الف- چرا «پیمان دادخواهی» (۱) بیداران را امضا نکردم؟
۱- ناروشن بودن متن و همچنین حذف برخی از مطالبات مهم که سالهاست خانوادههای خاوران و حتی خود اعضای بیداران آن را فریاد میزنند،
۲- شیوهای غیر دموکراتیک در نگارش متن و عدم امکان مشارکت در اصلاح و تکمیل آن،
۳- شیوهای غیر دموکراتیک در جمع آوری امضا.
در ۱۹ فوریه ۲۰۲۳ (۳۰ بهمن ۱۴۰۱)، یکی از اعضای بیداران متن پیمان دادخواهی را به من ایمیل کرد و اهمیت امضای یک نفر از خانواده بهکیش را یادآور شده و خواسته بودند که آن را امضا کنم.
پس از تفکر و بررسی درباره آن و مشورت با یکی از خانوادههای خاوران در ایران، پاسخ زیر را برای همان عضو بیداران ارسال کردم:
با سلام، من با امضای این پیمان دادخواهی به شرطی موافقم که به صورت "پیش نویس پیمان دادخواهی" معرفی شود و نظرات زیر جلوی امضای من بیاید.
۱) در پاراگراف دوم خط اول پس از کلمه "جامعه ما" لازم است گفته شود "توسط حاکمیت اسلامی ایران".
۲) پاراگراف سوم پس از "بهمنی سرد، " لازم است گفته شود "با ساختار دیکتاتوری و ارتجاعی نظام اسلامی و حذف دگراندیشان با قصاص و تقاص...» جمله بندی این پاراگراف نیز لازم است اصلاح شود تا منظور را روشن برساند. همچنین خیلی مهم است که پس از کلمات... پاک کردن حافظه و سوزاندن تاریخ "دیکتاتوری ستمشاهی" نیز اضافه شود.
۳) در پایان پاراگراف چهارم این جمله لازم است اضافه شود: "ولی ضرورت دارد که محاکمه، پاسخگو و مجازات شوند، مجازاتی غیر از اعدام. ".
۴) پاراگراف ما امضا کنندگان.. . ضرورت دارد به جای "فردای امید" نوشته شود "فردای آزادی"... و مطالبات زیر اضافه شود:
- لغو مجازات اعدام و پایان دادن به هرگونه شکنجه در ایران.
- پایان دادن به هرگونه سرکوب، بازداشت و کشتار در خیابانها،
- پایان دادن به مقولهای به نام زندانی سیاسی و عقیدتی در ایران.
- آزادی بدون قید و شرط بیان، عقیده، رسانه، تشکل، احزاب، تجمع، تظاهرات، اعتصاب فارغ از هر گونه تبعیض و احترام به گوناگونی اقوام، ملیتها و جامعهی رنگین کمانی.
- دادخواهی با فرجام کشف حقیقت جنایتها و برقراری عدالت، این امر مستلزم بازگویی روایتهای شاهدان جنایتها و خانوادههای آسیب دیده و پاسخگو کردن آمران و عاملان جنایتها و هم چنین همکاری و همیاری با ... است.
- محاکمه و مجازات آمران و عاملان جمهوری اسلامی برای ۴۴ سال سرکوب، خشونت، بازداشت، شکنجه و کشتار دگراندیشان و فعالان سیاسی.
با تشکر - منصوره بهکیش - دوم اسفند ۱۴۰۱ / ۲۱ فوریه ۲۰۲۳
پاسخ ایشان در همان دوم اسفند این یادداشت بود: «منصوره جان، حیف شد. این پیمان به امضای نزدیک به ۱۰۰ نفر رسیده و نمیتوانیم تغییر دهیم و پیشنویس نیاز به این امضاها ندارد. باشد، همانطور که قبلاً نوشتم، میتوانیم همین یادداشت ترا در صفحه مربوط به پیمان بگذاریم.».
یک روز بعد یکی دیگر از اعضای بیداران با من تماس گرفت و با هم گفتوگویی مفصل داشتیم و نقدهایم را به عملکرد بیداران مطرح کردم و ایشان تلاش کرد که از اهمیت پیمان دادخواهی بگوید و مرا قانع کند تا به عنوان یکی از خانوادههای فعال خاوران، پیمان دادخواهی بیداران را امضا کنم و قرار شد پیشنهادهای مرا در جلسهشان مطرح کند.
من نقدهایم را شفاهی به وی منتقل کردم و ایشان اصرار داشت که نکات مورد نظر من در متن مستتر است و خواست که دوباره آن را بخوانم و نظر دهم. با توجه به اینکه گفته بودند افراد زیادی آن را امضا کردهاند، برای نشان دادن حسن نیتام از پیشنهاد قبلی گذشتم و این پیشنهاد را به اعضای بیداران دادم: دوست عزیز، من یکی دوبار دیگر هم متن را دقیق خواندم و همچنان معتقدم متن نیاز به کامل شدن و اصلاح دارد تا شفاف شود و جلوی سوء برداشت را بگیرد و با خیال راحت بتوان از آن حمایت کرد و پشت آن ایستاد. همچنان اصرار دارم برای انجام عملی دموکراتیک، نام این متن را "پیش نویس پیمان دادخواهی" بگذارید. روی پیش نویس هم علامتی بزنید و زیر آن توضیحی این چنین دهید: بنا به پیشنهادهای ارائه شده برای تکمیل و اصلاح متن و انجام عملی دموکراتیک، این متن را پیش نویس در نظر گرفتیم تا با گردآوری پیشنهادهای ارایه شده هم راستا با متن، آن را اصلاح کرده و دوباره جهت تایید برای امضا کنندگان و سایر دادخواهان ارسال خواهیم کرد. من با امضای متن در این صورت موافقم.
با مهر - منصوره بهکیش - سوم اسفند ۱۴۰۱ / ۲۲ فوریه ۲۰۲۳
پاسخی به من داده نشد و پیمان دادخواهی روز بعد در چهارم اسفند ۱۴۰۱ منتشر شد.
به باور من، در این شرایط حساس تاریخی، پیمان دادخواهی بیداران میتوانست به یک متن پایهای برای دادخواهی مستقل خانوادههای دادخواه و دیگر دادخواهان تبدیل شود که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی آن را مبنا قرار دهیم. به همین دلیل ضرورت داشت که مفاهیم مطرح شده در آن بسیار روشن و دقیق و با ذکر جزئیات و بر مبنای مطالبات مطرح شده در طی بیش از چهار دهه توسط خانوادههای خاوران و خود بیداران باشد. هرچند معتقدم اعضای بیداران به اهمیت این امر واقفند، ولی در لحظهی تاریخی کنونی و در کنش و واکنشهای میان اپوزسیون راست و چپ، به نظر میرسد که به جای تمرکز بر کیفیت و استقلال یک پیمان نامه دادخواهی، بیشتر بر کمیت و جلب نظر طیفهای مختلف تمرکز کرده و در نتیجه به سیاست «همه با همی» و «آری یا نه» در غلطیدهاند و این رویکرد بسیار نگران کننده است و میتواند مطالبات جنبش مستقل دادخواهی و رویهای دموکراتیک برای دستیابی به کشف حقیقت و برقراری عدالت را قربانی کند.
اگر این متن را به صورت «پیشنویس» منتشر میکردند و امکان بازنگری در آن را باز میگذاشتند، هم میتوانستند مشارکت دادخواهان مستقل بیشتری را با خود همراه کنند و هم با رویهای دموکراتیک این کار را به پیش ببرند. ولی با عدم موافقت با این رویکرد، نشان دادند که نظرات دیگر خانوادههای خاوران برای آنها اهمیت جندانی ندارد و بیشتر نیاز به امضای افراد دارند یعنی پاسخ «آری یا نه» به پیشنهادشان بدون ارایه نظرات، و این رویهای غیردموکراتیک است و صدمات این نوع نگاه را در طی این سالها به کرات شاهد بودهایم. پس از انتشار نیز شاهد نگرانی برخی از امضا کنندگان بودم که شاید توجه کافی به متن نکرده یا بر اساس اعتماد به افراد درخواست کننده آن را امضا کرده بودند. نگرانی برخی از این بابت بود که امضایشان در کنار افرادی قرار گرفته که از طیف راست اپوزسیون هستند و نگرانی برخی به خاطر نپرداختن این پیمان نامه به جنایتهای زمان شاه که باعث شد چند نفر امضای خود را پس بگیرند. البته من از این موضوع خوشحال نیستم زیرا این رویه باعث بیاعتمادی به خانوادههای دادخواه خاوران میشود، خانوادههایی که سالها در کنار هم بودهایم. به همین دلیل نیز نقد خود را دیرتر منتشر کردم تا بیداران در گردآوری امضای مرحله دوم خود دچار مشکل نشود. به نظر میرسد که تعداد امضا کنندگان پیمان دادخواهی به پانصد نفر رسیدهاند، ولی متن علیرغم اینکه به عنوان «پییشنهاد» منتشر شده و خواسته بودند که نظرات برایشان ارسال شود، همان که بوده، هست و نمیدانم پیشنهادی برای اصلاح مطرح نشده یا باز هم نظرات را نادیده گرفتهاند. به باور من امضاهای بیشتر نیز نشان دهندهی یک پیمان یا منشور دادخواهی مستقل و متعهد نیست، مهم این است که امضا کنندگان به آن احساس تعلق داشته باشند و بتوانند با تمام وجود و محکم از آن دفاع کنند، در غیر اینصورت این متن نیز پس از مدتی به فراموشی سپرده خواهد شد.
پرسشهای من از اعضای بیداران و امضا کنندگان پیمان دادخواهی
۱- پایان دادن به مصونیت از مجازات آمران و عاملان جنایتهای سیاسی مورد نظر پیمان دادخواهی، شامل چه دورهای میشود؟ آیا جنایتهای سیاسی از این به بعد مورد نظر است یا مقصود جنایتهای سیاسی کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است؟ البته برای من روشن است که مصونیت از مجازات عطف به ماسبق میشود، ولی برایم روشن نیست که پیمان دادخواهی چه دورهی را مدنظر قرار داده است؟
۲- آیا آمران و عاملان جنایتهای سیاسی دوران حکومت پهلوی را نیز شامل میشود یا فقط دوران جمهوری اسلامی یا دورانی از جمهوری اسلامی مورد نظر پیمان دادخواهی است؟ به ویژه در این شرایط حساس که جریانهای راست و سلطنت طلب فعال شدهاند تا تجمعهای خارج از کشور را به تصرف خود در آورند و کنترل قیام مردمی «زن، زندگی، آزادی» را با لابیگری با قدرتهای بزرگ و تطهیر ساوارک در دست گیرند و بدین منظور افرادی چون پرویز ثابتی (رئیس اداره سوم ساواک) را رونمایی کرده و پرچمهای نظام سلطنتی و ساواک را در تجمعها به همراه میآورند.
۳- در متن گفته شده است: «ما امضا کنندگان با پایبندی به تمام کنوانسیونها و میثاقهای جهانی ناظر بر رعایت حقوق بشر از امروز تا آن فردای امید»...، فردای امید منظور چیست چرا روشن گفته نشده است پس از سرنگونی جمهوری اسلامی و آزادی؟
۴- چرا اعضای بیداران با اینکه همواره خواهان محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایتهای رژیم بوده، ولی از آوردن مشخص این خواسته اجتناب کردهاند؟
به باور من، تمام این ناروشنیها و کمبودها به این خاطر بوده که طیفهایی مختلف بخشی از خواستههای خود را در آن ببینند و آن را امضا کنند. اگر بهطور روشن محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایتهای سیاسی جمهوری اسلامی ۴۴ سال گذشته را در آن میآوردند، تعدادی از اصلاح طلبان و ملی - مذهبیها و آنهایی که خواهان بخشش حداقل بخشی از مسئولان حکومت هستند، آن را امضا نمیکردند. زیرا بعید است که این افراد خواهان محاکمه و مجازات اصلاح طلبان مسئول در دههی شصت باشند. تصور میکنم عدم موضعگیری در مورد جنایتهای دوران ستمشاهی نیز به همین خاطر بوده است و برخی دیگر امضا نمیکردند. به نظر من در دادخواهی ما، حتماً لازم است که محاکمات ناقص دوران ستمشاهی نیز بررسی و پیگیری شده و حقایق آن دوران روشن شود و بدانیم در روند جا به جایی قدرت، نقش اعضای ساواک در همکاری با جمهوری اسلامی برای سرکوب فعالان سیاسی چگونه بوده است؟
ب- چرا مسیر حرکت «شورای انقلابی دادخواهان» را انحرافی میدانم؟
پیش از پیمان دادخواهی بیداران، جمعی دیگر از خانوادههای دادخواه در بیست و سوم بهمن ۱۴۰۱ از تشکیل گروهی تازه به نام «شورای انقلابی دادخواهان» خبر دادند. آنها گفتهاند: «ما خواستار استقرار یک نظام قضایی مستقل از نظام سیاسی در ایران (پس از پیروزی انقلاب ایران و سرنگونی رژیم) برای عدالتخواهی در سرزمین خود با رعایت کلیه اصول حقوقی و قضایی دادگاههای بین المللی هستیم.» و اظهار داشتهاند: «ما از تمام توان خود برای افزایش هماهنگی و همبستگی بین اقشار مختلف مردم ایران استفاده خواهیم کرد تا روند سرنگونی رژیم خونخوار و جنایتکار جمهوری اسلامی تسریع و تسهیل شود.».
نقدهای من به شورای انقلابی دادخواهان
اعضای این گروه در ابتدای کلیپ اعلام موجودیت خود (۲)، تصویر نعمتالله نصیری رئیس ساواک را گذاشتهاند. فردی که در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، ۱۳ سال رئیس ساواک بود و صدها فعال سیاسی را بازداشت، شکنجه و اعدام کرده است. این گروه، دادخواهی از نصیری را همراستا و همسنگ با دادخواهی از فعالان سیاسی و مخالفان دو رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی قرار دادهاند. آنها معتقدند نصیری را نیز جمهوری اسلامی ناعادلانه اعدام کرده و باید دادخواه او و مانند او نیز باشند و تصور میکنند که چنین رویکردی برخوردی عادلانه برای دادخواهی است. آنها در جایی (در توئیتر) از کلمه براندازی و در جایی از سرنگونی استفاده کردهاند، در حالی که این مفاهیم با یکدیگر تفاوت دارند. دادخواهی نصیری رئیس ساواک که سالها انقلابیون و آزادیخواهان زمان شاه را سرکوب، زندانی، شکنجه و تیرباران کرده، با دادخواهی ما خانوادهها که عزیزانمان در قدرت نبوده و زیر سرکوب دو حکومت دیکتاتوری بودهاند، هم وزن و همجنس نیست و نباید همراه هم باشد. این همان خط راستی است که بر این دوستان غالب شده که برای رسیدن به هدف از هر وسیلهای میخواهند استفاده کنند. به باور من، این سیاست انحراف در دادخواهی است و میتواند دادخواهی مستقل خانوادهها را قربانی همدستی با جریانهای راست، سلطنتطلبان و قدرتهای بزرگ کند و در نتیجه نمیتوانند به خواست خود یعنی تحقق یک دادگستری مستقل پایبند باشند.
در نقدی که به آنها داشتم، پاسخ زیر را گرفتم: «دادخواهی اعتراض به هر حکم ناعادلانهای است، ولو اینکه ممکن بود اشد مجازات بگیرد، ولی روند ناعادلانه همان حکم دامن ما را در دههی شصت و تابستان ۶۷ گرفت. اگر همان زمان جلوی اعدامها را میگرفتیم، به ما ختم نمیشد، ولی الان این کار را میکنیم و نمیگذاریم که هیچکس ناعادلانه محاکمه و فلهای اعدام بشود. به دور از خشم و نفرت و توجه به اندیشه. دادخواه موافق نظرات کسی که از او دادخواهی میکند نیست، ولی به روند و پروسه اجرای عدالت توجه میکند.».
این دوستان متوجه نیستند که تفاوت نصیری با فعالان سیاسی، اختلاف بر سر عقیدهی آنها نیست، بلکه اختلاف در جایگاه آنهاست. جایگاه نصیری در ساختار یک نظام دیکتاتوری و با تمام امکانات و قدرت سرکوب بوده است و جایگاه فعالان سیاسی زیر سلطهی دیکتاتوری و در میان مردم و در مبارزه بوده است. من نیز معتقدم که ما فعالان سیاسی بایستی جلوی محاکمهی ناعادلانه و اعدام سلطنتطلبان میایستادیم، ولی نه از این بایت که آنها نبایستی محاکمه و مجازات میشدند، بلکه از این بابت که: ۱) محاکمه آنها بایستی با روندی عادلانه طی میشد و حداکثر به حبس ابد محکوم میشدند. ۲) محاکمه آنها بایستی در روندی طولانی طی میشد و خانوادههای اعدام شدگان و زندانیان سیاسی زخم خورده از آن دوران بایستی حق شرکت در این محاکمات را داشتند تا حقیقت جنایتهای ساواک بر همگان روشن شود. ۳) ساختار ناعادلانه ساواک بایستی به کل از هم میپاشید و دادگستری مستقل و دادخواهانه ایجاد میشد. حکومت اسلامی ایران نصیریها را سریع اعدام کرد تا از یک سو خشم عمومی جامعه را بخواباند و مردم را به زندگی عادی باز گرداند و از سوی دیگر از ساختار، مستندات و بازماندهگان ساواک حداکثر بهره برداری را در خفا بکند تا فعالان سیاسی قدیمی چپ و دموکرات را به شدت سرکوب کند و کرد. متأسفانه برخی از این خانوادهها شاید متوجه نیستند که این «همه با همی» که حضور ثابتیها و فحاشی لمپنهای سلطنتطلب را نیز توجیه میکند، بسیار خطرناک است و از همه بدتر دادخواهی را در معادلات قدرت قربانی خواهد کرد. هدف وسیله را توجیه میکند، سیاستی است که سالها ما از آن صدمه خوردهایم و ضرورت دارد که هوشیارتر باشیم.
ج- چرا از «منشور دادخواهی» (۳) جمعی از خانوادههای خاوران در ایران حمایت میکنم؟
از منشور دادخواهی جمعی از خانوادههای خاوران به دلایل زیر حمایت میکنم:
۱) از درون ایران برخاسته و حاصل مقاومتها و مطالباتی است که ما «مادران و خانوادههای خاوران» طی این چند دهه فریاد زدهایم و ضرورت دارد که روشنتر از گذشته آنچه خواهان دستیابی به آن پس از سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم را بیان کنیم. مهم نیست که نامی در زیر این منشور آمده است یا خیر، مهم این است که ما خانوادههای خاوران میدانیم که حرکت دادخواهانهای در داخل ایران و حتی در خارج از کشور سال هاست که وجود دارد و بر این خواستهها پای میفشارد و هویت مستقل و محکمی نیز دارد و هیچکس نمیتواند آنها را بیهویت قلمداد کند.
۲) مطالبات آن بسیار روشنتر و مستقلتر از مطالبات مطرح شده در «پیمان دادخواهی» است و وارد بازیهای همه با همی و همدستی با نیروهایی که چشم به همراهی با اصلاح طلبان یا قدرتهای بزرگ دارند، نیز نمیشود.
۳) خواهان دادخواهی مستقل هستند، و با سیاست راست گروه «شورای انقلابی دادخواهان» که با رویکرد «هدف وسیله را توجیه میکند»، ممکن است اهداف دادخواهی را قربانی همراهی با گروهها، دستهجات و قدرتها کنند، به شدت مرزبندی دارد.
۴- علیرغم اینکه خواهان محاکمه و مجازات آمران و عاملان ۴۴ سال جنایت جمهوری اسلامی و دوران ستم شاهی هستند، خواهان آزادی بیان، اندیشه و عقیده، تشکلهای سیاسی، مدنی و صنفی، تجمعات، اعتراضات و اعتصابات نیز هستند.
به نظر من، در منشور دادخواهی جمعی از خانوادههای خاوران در داخل کشور نیز یک کمبود دیده میشود و امیدوارم در بازنگری آن را اصلاح کنند. اینکه ما شکنجه و اعترافگیری و مجازات شلاق را نیز عملی شنیع و غیرانسانی میدانیم و آن را در هر شرایطی محکوم میکنیم و باید شکنجه، شلاق، اعترافگیری نیز چون مجازات اعدام برچیده شود.
جمع بندی
نقدهای پیش رو نه به قصد تخریب و انکار این حرکتها که هر کدام از پشتوانهای قوی و تاثیرگذار در عرصهی دادخواهی برخوردارند، بلکه نقدی همدلانه برای بازنگری در رویکردها به سمت یک دادخواهی مستقل است. زیرا تمام این جریانها نیروهایی بالقوه و بالفعل دارند که میتوانند به دادخواهی کمک نمایند، ولی ضرورت دارد که فارغ از منیتها و این که من تنها راه درست را میدانم، نقدهای همدیگر را مسئولانه بشنویم و درباره آن بحث و گفتوگو کنیم تا مسیر دادخواهی مستقل را هموار کنیم. قصد من از این نوشتار نور انداختن به نکات منفی و مثبت این حرکتها بنا به تجربیات خودم در جنبش دادخواهی است. به ویژه برای خانوادههای کشته شدگان و زندانیان سیاسی جوانتر که تازه به عرصهی دادخواهی وارد شدهاند یا فعالان سیاسی و مدنی که کم تجربهتر هستند. امید که مسیرمان را با آگاهی و بررسی بیشتری انتخاب کنیم و ما فعالان دادخواهی را مورد پرسش و نقد (نه تخریب) قرار دهید تا بتوانیم اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و به این وسیله بتوانیم در فردای آزادی به جامعهای دموکراتیک و به برقراری عدالت دست یابیم و بتوانیم جلوی تکرار جنایت و حذف و سرکوب دیگری را بگیریم.
برای من بسیار تلخ است که برخی از نیروهای قدیمی و دادخواه، برای درست نشان دادن حرکت خود، حرکت دیگران را به بیرحمانهترین شکل تخریب یا بیهویت قلمداد میکنند و این رویه بسیار خطرناک است. به ویژه خانوادهها و دادخواهانی که در داخل کشور دارند زیر سرکوب فعالیت میکنند و امکان بروز نظراتشان را مانند فعالان خارج از کشور آزادانه ندارند، در حالی که مهمترین نقش را در طی این سالها در جنبش دادخواهی ایران و در زنده نگاه داشتن خاوران داشتهاند. باید توجه کنیم که نسل کنونی خانوادههای خاوران دیگر مادران شجاع را همراه خود ندارند تا راحتتر بتوانند سخن بگویند. مادرانی که سینهشان را بی مهابا جلوی دشمنان سپر میکردند تا دیگر عزیزان خود را حفظ کنند. با این وجود، خانوادههای خاوران و نسل جوانتر ما همچنان شجاعانه ایستادهاند تا به آنچه مادران و مادربزرگها، سالیان طولانی بر سرش ایستاده، مقاومت کرده و برایش جنگیدهاند، دست یابند. به وجود تک تکشان افتخار میکنم که ۴۱ سال است پیوسته، خستگی ناپذیر و مصمم زیر تیغ سرکوبهای وحشیانهی حکومت ایستادهاند تا خاوران، نماد جنبش مستقل دادخواهی ایران را حفظ کنند.
از سوی دیگر، حامد اسماعیلیون از خانوادههای دادخواه که در سه سال گذشته فردی بسیار فعال و تاثیرگذار در عرصهی دادخواهی بوده است نیز به نظر میرسد که تصمیم خود را گرفته است که چگونه عمل کند و به شخصه واقعاً متأسفم و دلم میخواست که ایشان به جای وارد شدن به بازی قدرتها، همراه جنبش مستقل دادخواهی مردم ایران میماند. ولی وقتی او در کنار رضا پهلوی و دیگران قرار میگیرد و سرنگونی جمهوری اسلامی را یک «پروژه گذار» میبیند که از بالا با کمک قدرتها و تکنوکراتها و به قول ایشان و رضا پهلوی متخصصان باید آن را برنامهریزی کنند و به سرانجام برسانند، طبیعی است که به راحتی میتواند در جایگاهی که جرج بوش و جان بولتون، از جنگ طلبترین مقامات آمریکا، برای ایرانیان پیام میدهند، قرار بگیرد. مقاماتی که هنوز هم از حمله به افغانستان و عراق دفاع میکنند. برای من سؤال بزرگی است که اعضای بیداران علیرغم اینکه سالها از دادخواهی مستقل حمایت کردهاند، حالا با این «همه با همی» چگونه میخواهند کنار بیابند و حرکت کنند.
در چنین شرایطی ضرورت دارد که مواضع و جایگاه ما خانوادههای دادخواه بسیار روشن باشد و بدانیم که در کجای این جنبش قرار گرفتهایم. آیا میخواهیم دادخواهی ما مستقل باشد و در کنار جنبشهای مستقل و مردمی در ایران باشیم یا میخواهیم در کنار افراد و جریانهایی باشیم که به دنبال لابیگری با قدرتها هستند و میخواهند قیام زن، زندگی، آزادی» را از بالا کنترل و مهار کنند و در نتیجه مسیر مبارزه را به انحراف بکشانند.
پیروز باد قیام «زن، زندگی، آزادی»
منصوره بهکیش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- http://bidaran.info/spip.php?article501
۲- https://www.youtube.com/watch?v=9mJEi7YT8lg
۳- https://www.akhbar-rooz.com/194250/1401/12/05/
نانِ حلال، پاسخی به عطاالله مهاجرانی، مهران رفیعی