Friday, Dec 30, 2022

صفحه نخست » زن و خدا (چند شعر کوتاه)، رضا فرمند

Reza_Farmand_2.jpg

*

*

*
هنگامیکه دخترکی از آرزوهایش می‌گوید
یک خدای بزرگ باید با همه‌ی کهکشان‌ها
و فرشته‌هایش، سکوت کند
مگرنه، خیلی بودن خودش را جدی گرفته است
و خدا نباید باشد!

۲
خداوندِ بیابانی و آزادی هرچه می‌کنند
نمی‌توانند با هم گفتگو کنند
چرا که آزادی، همواره، زنی را
به نمایندگی خود می‌فرستد

۳
زنان فرزانه
خداوندِ بیابانی‌ را بزرگوارانه آرام می‌کنند:
سنگ و شمشیر و تازیانه‌‌اش را
با زبان خوش از او می‌گیرند
گرد و غبار آیه‌هایش را پاک می‌کنند
و او را آرام آرام به شهر می‌آورند

۴
قهوه‌خانه‌های بی زن،
سرطان کلمه دارند
پُر از سایه‌های نپرسیدن‌‌اند
و به دخمه‌های پیشا-تاریخی می‌مانند

۵
از فرو نشستن تاخت و تاز‌ها
غیژاغیژِ عرابه‌ها، چکاچاکِ نیزه‌ها و شمشیرها،
و از فرو کاستن بانگ بلندِ ایمان است
که صدای زن شنیده می‌شود



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy