یادداشت مترجم
لبنان، سوریه، عراق که ایران و حامیان آن در خاورمیانه، این کشورها را نمایندگی میکنند از یک سو، و اتحاد حاصله از توافقهای اسرائیل و چهار کشور عربی از سوی دیگر، بشکه باروتی در خاورمیانه است که میتواند روزی شعلهور شود. خاورمیانه در بحران هایی که گاهی به جنگ تبدیل میشود، دورهی جدیدی از تنش بزرگ را تجربه میکند. دو بلوک به روشهای گوناگون با یکدیگر روبرو میشوند. در مورد نخست، ایران که موفق شده چندین کشور را از طریق شبه نظامیانی که در منطقه مسلح کرده است - و پادشاه اردن در سال ۲۰۰۴ آن را «هلال شیعی» نامیده است - به خدمت خود بگیرد. بنابراین جمهوری اسلامی در این کشورها، با گشودن نهادهای دولتی خود در این کشورها، پای خود را در آنها قَرص میکند. سه موضوع اساسی برای بسیج حامیان ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است: مبارزه با امپریالیسم آمریکا، ضدیت با صهیونیسم و حمایت از آرمان فلسطین. ایران مستعمرات خود را با مشت آهنین نگه میدارد و هیچ چالشی را تحمل نمیکند. هنگامی که صندوقهای رأی در این کشورها، دست رد به سینهی طرفداران ایران میزنند، جمهوری اسلامی واکنش نشان میدهد و نهادهای تحت کنترل خود در این کشورها را مسدود میکند و قدرت مطلق شبه نظامیان خود را به رخ همگان میکشد. عراق در حال حاضر بیشترین بار این امر را متحمل میشود، درست همانطور که لبنان مدتها پیش از این، تجربه کرده بود.
در گیری مه ۲۰۲۱ بین اسرائیل و حماس در غزه این امر را به ثبوت رساند که تمام طرفین در حال آماده باشند. گذشته از این، نقش محوری همه آنها دارای ساختار نظامی است: در جناح شرقی آن، رادارهای اسرائیل را میبینیم که برای رهگیری پرتابههای احتمالی ایران در خلیج فارس مستقر شدهاند که بُرد بُرد برای همهی کشورهایی است که خود را در معرض تهدید مدام ایران میبینند. واز سوی دیگر برای هماهنگی دفاعی در منطقه، کنگره آمریکا در واشنگتن، سیستم دفاعی ضد موشکی در خواست میکند.
در این میان، نقش امارات متحده عربی در یارگیری این ائتلاف و آوردن سودان در این جمع- در حالی که این کشور منافع مستقیم چندانی با اسرائیل ندارد- از اهمیت مهمی برخورداراست. در اینجا باید اشاره کنیم که اسرائیل به عنوان «شریک ارشد» این ائتلاف است که میتواند از یک سو با واشنگتن برای دفاع از هر یک این کشورها، نقش موثری داشته باشد، و از سوی دیگر، همهی این کشورها در برابر توسعه طلبیهای ایران قرار گرفتهاند. و در نهایت اسرائیل از جهت فناوری میتواند نقش اول را بازی کند.
با توجه به پیشرفت برنامه هستهای ایران و بنبست در مذاکرات، جنگ پنهان ممکن است به درگیری آشکار بین ایران و اسرائیل منجر شود و بلوکهای متفاوتی از این و یا آن کشور پشتیبانی نمایند. نخستین تئاتر میتواند در لبنان به نمایش گذاشته شود. زیرا حزب الله به دنبال جلوگیری از بهره برداری اسرائیل از میدان گازی در دریاست که به گفته دولت یهود، بخشی از منطقهی اقتصادی متعلق به اوست در حالیکه حزب الله با آن اختلاف نظر دارد. و نا گفته نباید گذاشت که حزب الله سه پهباد را در ۲ ژوئیه ۲۰۲۲ به آنجا فرستاد که سرنگون شدند.
در واقع، اسرائیل هرگز نمیتواند بدون خنثی کردن تهدید بالستیک حزب الله که توانائی ضربه زدن به تمامی اسرائیل از جمله زیرساختهای استراتژیک و مراکز شهری را دارد، وارد درگیری مستقیم با ایران شود. بنا براین هر لحظه ممکن است بشکه باروت خاورمیانه شعلهور گردد. ع. ش
***
و اکنون مقالهی آنتوان باسبوس در روزنامه لوموند ِ ۱۹ ژانویه ۲۰۲۳ را که به واکاوی در موقعیت استراتژیک ِمنطقه پرداخته است، میخوانیم:
آنتوان با سبوس Antoine Basbous مؤسس و مدیر رصد خانهی کشورهای عربی و کارشناس دنیای عرب، استاد دانشگاه، روزنامهنگار و نویسندهی فرانسوی- لبنانی در مقالهای بر مشکلاتی که بیروت، دمشق و بغداد در مواجهه با کمبود دلار، هرج وُ مرج در درون نهادهای گوناگون، بی نظمی اقتصادی و جنگ داخلی در آن غرق شدهاند تأکید میکند. «هلال ِ شیعی»، متشکل از لبنان، سوریه، و عراق که با صبر و حوصلهی چندین ساله توسط جمهوری اسلامی ایران بر پا شده است، گذرگاه خطرناکی را پشت سر میگذارد که میتواند کشنده باشد. کشورهائی که زیر بار «ملارشی» Mollarchi ایران[ تحت رهبری ملا ها] رفتهاند، درواقع با کمبود دلار، هرج وُ مرجهای بنیادی، بی نظمی اقتصادی و جنگ داخلی مواجه هستند. با آغاز سال۲۰۲۳، به نظر میرسد «محور مقاومت» بیش از هر زمان دیگری در معرض فروپاشی پیشرفته است که بیشترین علت آن، خشک شدن دلار است تا حملات نظامی دشمنان. دو کشور ایران و سوریه تحت تحریمهای بسیار شدید آمریکا و سایر کشورها، چه از لحاظ سیاسی و چه از منظر اقتصادی هستند. عراق که دلارهای نفتی آن فراوان است، از آنجائی که میزبان حساب ارز خارجی آن، فدرال رزرو نیویورک است، مستقیماً این دلارها را در اختیار ندارد. و افزون براین، به دلیل تحریمهای ایران، واشینگتن مقصد ارزهای موجود در بغداد را به دقت زیر نظر دارد. این نظارت به تازگی برای خفه کردن رژیم ایران تشدید شده است تا جایی که بغداد مجبور است برای خرید خود از تهران، به دیناربپردازد که منجر به کاهش شدید دینار عراق و سقوط ریال ایران شده است. و به یاد بیاوریم که در تابستان ۲۰۱۵، مقامات آمریکایی حساب بانک مرکزی عراق در فدرال رزرو را مسدود کردند تا از تغذیه داعش توسط این منافع جلوگیری کنند.
در مورد لبنان، طبقه سیاسی در قدرت، عمداً مافیایی عمل میکنند. و بدنهی سیاسی و اقتصادی آن کشور، در غارت روش مند خود، زیر نظر خیرخواهانه حزب اله لبنان - که سهم خود را با حمایت برخی از احزاب آن کشور- از این غنایم به دست میآورد، چشم خود را میبندند. و حزب الله هم ثروت آن کشور را بین شبه نظامیان حامی خود و رژیم اسد، تقسیم میکند.
این چهار کشور عملاً ورشکسته هستند: لبنان به طور پایهای و نهادی فلج است. از سال ۲۰۲۰، این کشور از نظر مالی در وضعیت ورشکستگی قرار دارد و از نظر اجتماعی، جامعهای فروپاشیده شده است و تازه این در حالیست که پراکنده شدگان از وطن، به کمک مالی به بازماندگان در لبنان، ادامه میدهند. سوریه، در یک جنگ داخلیی «انترناسیونالیزه» شده، هر قطعهاش توسط ارتش کشورهایی چون ترکیه، روسیه، آمریکا و ایران و سرانجام اسرائیل- برای حفاظت از مرزهایش- محاصره شده است.
قانون سزار ''Caesar Act'' که در سال ۲۰۱۹ به تصویب کنگره آمریکا رسید و سال ۲۰۲۰ به اجراء در آمد، ضربه محکمی به رژیم اسد وارد آورد و هرگونه بهره برداری از نفت و زیر ساختهای بندری برای کمک به اسد را زیر نظر گرفت و طبیعتاً لبنان را هم تحت فشار گذاشت. و در اینجا بد نیست که از زرادخانههای حقوقی برای مجازات گروگان گیری سفارت آمریکا در ایران، حمایت فعال دمشق و تهران از تروریسم و یا حتی توسعه برنامه هستهای نظامی توسط جمهوری اسلامی نام برد.
نگرانیهای داخلیی پدرخوانده (ایران) - که از سپتامبر ۲۰۲۲ به طور گسترده درگیر جنبشهای ضد رژیم در آن کشور است - و بنبست تجاوز روسیه در اوکراین، توجهی ایران و روسیه را از تحت الحمایه سوری که بیش از پیش دچار دشواریهای گوناگون و پایدار است، منحرف کرده است. مسکو و تهران اجازه دادند این کشور آنقدر تحلیل رود که پنجاه درصد نانواییهای سوریه بسته شدهاند. ارزش حقوق یک ستوان ارتش معادل ۱۵ دلار در ماه است. در ماه دسامبر، از کارمندان خواسته شده که به مدت ده روز به دلیل کمبود سوخت سر ِ کار نروند. اسد که به دلیل چنین درگیری طولانی مالی و اقتصادی ضعیف شده است، توسط حامیانش - ایران و روسیه - که هر یک گرفتاریهای خودشان را دارند، به حاشیه رانده شده است. و در اوضاع وُ احوال فعلی، حتی از لبنان هم نمیتواند انتظار آخرین کمکها را داشته باشد. و افزون بر این، اسد دیگر نمیتواند چیزی را که پدر خواندههایش از او انتظار دارند، رد کند و بقایش به آنها بستگی دارد. و به این ترتیب، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، او را مجبور کرد تا با بدترین دشمن خود، همتای ترکش، رجب طیب اردوغان، رابطه نزدیکی را آغاز کند. پوتین درواقع مایل است به اردوغان برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری که ماه ژوئن برگزار میشود کمک کند تا به او، به خاطر خرید موشکهای روسی و حفظ فاصلهی مناسب از ناتو و واشنگتن، پاداش دهد.
شکافهای عمده
در این میان، ایران حتی به وعدهی خود مبنی بر تحویل محمولههای نفتی به مستعمره خود سوریه عمل نکرده است. بنابراین اسد و حزب الله برای تضمین بقای خود مجبور به افزایش تولید مواد مخدر مصنوعی و طراحی یک استراتژی بازاریابی تهاجمی شدهاند. و گاهی حتی از ابزارهای نظامی سنگین برای صادرات آنها، به ویژه از طریق اردن به کشورهای پادشاهی خلیج فارس استفاده میکنند. برای مقابله با این موضوع، کشور عمان، قوانین تازهای برای درگیری ارتش خود در مرز سوریه اتخاذ کرده است.. «محور مقاومت» که از کشتن معمار و هماهنگ کنندهی ایرانی خود، سردار قاسم سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ توسط پهباد آمریکایی به لرزه درآمده، خود را درگیر شکستهای بزرگ میبیند و ظرفیت کمکهای متقابل را که نقطهی قوت آن بود، از دست داده است.
عراق که ریهی اصلی اقتصادی ایران بود، اکنون با هوشیاری افزایش یافتهی خزانه داری آمریکا در کنترل آن، از انجام این ماموریت، بازمانده است. سوریه که منابع لبنان و محصولات یارانهای آن را بدون مجازات میمکید، دیگر نمیتواند روی این کشور خشک شده و در خود فرورفته، حساب کند. در نهایت، حمایت مالی و هیدروکربنی ایران از سوریه تا آنجا کمرنگ شده است که بقای رژیم اسد را تهدید میکند.
آیا این بدان معناست که این تحولات ِ بهم پیوسته به دلیل تحریمها و ته کشیدن دلار، در نهایت منجر به سقوط آنها میشود؟ این فرضیه را نمیتوان رد کرد. ایران، سنگ بنای مستحکم این دایره از کشورها، درواقع طولانیترین و عمیقترین قیام و منازعهی موجودیت خود را تجربه میکند که علیرغم سرکوب بسیار خشونت آمیز، قادر به توقف آن نیست. استدلالهای سست، از آن دست که همه اینها کار شیطان بزرگ است، نخ نما و بی نتیجه شدهاند. و حتی اعدامها، چه با تیراندازی در کوچه و خیابان توسط عاملان رژیم ایران، و چه با به دار آویختن، تاکنون نتوانسته است موجهای این جنبش را پس بزند. به نظر میرسد «محور مقاومت»، در حال ازهم پاشیدگی است.
واکنش علی کریمی به مسمومیت دانشآموزان