در همدردی با خانوادههای داغدار
فقیهی ربوده ز ما دلخوشی
که کارش رسیده به کودک کشی
به عهدِ جوانی بزرگان بکُشت
به پیری بتازد به خُرد و دُرشت
چو از بانگِ کودک شده تند خو
نشانِ درایت ز خشمش مجو
ز روزی که رفت از جهان آن کیان
سیاهی بتابد ز رنگین کمان
ز نیکا بترسید و جانش ستاند
جفایِ جنایی به اوجی جهاند
بدستِ سپاهی که دارد جنون
مونا در سراوان بشد غرقِ خون
به مکتب فرستاد فوجی تباه
که اَسرا بیفتد به چنگِ سپاه
نه از مِهر گوید به گفتارها
نه شرمی کُند او ز کشتارها
به هر فرصتی او بگوید ز جنگ
به خون تشنه باشد چو تیمورِ لنگ
ز برخوردِ منحوسِ اجسامِ سخت
ز کودک نماند نه رختی نه بخت
چو حاکم هراسد ز هشتاد و هشت
دبستان چو میدانِ جنگی بگشت
سکوت و تساهل رهِ چاره نیست
خواصِ خموشی بجز ننگ چیست؟
اگر داد خواهی به میدان بیا
که میهن بگردد از این شر رها