این روزها نزد ایرانیان بسیارشنیده میشود که چه جمهوری، چه سلطنت، فرقی نمیکند فقط ملاها بروند. بعد هم در بهترین حالات مثال کشورهای سلطنتی و یا جمهوریای زده میشود که در هر دو هم میشود خوب زندگی کرد و هم بد. حرف درست است اما ناپخته و خطر ناک.
درست است چون نه این اسم ونه آنیکی به خودی خود ضامن چیزی هستند. درست است چون درسیستمهای موروثیای همچون بلژیک و هلند و انگلستان مردم انسانی زندگی میکنند در حالی که در یک سری جمهوریها قوانین وحشیانه حکم فرماست. اما ناپخته است چون مقایسه ایران و اروپا مقایسهی بی جاییست مثل زمین و زیر زمین ونحایتا نتیجه گیری ازمقایسه اشتباه است.
آیا تصّور قدرت وبینش مملکت داری آخرین خاندان پادشاهی ایران ومتاسفانه میراث داران اکنون آن قابل مقایسهاند با خاندان پادشاهی مثلا بلژیک و هلند؟
آیا سیاستمداران این دوسیستم حمکرانی دراروپا، جمهوری و پادشاهی، قابل مقایسه، با حفظ احترام، با سیاستمداران ایران قبل و اکنونند؟
آیا فرهنگ و اخلاق سیاسی دراین کشورها اصولا قابل تصور هست برای همه ایرانیهایی که ادعای مملکت گردانی را دارند، مخصوصا آنهایی که خیلی مدعیند؟
کدام گروه جمهوری و یا سلطنت خواه ایرانی دارای اتیک سیاسی، یعنی خوی و منش و اخلاق سیاسیست که ما بخواهیم با همکاران اروپای غربی مقایسهاش کنیم؟ این نکته بسیار اهمیت دارد و یکی از کمبودهای مهم این گروههاست که باعث میشود به تحوع آور ترین کارها دست بزنند.
متوجه هستم که سوالهای ناراحت کنندهای هستند و پوزش میخواهم اما دراین استدلالها تعارف عین حماقت است.
حالا اعتراض به من بجا خواهد بود که خب آقای محترم نه اینها و نه آنها پس کدام؟ جواب. برای من هم این دو سیستم فرقی نمیکنند هر چند که تمایل خاص خودم را دارم اما چیزی که باید بسیار به آن توجه کنیم این است که در ایران فردای جمهوری و یا سلطنتی چگونه ما میتوانیم از تمرکز قدرت و سوء استفادهی ازآن جلو گیری کنیم که تا بحال بسیاردردها ازاین بوده است. چگونه میتوانیم قدرت را موظف وجوابگوی مردم کنیم. از حرفها و پیشنهادات الانشان (اگر زحمت اینکار را بخود بدهند) بفهمیم کدام این آقایان و خانمهای جمهوری و یا سلطنت خواه این امکانات را به ما میدهند؟ و سپس توقعات خود را، این هم خیلی اهمیت دارد، ضمانتهای بنیادی و اداری را ضربدر دوسه کنیم چون دنیای سیاسی ایران، از بزرگ و کوچکش، همه در گذشتهی دورو نزدیکِ بیگانه از این گونه ضمانتها غوطه ورند.
من بعنوان یک ناظر سیاسی گاهی در مقابل این همه ابتذال و عقب ماندگی وحشت میکنم.
یکسری هنوز دنبال جنگ مسلحانه هستند و میخواهند ایران را سیاهکل کنند.
دستهای دیگرپس از نیم قرن به خود زحمت ندادهاند برای افکارشعار گونه خود حداقل کلمات دیگری انتخاب کنند و شعار «بر پا خیز، ازجاکن بنای کاخ دشمن» را همانطور به روش سابق، پس از ۴۰ سال استفاده میکنند.
درسایت یکسری دیگرشان «آتش بپا کردن در چهارگوشه ایران» جزو کلمات قصار وکادر گرفته وچشمک زنشان است.
گروهی دیگر رویای ایران طبقاتی و ایدئولوژیکی را دارند و یکسری دیگر درناسیونالیسم قرن نوزدهم گیر کردهاند وعلیرغم ادعاهای دموکراتیکشان با ارتجایی ترین احزاب اروپا یی هم پیالهاند. وقتی که برای چند دوست عزیزازهمین گروه اخیر درمورد فلسفه خسروانی سهروردی (شیخ اشراق) گفتم ظاهرا قند توی دلشان آب میشد و احساس من هم اشتباه نبود چون یکیشان گفت «وای باران جون، منو یاد مو و ریش وزوزی قربونش برم کوروش انداختی».
چاره کار اما دست خود ماست. طرف صحبتم با دوستان ایرانی خارج کشوراست، خانمها و آقایان موفق در شغلهای متفاوت. منابع اطلاعاتی و نمونه برای ما زیاد است تا ببینیم کشورهای آرام چطور به اینجا رسیدهاند. پیشرفت، راه پیشرفت و یا امکان و احتمال پیشرفت را بیاموزیم ووقفشان بدهیم با موقعیت ایران نه با کوچک کردن آنها بلکه با بارور کردن و بالا بردن انتظارات ما.
اینهمه رئوف نباشیم با آنهایی که طرفدارشان هستیم. ماها شانس بزرگی برای آینده ایرانیم چون هر کدام از ما میتوانیم نمونههای مثبتی که میبینیم را از وکیلهای احتمالی آینده مان بخواهیم و مصرّانه انتظار داشته باشیم و هیچ کوتاه نیاییم و سرته قضایا را نزنیم و کوچکشان نکنیم بلکه بر عکس. اینطورمتوجه میشوند که وجود داریم، ناظریم، حساب و کتاب خواهیم خواست و متقاضی موظف بودن آنها درمقابل ما و مردم.
یک مسیحی صوفی منش قرن نوزدهم میگفت داد میزنم چون دور وبرم کرزیاد است. دوستان، دنیای نخبگان ایران، بی تعارف، کروکور زیاد دارد (معذرت از دوستان نابینا و نا شنوا جهت استفادهی این صفتها که به هیچ وجه توهینی به موقعیت بدنی آنها نیست. امیدوارم روزی زبان فارسی وقت داشته باشد که این ناسزاهای بدنی و شغلی و قومی را جایگزین کند). این برماست که به قدرت جویان خودمان بفهمانیم که مملکتهای جمهوری و سلطنتی درمثلا اروپا به صرف جمهوری و یا سلطنتی بودن در آرامش زندگی نمیکنند. چطور به این مرحله رسیدنها را از آنها انتظار داشته باشیم.
از نظر من، این کار یکی از وظایف هر کسیست که تعهدی در مقابل ایران احساس میکند.
ابراهیم باران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر گرفته از گفتاری ویدیوای با عنوان «ایران به زبان ساده» به نشانی زیر:
https://youtu.be/_ara2TMCmBw
ما جانیان بالقوه، ابراهیم باران
نانِ حلال، پاسخی به عطاالله مهاجرانی، مهران رفیعی