آواز بیداری
ایرانیان برخیزید
با دشمنان بستیزید
دیوار این ظلمت را
بر فرق ظالم ریزید
ای تشنهٔ آزادی
فرزند این آبادی
تا کی قرین با اندوه
تاچند دور از شادی؟
این رنج بردن تاکی؟
تیمار خوردن تا کی؟
یک عمر در محنت زار
هر لحظه مُردن تاکی؟
ایرانیان برخیزید
رزمی به بزم آمیزید
این پایه بر هم کوبید
وین سقف در هم ریزید
ای زندگان بشتابید
وین لحظه را دریابید
وین نقشِ تاریکی را
طومار بر هم تابید
دورانِ آگاهی شد
فصلی که میخواهی شد
یاران بی همره را
هنگامِ همراهی شد
با خود نشستن کافی ست
از خود نرَستن کافی ست
در انزوایی چونین
در خود شکستن کافی ست
با پای یاری برخیز
رقصان شو و شور انگیز
طرحِ شگفتی خوشتر
بر صفحهای دیگر ریز
ابر وطن میبارد
خورشید گُل میکارد
فردای زیبا چشمی
در انتظاری دارد
فریادِ هُشیاری باش
جوبار شو جاری باش
چون چلچراقی در دست
گُلبانگ بیداری باش
در شهر نوبنیادی
سر دِه سرود شادی
تا جان به رقص آید با:
زن، زندگی، آزادی!
ای هموطن دلیر برخیز!
ای هموطنِ دلیر برخیز!
گَردِ دگری به رَه برانگیز
هنگامِ دلاوری ست منشین
پیمان مشکن، زعهد، مگریز
مگذار فنا شود بهارت
یکسر ز هجوم بادِ پاییز
مگذار که غاصبِ سیهکار
با تکیه بر این شبِ بلاخیز
بر شانهٔ جهل، مارِ ضحاک
در سایهٔ دین، سپاهِ چنگیز
با نامِ خدا و صوتِ قرآن
در جامهٔ طوع و زُهد و پرهیز
ویران کُندَت به ضربِ تزویر
مرگ آورَدت به داسِ خونریز
آزادهای و سزاست تیغت
در چنگِ دلآوران بوَد تیز
خِشت و پِی کاخ ظُلم برچین
شالودهٔ این بنا فرو ریز
زین بیش، روا مدار تردید
ای هموطن دلیر برخیز!
ای هموطن به پا خیز
ای هموطن به پا خیز!
موجی زنو برانگیز
همراه باش و هم رزم
از تک رَوی بپرهیز
خورشید را سپرکن
با دشمنان درآویز
در کارزارِ هستی
از دامِ ترس بگریز
باجهل، پنجه افکن
باننگ، شو گلاویز
بیخِ فساد برکن
کاخِ ستم فروریز
تا قصهات بماند
در نغمهای دل انگیز؛
در خانه یا خیابان
ای هموطن به پا خیز!
ایرانیان به پا خیزید
ایرانیان به پا خیزید
از تکروی بپرهیزید
همساز و همدل و همراه
بر جور و جهل بستیزید
چون صبحِ روزِ رستاخیز
با دشمنان درآویزید
طرحی دگر دراندازید
موجی دگر برانگیزید
بنیاد کین فروکوبید
قصر ستم فرو ریزید
این است راه آزادی
ایرانیان به پا خیزید
http://msahar.blogspot.com/
م. سحر
۱۹/۱۲/۲۰۲۲