Friday, Mar 10, 2023

صفحه نخست » نانِ حلال، پاسخی به عطاالله مهاجرانی، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei.jpg

از دلارِ نفتی و لطفِ رجال
آن عطا لابد خورد نانِ حلال
چون مکانی بهتر از لندن ندید
در کنارِ کنت‌ها مسکن گزید
رزوها می‌زند قدری قدم
تا نگردد راهی کویِ عدم
می‌مَکد هر شب سُماقی تا سحر
تا مگر آن آرزو آید به بر
گاهگاهی می‌کند ناگه ظهور
تا کُند از رویِ نقادان عبور
گر بگیرد یک پیامی از طرف
خادمی کوشا شود مست از شعف
از کلامش کاتبی تک چشم گشت
چون فقیهی از کتابی در خشم گشت
چون بداند رمز و رازِ سفسطه
ناقُلا غوغا کند در مغلطه
ور بگویند از سمومی در هوا
وآنکه آرد بر سرِ دُختان بلا
او بگوید این همه از دشمن است
یا همانی کز پی حقِ زن است
تا عطا در خدمتِ آلِ عبا است
هر امیدی در دل آن مجتبی است
جیره‌اش باید کنون گردد فزون
کو رود تا آخرِ راهِ جنون
گر نگویم از عطایِ لندنی
نامِ نیکش چون بگردد ماندنی؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy