی است که بتواند در سیاهچالهای رژیم و در محاصره جمعی نیمه آدم-نیمه حیوان، دست بسته و شکنجه شده در مقابل تجاوز از خود دفاع کند و کدام وجدان انسانی است که بتواند بدون احساس عمیق ترین همدردی و تحسین نسبت به قهرمان قربانی تجاوز در راه آزادی، از کنار جنایات آخوندها آسان بگذرد!
بخشی از درد و رنج نهفته در درون پرغوغا و ذهنیت زندانی تجاوز شده، بشکل پنهان و پیچیده ناشی از فرهنگ آخوند زده و لمپن پروری است که اخلاق و شرافت انسان را-با عرض معذرت-فقط در وسط پاها میبیند و بهمین علت است که در کم آوردن انواع و اقسام شکنجه در شکست زندانی، متوسل به تجاوز میشوند در اینجاست که نبایستی ناخودآگاه و ناخواسته در لجنزار برداشت بغایت ضد انسانی آخوندها از عفت و شرافت زنانه و مردی و مردانگی غلطید و باید کوشید تا از شدت فشار بخش فرهنگی و سنتی قضیه-که بطور مظاعف بر درد و رنج این عزیزان اضافه میکند-کاسته و نهایتاً تلاش نمود تا زندانی تجاوز شده در ذهنیت خود، خانواده و جامعه، او خود را یک قهرمان واقعی و سربلند ببیند نه خدای ناکرده انسانی خرد و شکسته شده!
در برخورد با پدیده تجاوزات جنسی در زندانهای رژیم اگر ذهنیات جامعه و بعضاً خود قربانیان تصحیح گردد در نتیجه زندانی تجاوز شده، خشم و نفرت درونی خود را-بجای نشانه رفتن بخود- بدرستی بسوی دشمنان مردم نشانه گرفته و از معصومیت و هتک حرمت خود با سر بلندی و صدایی رساء در محافل داخلی و خارجی افشاگری نموده و کُوس رسوایی آخوندها را طنین انداز هر کوی و برزنی خواهد نمود و ملّت نجیب و نمک شناس ایران هیچگاه فداکاریهای فوق تصور قهرمانان خود را فراموش نخواهد کرد! قهرمانان نوجوانی که امروز بر شانههای خسته و خونین خود بار گران و کمرشکن آزادی هشتاد و پنج میلیون ایرانی را در سیاهترین دورههای تاریخ معاصر ایران بدوش گرفتهاند و موجی از سرور و غرور ایران و ایرانی بودن را در سراسر ایران و جهان پراکندهاند تا جائیکه برخلاف چهار دهه گذشته، امروز هر ایرانی در برابر دیگران با افتخار میگوید بله! من ایرانیام! و این غرور و افتخار بیش از هرچیز و قبل از همه، مدیون همان قهرمانان مغرور و سربلندی است که همه باید در رکاب آنان زنانگی و مردانگی واقعی رابیاموزند! با تعظیم و احترام به این زیباترین و پاکترین و شریف ترین فرزندان ایران زمین!
محمّد هادی
خامنهای، حیلهگر، فاسد و جلاد، جلال ایجادی