دخترانِ به تخت شلاق گرفته شده از سوی نظام بر سرِ مسئله نوع پوشش و حجاب، جوانان ناامید از آینده و زندگی اسفبار معیشتی و بطورکلی تحمیل فشارهای جانفرسای اجتماعی و وضعیت معیشتی که جان جوانان را به لب رسانده و فریادشان را برآورده و بی برو برگرد مسبب همه اینها نظام اسلامی است و به هیچ وجه هیچ وجدانی نمیتواند از اینهمه جور و ستمگری نظام بکاهد، احمد زید آبادی که چندی پیش اعلام کرده بود از سیاست خدا حافظی میکند اما پس از دیدارش از محمد خاتمی بار دیگر وارد گود شده و به جای سرزنش از سنگ دلی نظام اسلامی در حق خیزش انقلابی "زن زندگی آزادی"، ایرانیان خارج از کشور را که با آن خیزش همراهی و همبستگی وافر نشان دادهاند، مذمت میکند!!! گنه کرد در ایران جمهوری اسلامی، به خارج زدند گردن ایرانی.
زید آبادی و همراهان اصلاح طلبش که بیش از بیست سال است مردم ایران را به سوی تاریکخانه اشباح اصلاح طلبی به سبک دینی رهنمون کرده بودند و کمترین عُرضهی آماده سازی تغیر در سطح جامعه در ایشان آشکار نشده بود برای توجیه این بی عُرضگی، وقیحانه ایرانیان خارج از کشور را مورد تیر ملامت خود قرار میدهند تا بی عُرضگیشان در چشم انظار پنهان بماند. و چون اینگونه نمیشود و چرخ اوضاع بر وفق مراد نمیچرخد و همچنین در وحشت از معرض خشم و خشونت نظام واقع شدن که سراسر وجودشان را فرا گرفته و نطق کشیدن از آنها ربوده شده و نفس در سینه حبس کردهاند، برای جبران مافات از بابت این نگرانی، آنتن هوارکشیشان را به سمت و سوی ایرانیان خارج از کشور تنظیم میکنند تا مورد پسند و خوشایند حکومت واقع شود و بدین صورت، آزار و اذیت حکومتی را از سر خود واکنند.
زید آبادی وقیحانه، "مسئولیت پیامد" محارب دانستن جوانان پیرو خیزش زن زندگی آزادی از سوی نظام را بر گردن ایرانیان خارج از کشور مینهد. در حالیکه این، توفندگی خیزش انقلابی نسل جوان ایرانی بوده که ایرانیان خارج از کشور را متأثر کرده و آنها را به پشتیبانی تمام قد و بی دریغ از آن خیزش، رهنمون ساخته. از نحوه عمل خشونت طلبانه نظام و گزمگانش در خیابانها، عکس العمل "حق دفاع مشروع" از سوی شهروندان برانگیخته شده و ایرانیان خارج از کشور نیز آن را تأیید نمودند. وقتی افسارگسیختگیِ تعرض خوشونت بار هست "حق دفاع مشروع" هم هست. و وقتی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد هم، "حق دفاع مشروع" را به رسمیت شناخته چرا معترضان داخل ایران که مدام با خشونت حکومتی در خیابانها مواجهاند از این حق خود اغماض کرده و عقب نشینی کنند؟ نسلی با پشت سر نهادن سالها تحمل انواع شکنجههای روحی روانی و خواری و به حساب نیامدنِ مطلق، حال آگاه شده که تا وقتی نظام اسلامی /دینی هست همین آش و همین کاسه است و آب از آب تکان نخواهد خورد. هم از اینرو، در ایجاد نظم نوین از طریق خیزش انقلابی "زن زندگی آزادی" از خود همت و اراده نشان داده و از این بابت متقابلاً، مورد تعرض خشونت بار نظام واقع گشت و بطور طبیعی مشغول "دفاع مشروع" از خود است و ایرانیان خارج از کشور هم این دفاع مشروع را حقشان دانستند، کجای این دفاع هوارکشی دارد؟
اگر ترحم و دلسوزی زید آبادی برای جوانان بازداشت شده در زندانها که هر آن ممکن است در معرض قتل حکومتی واقع شوند جدی است بهتر اینست تا از این "حق" دفاع کرده و بیگناهی این جوانان را به حکومتش گوشزد کند. ایرانیان خارج از کشور چنین میکنند و ضمن اعتراض ممتد و گسترده در اقصی نقاط جهان در محکوم کردن قتل حکومتی، افکار عمومی جهان غرب را نیز در جریان این امر هولناک قرار دادهاند. تحریم سران جمهوری اسلامی و پاسداران جهل و خرافهاش، از دستاوردهای درخشان فعالیت ایرانیان خارج از کشور در افشاء خشونت و قتل حکومتی، هست. حکومت با انقلاب اجتماعی و سیاسی نسل جوان ایران روبرو شده و دارد رو در رویی و مقاومت میکند تا آن را خاموش کرده، پیشرویاش را متوقف کند. مشکل زیدآبادی این است که ذهن کوچکش قادر نیست خیزش دگرگون خواهی نسل امروز را بفهمد. به همین جهت با آسمان و ریسمان بهم بافتن، ایرانیان داخل و خارج میکند. چونکه از این تقسیم بندی و نفاق افکنی و انداختن گناه نظام اسلامی بر گردن ایرانیان خارج از کشور، خود را از غضب حکومتی رهانیده و رضایت نظام را هم نسبت بخود جلب میکند. و هم اینکه در این میدان خر در چمن، میتواند یلی به حساب آید. پس با اینهمه منفعت، چرا که نه!؟
نیکروز اعظمی
دو ماراتون انقلاب بزرگ ایران، خسرو خدیوی تهرانی
مقالهای که نگارندهی آن من نبودم، سیاوش سهراب