هر روز بیشتر از دیروز به این باور نزدیک میشوم که کسانی که بدون یک حزب سیاسی یا تشکیلات شناسنامهدار و تکاپویی برای برساختن آن در پهنهی سیاسی خودنمایی میکنند، درکی از امر سیاسی ندارند؛ چیزی بیش از یک دنکیشوت و بازیخرابکن در پهنهی سیاست نیستند! و نخواهند بود. آنها ناخواسته به ادامهی شر موجود در پهنهی سیاست ایران یعنی جمهوری اسلامی کمک میرسانند. نامهارا فراموش کنید کسانی که از تنها از رویا میخورند و امید میفروشند یک "هخا"ی دیگر هستند.
در نبود یک حزب سیاسی قدرتمند به هیچ برنامه و سیاستمداری نباید امید بست؛ کسانی که نمایندهگی یک حزب سیاسی قدرتمند را ندارند، نه تنها بازیگران گذار دمکرتیک نخواهند بود؛ که سیاستمدار هم نیستند.
یکم. خواست بازگشت به قدرت در میان سلطنتطلبها از همهی گروههای دیگر آشکارتر و از اتفاق ناکامیهای آنان برای پیشگذاشتن سکویی برای اتحاد و همپارچهگی هم از همه بیشتر است؛ شمار طرحها و ادعاها و برنامههایی که رضا پهلوی در یک دههی گذشته پیش گذشته است، اکنون از عدد یک رقمی هم گذشته است! ریشهی این ناکامیها کجاست و چرا؟
چه چیز نمیگذارد او به یک بازیگر مهم و بازیساز برجسته تبدیل شود؟
چرا او به یک دشوارهی گذار در ایران دگردیسیده است؟ و به جای شکوفه، شکافی در پهنهی سیاست ایران امروز است؟
دوم. اتحاد در میان اپوزسیون همچنان دشوار و دور از دست مینماید؛ نیروهای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی از همیشه مدرنتر و روشنبینتر هستند؛ با این همه هنوز بضاعت گردهمآمدن و یگانه شدن در افق نزدیک دیده نمیشود. چرا؟
زیرا برای یک جریان رنگارنگ و مدرن از راههای قدیمی و سنتی نمیتوان هماهنگی و اتحاد ساخت.
در سازههای سنتی هم اتحاد و هم رهبری امری ارگانیک و برآمد بردارها و نیروهای پیشینی است: یعنی بنارها و عللی در کار است که تودهها را از پیش به هم پیوند میدهد و آنان را سردار (صاحب سر) و یکپارچه میکند. در جریانهای مدرن اما این شیوه کار نمیکند! زیرا هم آن علل غایب هستند و هم پراکندهگی بیشتر از آن است که بردارهای و مگنتیک و کاریزمای پیشینی و پیشاسیاست سنت بتواند بر آن چیره شود.
تاکید بر روشهای سنتی برای اتحاد و ایجاد همپارچهگی در میان مخالفان جمهوری اسلامی و نیز تراشیدن سر برای آنها هم ناممکن است و هم نماد بیخیری کسانی که در پی آن هستند. این دشواری ممکن است در کوتامدت تا حدی به سود جمهوری اسلامی و حتا جریانهای سنتی همانند جریان سلطنتطلب تمام شود، اما در بلندمدت به سود گذار دمکراتیک است. چه، گذار دمکراتیک در هر شکلی تنها گذار از جمهوری اسلامی ایران نمیتواند باشد. باید گذار از سنت هم باشد.
همه چیز برای گذار دمکراتیک آماده است؛ اگر و تنها اگر جریانهای موجود فراتر از خواستههای سنتی خود به آوردهای مدرن و دمکراتیک خود تکیه و بسنده کنند و بر سر میز مذاکره و گفتوگو بنشینند. کسانی که انرژی آنها در گذشته و سنت است، و حزب، نهاد و آورد سیاسی دمکراتیک و مدرن و کارآمدی ندارند، با تاکید بر سنت و راهکارهای سنتی در عمل مخل اتحاد و همپارچهگی ملی هستند و نمیتوانند به عنوان یک بازیگر دمکراتیک بر سر میز گفتوگو حاضر شوند.
بگذارید اینگونه بگویم؛ هم چنان که در ایران آینده دمکراسی و حکومت دمکراتیک، کارآمد، مدرن، توسعهیافته و معطوف به توسعه در نبود احزاب گوناگون و قدرتمند و مدرن ممکن نیست؛ اتحاد در میان مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی هم در نبود احزاب مدرن و قدرتمند ناممکن خواهد بود. از امیدهای ناامیدانه و از تکاپوهای پوچ، پوشالی و توخالی دست بکشید! اگر برای اتحاد و گذار از جمهوری اسلامی اشتیاق و سرمایهای دارید دست خود را باز کنید و با سرمایهگذاری در پهنهی سیاست نشان دهید چند مرده حلاج هستید.
با تغییر نامها هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. اپوزیسیون ایران با همهی کمبودها تصویر کامل ایران آینده است. اگر امروز به اصلاح خود اهتمام نشان ندهیم، فردا (اگر در اساس فردایی وجود داشته باشد.) کار آسان نخواهد بود. چه، امروز دیروز فردا خواهد بود؛ و هر روزی ادامهی دیروز است.
آقای نوری علا، بهتر است سکولار بمانی! هادی صوفیزاده
داغِ موشک، مهران رفیعی