Sunday, Dec 18, 2022

صفحه نخست » ترکیب رهبری میدانی و مدیریت برون میدانی، کورش عرفانی

Kourosh_Erfani-3.jpgویژه خبرنامه گویا

با ورود قیام مردم ایران برای محو و دفن استبداد به ماه چهارم، پرسش های مهمی در مقابل آن قرار می گیرد که لازم است به نحوی موثر به آنها پاسخ داد:

  • ادامه ی جنبش را چگونه باید به پیش برد؟
  • گسترش جنبش را چگونه باید تامین کرد؟
  • مراحلی که قبل از پیروزی باید از آن عبور کرد چیست؟
  • چه نیرویی قرار است این مراحل را طی کند؟
  • چه جریانی قرار است عبور از این مراحل را مدیریت کند؟

پاسخ به این سوالات آن قدر دشوار و حساس است که بخش عظیمی از جمع ها و افراد را که در موج هیجانی نخست جنبش وارد صحنه شده بودند به آرامی و به طور طبیعی از صحنه ی مبارزه کنار می گذارد. البته آنها حذف نمی شوند، به گوشه ای می روند و منتظر می شوند ببینند آیا جنبش به پیش می رود یا خیر. وقتی به جاهای خوب و آسان موضوع رسید دوباره ظهور می کنند.

اما در ورای جمعیت ناپایدار، نیروهای اجتماعی و سیاسی متعهد به مبارزه در پی آن هستند -و خواهند بود- که گره های جنبش را یکی بعد از دیگری باز کنند و با کوششی منظم و پرهزینه سرانجام خواست یک ملت ستمدیده و غارت شده را برای تغییر متحقق کنند.

این سنت مبارزاتی تاریخ بوده که اقلیت آگاه بهای دگرگون سازی شرایط وجودی اکثریت منفعل را پرداخت کرده است. این سنت همچنان در قرن بیست و یکم پابرجاست تا ببینیم در چه سده یا هزاره ای تبدیل به منطقی تازه شود.

جنبشی که در ایران چهارمین ماه حیات خود را آغاز می کند اینک به مرحله ای رسیده است که نیاز به پنج متغیر اعتراضات سراسری، اعتصابات سراسری، تهاجم به ماشین سرکوب، تدارک تهاجم نهایی و تشکیل نیروی جایگزین دارد. پنج وظیفه ی مهم و عملیاتی که مستلزم حضور1) نیروی اجرایی و 2) مدیریت دارد.

رابطه ی میان نیروی اجرایی و مدیریت، متقابل و مکمل است. بدون نیروی اجرایی مدیریت نمی تواند جنبش را رهبری و به ثمر رساند و بدون رهبری هم نیروی اجرایی نمی تواند جنبش را مدیریت کند. درک خصلت متقابل این دو ضامن تلاش برای تدارک هردوست.

پرسش مهم:

حال می توان پرسید که در این سه ماه کدام یک از این دو در صحنه حاضر و کدام یک غایب بود؛ پاسخ روشن است: نیروی اجرایی در قالب معترضین و لیدرهای میدانی حاضر بودند و رهبری برای جنبش غایب. پس تشخیص کمبود کنونی جنبش در آغاز ماه چهارم خویش سخت نیست. هر چند که تلاش های خودسازماندهی نیروی اجرایی در فاز ابتدایی جنبش برای آغاز و استقرار آن اکتفاء می کرد اما با ورد به گام های سخت جنبش، دیگر این روش «رهبری میدانی» اکتفاء نمی کند و نیاز به یک نظام مدیریت کلان حرکت به خوبی احساس می شود.

نظریه پردازانی که با ایده هایی مانند «رهبری دیجیتالی»، «رهبری شبکه ای» «سیتسم بلاکچین (Blockchain) رهبری» اصرار داشتند جنبش را از یک رهبری سیاسی کلاسیک معاف سازند از همین ماه سوم حرکت به تدریج شاهد محدودیت های فکر «خودرهبری» و «محله-محور» هستند و به تدریج سر و صدای اولیه ی خود را کمتر می کنند تا ببینند آیا رویکرد «آزمایش و خطای» آنها جواب می دهد یا خیر. اگرجواب داد می آیند و از کتاب ها و مقاله ها و سخنرانی ها و مصاحبه های خود که در آن گفته بودند که این «یگانه راه» شکل گیری رهبری برای جنبش های اجتماعی عصر کنونی است سخن خواهند گفت. اما اگر هم جواب نداد به کار و زندگی خود مشغول می شوند و منتظر «حادثه» ی بعدی می شوند تا دوباره وارد صحنه ی تبلیغاتی شوند. آنها البته به این نکته نیز بی اعتناء بودند که هیچ نمونه ی جنبش انقلابی فاقد رهبری را در تاریخ معاصر سراغ نداریم.

جنبش انقلابی اما نمی تواند به لابراتور اجتماعی نظریه پردازانی تبدیل شود که، علیرغم نیت خوب، هیچ تعهدی نسبت به سرنوشت آن ندارند، مگر همان نظریه پردازی آزمایشی. این جنبش اما در صحنه نیازمند ترکیبی است از نیروهای اجتماعی متعهد به ایجاد تغییر در جامعه و نیروهای سیاسی در خدمت ایجاد تغییر. تنها در سایه ی ترکیب همگون و کارکردی این دو نیروست که جنبش می تواندعناصر لازم برای طی کردن مسیر خود و کسب پیروزی را بیابد: نیروی اجرایی و رهبری.

راه درازست

انقلابیون باید صبر و متانت داشته باشند تا فوران های احساسی بگذرد و همه ی سست پاها و شل زانوها از صافی واقعیت خشن و سخت و پیچیده ی جنبش عبور کرده و الک شوند و در انتهای روز، آن اقلیت اراده گرا و مصمم به ایستادگی تا آخر خط بماند و جنبش انقلابی را به پیروزی برساند. این روند عبور ازصافی از همین ماه سوم جنبش آغاز شده است و می رود که با پایان موج نخست، برای تدارک موج دوم، نیروهای مستحکم صحنه را با خود به همراه داشته باشد.

سازوکار انتخاب رهبری

در این جا به اختصار ساز و کاری که می تواند سبب تحکیم جبهه ی انقلابیون برای ادامه و به پیروزی رساندن جنبش مورد نیاز است را می آوریم:

1) در میان نیروهای اجرایی

این نیروها همان دختران و پسران و زنان و مردان دلاوری هستند که در طول این سه ماه بار اصلی جنبش را در رویارویی مستقیم با رژیم آدمکش آخوندی بر دوش کشیده اند. بخشی از آنها کشته شدند و دیگر نیستند، اما پیام و راهشان برجاست، گروهی زخمی و بعضی دستگیر شده اند. بدنه ی اصلی اما هنوز فعال است و باید تدارک ادامه ی جنبش را بر عهده گیرد؛ لیکن برای این منظور نباید در صدد بازتولید همان الگوی حرکت در فاز اول جنبش باشد. به عبارت دیگر، این نیروها باید دو وظیفه ی مهم را برای خود در دستور کار قرار دهند تا در فاز دوم جنبش که از این پس آغاز می شود پی گیری کنند:

  1. گسترش برد تظاهرات از محله به سطحی فراتر و تدارک اعتصابات بیشتر
  2. نام بردن از جریانی که می خواهند رهبری جنبش را بر عهده داشته باشد.

هر چقدر که انجام یا عدم انجام مورد نخست می تواند نقش آن چنان حیاتی نداشته باشد، موضوع دوم باید به طور بسیار جدی و پی گیرانه در دستور کار نیروی اجرایی جنبش قرار گیرد. چرا که در شرایط کنونی آنها نیک می دانند که حرکت برای ادامه و تکمیل اجزای خویش نیاز به «رهبری» دارد. فعالان جنبش، یعنی جوانان مبارز کف خیابان، و نیز دانشجویان و هر تشکل اجتماعی مخفی یا علنی دیگری که در پویایی جنبش کنونی نقش عملی یا نظری در داخل داشته اند، می بایست به ارزیابی نیروهای سیاسی فرامیدانی مفید و در خدمت جنبش بپردازند و درصدد باشند که نام جریان مطلوب خویش را در قالب شعارهایی صریح و مشخص در موج اعتراضات فاز دوم جنبش مطرح سازند.

گفته بودیم که این نوعی «روند انتخاب دمکراتیک» است که از پایین به بالا جریان منتخب خود را به عنوان رهبری جنبش مستقر می سازد. دیگر تصمیم برای چلبی سازی ها و خمینی تراشی ها در لندن و پاریس و تل آویو و گوادلوپ اتخاذ نمی شود. البته که در این فرایند حرکت از خیابان برای تعیین جریان راهبر جنبش نظرات یکی نخواهند بود، اما هر جریان سیاسی که بتواند بیشترین حمایت مردمی فعال را به دست آورد به نقش اصلی و برتر (hegemonic) در مسیر استقرار رهبری دست می یابد و قادر خواهد بود که جریان های سیاسی دیگری را، که حمایت اجتماعی کمتری داشته اند، با خود همراه و در مسیر هدایت و مدیریت جنبش به کار گیرد. این همان مسیر دمکراتیک جنبش برای زمینه سازی دمکراسی فردا در ایران نیز است. این نوعی تمرین دمکراسی مستقیم است که قابل مقایسه با نمایش های حقه بازی شبه دمکراتیک مانند رفراندم بر اساس آری یا نه نیست.

2) جریان های سیاسی

جریان های سیاسی یا همان نیروهای برون میدانی (درون کشوری و برون کشوری) نیز که به طور عملی و در پیوند -مستقیم یا غیر مستقیم- با نیروهای اجتماعی داخل هستند باید با روشن سازی خط سیاسی و مدیریتی خود، کارآمدی و مفید بودن خویش را در معرض قضاوت نیروهای اجتماعی فعال داخل کشور قرار دهند. آنها می بایست با صداقت آن چه را به عنوان خدمت به جنبش می توانند انجام دهند آشکار سازند و نشان دهند که نیرویی مجرب، با دانش، شفاف و مردمی می باشند. قضاوت در باره ی آنها این بار از پایین به بالا صورت می گیرد و نه آن گونه که سنت اپوزیسیون و رسانه های خارج از کشور در چند دهه ی گذشته بوده است از بالا به پایین.

جریان های سیاسی باید از خصلت هایی چون صراحت، صداقت و شفافیت نسبت به نیرویی باشند که در ایران و در دهان گرگ، با جان و هستی خود، به مصاف دشمن می رود و می خواهد دارای آن جریان رهبری باشد که سالم، واقع گرا، کارآمد و قدرتمند باشد. نیرویی که برای مسائل کلان و چالش های راهبردی جنبش راهکار می یابد و به او، به عنوان نیروی اجرایی راهکارها و راهبردها، حداکثر کمک و یاری را می کند. نیرویی که توان مدیریت دوران سخت گذار را خواهد داشت و در عمل تعهد خویش به شعار «زن، زندگی، آزادی» و استقرار دمکراسی نهادینه در ایران فردا نشان دهد.

در سایه ی این تعامل است که می توان هر دو عنصر لازم برای جنبش را تهیه و تامین کرد: نیروی اجرایی برای مدیریت حرکت در سطح خرد و نیروی سیاسی برای مدیریت حرکت در سطح کلان. هیچ جنبش انقلابی نیست که بتواند خود را از این مکمل دوگانه معاف سازد و با روشی من درآوردی به 1) سرنگونی رژیم استبدادی 2) جایگزینی آن با نیروی سیاسی مطلوب مردم و 3) آغاز تغییرات بنیادین و ریشه ای در کشور نائل آید. این سه شرط که تامین کننده «انقلاب» در یک جامعه هستند نیاز مشخص به یک نیروی اجرایی کف خیابان و یک نیروی سیاسی رهبری کننده فراخیابانی دارند. هر گونه فرمول جادویی دیگر که بتواند جایگزین این قانومندی ساده شود نیاز به قرن ها و یا هزاره ها تحول فکری و اجتماعی در جامعه ی بشری دارد. واقع گرا باشیم، یعنی کار را با واقعیت موضوع کار انطباق دهیم.#

برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv

جهت اطلاع از نظریه‎ ی «بی ‎نهایت ‎گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com

آدرس تماس با نویسنده: [email protected]

تویتر: @KoroshErfani



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy