زن زندگی ازادی شعاری بود کە از کوردستان طنین انداز و در ادبیات سیاسی ایرانیان جاافتاد. هرچند این شعار برای ایرانیان شعاری لوکس محسوب میشود اما مردم کوردستان با محتوای ان زندگی میکنند، با این وجود این جای خوشحالیست کە بە شعار محوری میان مردمان ایران درامدە است. هرچند بخشی کمی از جامعە مرکزی کە عقبە ذهنیشان مردسالارانە بودە توان هضم انرا نداشتند و با شعار مرد میهن ابادی بە موازی سازی پرداختند.
موازی سازی یا موازی کاری در تاریخ ایران همیشە وجود داشتە است. شاە و شیخ بطور موازی از دیرباز بموازات هم، گاهی باهم گاهی علیە هم قدرت را دست داشتەاند. در تاریخ معاصر ایران نیز حزب اجتماعیون عامیون اندکی بعداز تاسیس منشعب و از درون ان دو خط انقلابی و اعتدالی شکل گرفت کە پیروان فکری و سیاسی این دو خط تا بە امروزە بطور موازی در حوزە سیاسی فعال کە انان نیز گهگاهی باهم و گهگاهی علیە هم هستند. رژیم ایران نیز در موازی سازی ید بالایی دارد، برای نمونە روزنامە مشرق را در مقابل شرق کە اصلاح طلب است علم میکند یا مثلا نمایندە رهبر در امور بین الملل اختیاراتش از وزیر خارجە دولت بیشتر است. البتە در سطح جامعە نیز مرکزگرایان مقابل نهضت ازادیخواهی ملتهای غیرفارس فارس از واژە وطن پرستی استفادە میکنند تا بلکە کشورشان یکدست باقی بماند و شعار مرد میهن ابادی علم میکنند تا بلکە مقابل زن زندگی ازادی کم نیاورند. اقای نوری علا نیز از موازی سازی کم نیاوردە و در مقابل سیستم فدرال نظام کنفدرال یا در مقابل مفهوم ملت، قوم را بە بعنوان موازی برای ملتهایی کە خواستەهای ویژەای دارند بکار بردەاست.
اینکە بخواهیم ایران مصون بماند باید دموکراتیزە و مدرن گردد و از مفاهیم و تعاریف جهانشمول برخوردار گردد کە خارج از تحقق عدالت و حقوق بشر فدرالیزە نیز گردد چون فدرالیسم خواست ملتهای غیرفارس هست. با تمام دلایل محکمە پسند میتوان گفت ملتهای دیگر در ایران مستعمرە فارس زبانها هستند. برای نمونە هیچگاە در ادبیات روزانە از واژە مردم زحمتکش برای ملت فارس استفادە نمیشود چون زحمتکش نیستند، اما بە کوردها مردم زحمتکش کوردستان میگویند چون زحمتکش هستند و بیشترین کارهای سخت مملکت بە دوش کوردهاست. بیش از دو میلیون کارگر کورد در تهران و مناطق مرکزی شاغل هستند کە هیج ملتی در دنیا تا این اندازە بردە نیست.
پروسە تکامل بشری قابل توقف نیست، ممکن است احزاب سیاسی متعلق بە ملتهای بلوچ، کورد، عرب، تورکمن و تورک اذربایجانی بخاطر حساسیتهای فعلی و تلاش برای اتحاد میان همە ایرانیان از بحثهای مربوط بە برنامە سیاسی خود صرفنظر کنند اما ملتهای غیرفارس بە حقوق سیاسی خود تا حد تعیین سرنوشت اگاهند و یکصد سال تبعیض و ظلم عریان کافیست کە مردمان غیرفارس از کشوری بنام ایران خستە شدە باشند و دنبال هویت خود باشند، بنابراین همانگونە در پروسە تاریخی شاهد فروپاشی کشورهای نظامهای فدرال، کنفدرال و متمرکز بودەایم ایران هم تافتەای جدا بافتە نیست. بسیاری ایران را تافتە جدا بافتە از جهان و درهم تنیدە میدانند اما واقعیت این است کە درهم تنیدگی جامعە ایران از شوروی سابق بیشتر نیست. تفاوتهای ناچیز زبانی و فرهنگی و درهم تنیدگی مردمان اسکاندیناوی مانع استقلال انان از هم نشدەاست، ضمنا درهم تنیدگی ملی روسها، بلاروسها و اکراینیها بسیار بیشتر از مثلا بلوچها، فارسها و کوردهاست کە هرکدام مسیر خودشان را کە عزت و استقلال بود دنبال کردند و اتفاقا درهم تنیدگی ایران جبریست و بر اساس خواست ملتها نیست و باید بە این جبر پایان دادە شود.
اقای اسماعیل نوری علا نظام کنفدرال را مطرح کردە و فدرالیسم را معادل تجزیە اعلام کردە است مگر اینکە نوع فدرالی تنها مبنای جغرافیایی و یا طبیعی داشتە باشد. در حالیکە اگر همین امروز ایران فدرالیزە شود بە این معناست کە ملتهای غیرفارس ایران ۱۰۰ سال از مردمان شوروی سابق عقب افتادەاند.
اقای نوری علا در بیانات خود بدون توجە بە ساختار تمکزگرایانە رضاشاە پهلوی کە بیشترین مشکلات را برای ایران ایجاد کردە، استانی کردن ایران توسط او را همان فدرالیزم با استفادە از فرهنگستان واژگان فارسی دانستە است!! بر کسی پوشیدە نیست کە تبعیض و ستم از دورە رضاخان نهادینە شد و تاسیس استانها نیز بسیار ناشیانە و تنشها را افزایش دادەاست، مثلا از چهار استان کوردنشین تنها یک استان بنام کوردستان هست و بحرانی ترین جغرافیا میان کوردها و تورکهای اذری در استان اذربایجان غربی است کە اگر رضاخان از روی حسن نیت بە تقسیمات استانی میپرداخت نوع دیگری بە ان میپرداخت. نیت رضا خان از انجا خائنانە بود کە برای درهم شکستن حس ملی کوردها ابتدا مناطقی از اورمیە را بە کمال اتاتورک هدیە داد و در مراحل بعدی استانی با اکثریت کورد و اقلیت اذری اما با تفوق و برتری اذریها بر کوردها برای همیشە کانون بحران بپا کردەاست.
مردمان ایالت کبک کانادا و اسکاتلند بریتانیا کە در همە پرسی سالهای اخیر بە ماندن در کشورهای خود رای دادەاند از مسیری دموکراتیک گذر کردە و این حق باید برای کوردها، عربها، بلوچها، تورکهای اذربایجان و تورکمنها در ایران لحاظ گردد. اگر چنانچە هر کدام از ملتها بعداز برگزاری رفراندم خواهان ماندن در حوزە جغرافیای ایران ماندند انوقت میتوان گفت ملتهای غیرفارس در ایران بە حقوق مثل اسکاتلند و کبک دست یافتەاند، هرچند طبق قوانین ان کشورها هر دە سال یکبار حق برگزاری همە پرسی دارند و هر دو منطقە کبک و اسکاتلند درصدد همەپرسی دیگر هستند تا یکبار دیگر خواست ملت خود را بدانند. البتە در کنار اینها چک و اسلواکی را داشتیم کە از راە همە پرسی و بدون خونریزی از هم جدا شدند. ایالات متحدە امریکا ساختاری فدرال دارد اما هر ایالت حق استقلال دارد. باید بخاطر اورد کە در سالهای اخیر ایالت کالیفرنیا بارها تهدید بە استقلال نمودە است. در سالهای اخیر کشور بلژیک برای برون رفت از مشکلات میان فلامنها و فرانسوی زبانها بفکر تجزیە کشور بودەاند اما پیچیدگیهای شهر بروکسل مانع تجزیە شد.
اقای نوری علا در بند دوم نوشتار خود نقل قولی از داریوش همایش اوردە کە او فتوا دادە هرکسی سیستم فدرالی را قبول کند تجزیە طلب است. ایا تایید فتوای داریوش همایون کە منبعث از فرهنگ شیعی است برای کسیکە خود را سکولار میداند جای سوال نیست؟! فتوای داریوش همایون همانند فتوای ملاهای ایران علیە بهاییان است. در ایران تنها مردسالاران کە از فرهنگ شیعی تغذیە میکنند و مقابل خواست ملتهای غیرفارس قرار میگیرند فتوا صادر میکنند. ایکاش ایشان بعنوان فردی سکولار با فتوا مرزبندی داشتند.
اقای نوری علا در پاراگراف سوم بە تاریخ مراجعە کردە و از هخامنشیها یادکردە کە ایران از قدیم یکپارچە بودە و اعضای کنگرە ملتهای ایران فدرال چون با یکپارچگی ایران مشکل داشتند بناچار فدرالیسم را جایگزین کنفدرالیسم کردەاند. در اینجا باید تلنگری تاریخی انداخت و یاداور شد کە ایران در دورە مادها بطور کنفدرال ادارە میشد و اما پارسها (فارس تباران کنونی) با همدستی یهودیها علیە مادها شوریدند و ان نظام کنفدرال را نابود کردند، دین زرتشتی را منحرف نمودند. با این وجود از بدو هخامنشیها تاکنون جغرافیای ایران چە از شیوە فدرال چە از نوع کنفدرالش چە از نوع شاە و شیخش مدام دستخوش تحول بودە و هست. صد البتە کل جهان از تغییر در راستای خدمت بە بشریت مصون نماندە است. خود روسیە را کە بقول او یادگار استالین منحوس است دستخوش بیشترین تغییر شدەاست. روسیە کنونی بعداز فروپاشی بطور فدرال ادارە میشود کە ۳۱ زبان رسمی دارد و هر ملتی حقوق ملی خود را دارد و اگر در فردای ایران کوردها، عربها، بلوچها، تورکمنها و اذریها از ایران جدا شدند و ایران بە شش کشور تقسیم شد بازهم لازم است کە فارسستان ایران مثل روسیە کنونی بطور فدرال ارائە گردد چون کنفدرال مورد نظر اقای نوری علا برای بعداز زایمان ایران مناسب است. هرچند باید کشورهای تازە تولد یافتە نیز بطور فدرال ادارە گردند.
درهم تنیدگی ایرانیان انگونە نیست کە اقای نوری علا و بسیاری دیگر میگوید. در جریان فروپاشی روسیە ۲۵ میلیون روس تبار خارج از مرزهای روسیە ماندند اما بە این معنی نبود کە نتوانند بە سرزمین مادری خود برگردند بلکە مصلحت فردی خود انان بودە کە بیرون از مرزهای روسیە ماندند. در جریان تقسیم سودان بە دو کشور، بە شهروندان ان کشور یکسال فرصت دادە شد تا یکی از دو کشور را برای زندگی انتخاب کنند. در ایران کنونی دو میلیون نفر از (خارج از کوردهای خراسان) از جمعیت تقریبا هشت میلیونی کوردها در مناطق مرکزی ایران زندگی میکنند. مهاجرت این جمعیت عظیم بە دلیل شرایط بد اقتصادی و در مرکز ایران استثمار میشوند، در مقابل ۱۰۰ هزار نفر فارس زبان در راس امور اداری و امنیتی کوردستان هستند و این یعنی استعمارگری. نکتە مهم اینکە ایران (مرکز ایران) تا زمانیکە تجزیە نشود دموکراتیزە نخواهد شد. دلایل کافی برای این ادعا هم هست. اول اینکە با وجود نفت مناطق عربی، با وجود نیروهای کار مجانی کوردها، با وجود نیروی کار متخصص تورکها و با وجود معادن زیاد بلوچستان فارسها نیازی بە ازادی و دموکراسی نمیبینند و فارس زبانان ازادی خود را در اروپا و امریکا تجربە میکنند و تنها درامدشان را از ایران خواستارند کە از استثمار ملل بدست میاید. در صورتیکە ایران تجزیە شود این ثروت باداورە خشک خواهد شد و مرکزنشینان باید کشور خود را بر اساس پتانسیلهای اقتصادی اباد سازند. پتانسیل اقتصادی مرکز ایران نیز جاذبەهای توریستی است. توریست نیز نیاز بە دین ندارد بنابراین با تجزیە ایران فتواهای ملاهای دینی برچیدە خواهد شد و همانند فتواهای داریوش همایون بە زبالەدان تاریخ خواهند پیوست.
زمانی ایدە اقای نور علا در مورد نظام شاهنشاهی صدق میکند کە ایران همانند مالزی برای هر منطقە یک پادشاە داشتە باشد. و اما انچە " امایش سرزمین " نامیدە است بازی با کلمات بیشتر نیست زیرا تقسیمات کشوری باید مبنای ملی، اقتصادی و جغرافیایی داشتە باشد. ممکن است ایالتی هر سە ویژگی را دارا باشد، ممکن است ایالتی تنها یکی از این ویژگیها را داشتە باشد. برای نمونە اسپانیا کشوری فدرال است. خودمختاری ایالتهای کاتالان و باسک و گالیسی کاملا مبنای زبانی و ملی اما خودمختاری ایالت اندالوسیا کاملا مبنای اقتصادی و جغرافیایی دارد. ساختار فدرال روسیە کنونی نیز مبنای سە گانە مورد اشارە را دارد.
بند هشتم دیدگاە اقای نوری علا را سالهاست کە محسن رضایی در شعارهای انتخابیش بیان میکند و انهم فدرالیسم اقتصادی اما گذشت زمان نشان خواهد داد کە با وجود چنین اندیشەهای بستەای ایران روز خوشی نخواهد دید. مرحوم محمد امینی اینگونە میاندیشید اما چهرەای منفور از خود بە جای گذاشت. بطور خلاصە همانگونە ارنست رنان میگوید ملت همە پرسی همە روزە است و هیج حزب و جریان و فردی قادر بە تصمیم گیری برای نسلهای ایندە نیست و اگر نسل امروز فدرالی خواە هستند دلیلی نیست کە نسلهای بعدی بە ان پایبند باشند بنابراین تعهدی برای ماندن قوارە جغرافیایی ایران نیست و باید دمکراتیک بە تغییرات ملی و بین المللی پرداخت نە با فتوا!
راه یکیست: همه با هم، مسعود نقرهکار
تصویر ایران آینده (بخش نخست)، اکبر کرمی