Thursday, Mar 9, 2023

صفحه نخست » کودتای شیمیایی علیه‌ی خامنه‌ای؟ کورش عرفانی

Kourosh_Erfani-7.jpgبا نزدیک شدن ساختارهای مشترک اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران به آستانه‌ی فروپاشی و تداوم خطر یک انفجار خشم و نارضایتی همگانی، پدیده‌های عجیبی در حال شکل گرفتن است. حملات شیمیایی به موسسات آموزشی نه اولین آن و نه آخرین آنهاست. این فقط آغاز ماجراست. وقتی مجموعه‌ای که متشکل از اجزای نامنسجم است در بحران قرار دارد تلاش‌های برای خروج آن از بحران نمی‌تواند منسجم باشد.
برخی از ویژگی هایی که در جریان حملات به نزدیک به ۳۰۰ موسسه آموزشی در ۲۵ استان ایران و مسموم سازی ۷ هزار دانش آموز و دانشجوی به طور عمده دختر نشان از آن دارد که یک حرکت برنامه ریزی شده، حرفه‌ای، مدیریت شده و هدفمند بوده است. این ویژگی‌ها حکایت از آن دارد که دستِ برخی از بالاترین لایه‌های حاکمیت با اختیارات و امکانات فراوان در این ماجرا دخیل است.

احتمال‌های ممکن

در این باره در حال حاضر به طور صرف می‌توان به گمانه زنی اکتفاء کرد و بعد به فراخور اطلاعات و شواهد و رویدادها صحت یا عدم صحت هر یک از احتمال‌ها را مورد سنجش قرار داد. دو فرضیه در این راستا مطرح است:
۱) برنامه ریزی و هدایت و پیشبرد طرح از طریق بیت رهبری و زیر نظر خامنه‌ای
۲) برنامه ریزی و هدایت پیشبرد طرح از طریق جریان هایی ضد خامنه‌ای
نگارنده در مورد احتمال نخست، قبل از این مطلبی را انتشار داده و به اهداف قابل تصور آن پرداخت. (اینجا). در این نوشتار، فرضیه‌ی دوم را مورد نظر قرار می‌دهیم.
اولین نکته‌ای که به نفع سناریوی دوم عمل می‌کند ساختار مافیایی نظام است. بدنه‌ی قدرت امروز دیگر نه جناح سیاسی دارد نه طیف فکری. این تقسیم بندی‌ها تا قبل از ورود باند مافیایی احمدی نژاد به قدرت در سال ۱۳۸۴ معنایی داشت. تاریخ مصرف این جداسازی‌های شکلی، سال ۸۸ بود که پاکسازی نظام از «خودی‌های غیر خودی شده» آغاز گشت و با ورود رئیسی به کاخ ریاست جمهوری به اتمام رسید.
جمهوری اسلامی ۱۴۰۰ به بعد، که برخی از آن به عنوان رژیم یکدست شده نام می‌برند، در واقع تبلور پذیرش وجود یک نظام مافیایی است. از این تاریخ به بعد روابط لایه‌های درون حکومت بر اساس رعایت جایگاه برتر (هژمونی) پدرخوانده (ولی فقیه) و پرداختن به منافع خود بر اساس فرمول «آتش به اختیار» بود. هر مافیایی اجازه یافت که، به شرط تحکیم موقعیت رهبری و زیر سوال نبردن جایگاه تعیین کننده‌ی آن، اقدام به تامین منافع خود کند. «طرح مولد سازی» نشان داد که ولی فقیه خود نیز به تمامی با این واقعیت ماهیت مافیایی نظام کنار آمده و به بازی آن وارد شده است.
اما این بی احتیاطی خامنه‌ای، مبنی بر تقلیل جایگاه خود به یک باند مافیایی و پذیرش رسمی خصلت باندبازی رژیم، تن دادن به قواعد روابط مافیایی را نیز می‌طلبید. یکی از این قانومندی‌ها، از میان برداشتن باندی است که، با عملکرد نادرست یا معیوب خود، منافع درازمدت باندهای دیگر را به خطر می‌اندازد. این اتفاق در حال روی دادن است، مافیای رهبری در اداره‌ی امور کشور با شکست مواجه شده است و رفتار آشتی ناپذیر مردم با حاکمیت، نمادی از این ناکامی مفتضحانه‌ی تیم خامنه‌ای است.

کارنامه‌ی رهبری نظام یک فاجعه‌ی به تمام معناست: سقوط ارزش ریال، شکست برجام، به ثمر نرسیدن تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی، منزوی شدن در سطح جهانی، تحریم‌های کمرشکن و روزافزون، تورم در آستانه‌ی تبدیل به ابرتورم، رکود شدید اقتصادی و تعطیل شدن بسیاری از تولیدی‌ها در سراسر کشور، ورشکستگی اعلام نشده‌ی سیستم بانکی، اوج گیری بیکارسازی و بیکاری، کسر بودجه‌ی تاریخی دولت، افزایش نقدینگی در حد به زیر کشیدن سیستم مالی، بی نظمی و نوسان‌های تند در بازار ارز و طلا، به زیر خطر فقر نسبی یا مطلق کشیده شدن میلیون‌ها ایرانی، عدم توانایی در تامین خدمات دولتی، رکورد شکنی میزان مالیات دولتی برای قشرهای متوسط جامعه، سوء تغذیه‌ی گسترده‌ی جمعیت و گرسنگی حاد محروم ترین‌ها، آلودگی بیماری زای هوا به دلیل روی آوردن به سوخت‌های آلاینده از سر اجبار، عدم دسترسی به پول فروش نفت و گاز و پتروشیمی و اجبار به مبادله با ارزهای بی اعتبار یا کالاهای بی فایده، ضربه خوردن‌های پیاپی در عرصه‌ی اتمی در داخل کشور علیرغم همه‌ی ادعاهای امن بودن ایران، فاجعه‌ی زیست محیطی تاریخی در سراسر کشور، بحران کمبود آب تا مرز ایجاد جنگ آب، مواجهه با یک جنبش اعتراضی که به سرعت با طرح خواست براندازی به یک جنبش انقلابی تبدیل شده است، عدم توان در مدیریت امور جاری کشور و....
این کارنامه‌ی فجیع، خامنه‌ای را به حلقه‌ی ضعیف زنجیر مافیاهای در قدرت تبدیل ساخته است؛ عنصری که به واسطه‌ی تمرکز و انحصار بیش از حد اختیارات در دست خود می‌تواند کشتی نظام را غرق کرده و تمامی لایه‌های دیگر غارتگر و ثروتمند را به گرداب سقوط برد. پس، بر اساس منطق ابتدایی روابط میان مافیاها، اینک می‌بایست باند خطرساز را، که حفظ درازمدت منافع سایر باندها را تهدید می‌کند، از صحنه حذف کرد.
اما فراموش نکنیم که این کار آسانی نیست: پارادوکس موقعیت در آن است که باند مشکل زای مجموعه در عین حال قدرتمندترین عضو آن است، لذا بریدن و بیرون انداختن آن نیازمند یک طرح قدرتمند، با پشتوانه و چند لایه دارد که می‌توان از آن به عنوان «تسویه حساب در بالا» نام برد. برخی از عنوان «کودتای درباری» برای این موارد استفاده می‌کنند. حملات شیمیایی اخیر در واقع یک پیش لرزه از زمین لرزه‌ی بزرگی است که این جریان برای خراب کردن بیت رهبری بر سر خامنه‌ای و مجتبی و باندش تدارک دیده است. دقت تکنیکی و حرفه گرایی اعمال شده در جزییات اجرای این طرح و نیز پوشش خبری هدایت شده و مصونیت امنیتی بالای آن گویای حضور نیروهای کاربلد، با نفوذ و قدرتمند در این ماجراست.

دست به کار شدن یک جریان نامعلوم

در طرحی که این جریان با حملات شیمیایی فوق کلید زده است می‌بایست، ضمن حذف بالاترین فرد و باند وابسته به او، اصل نظام را نگه داشت، زیرا به واسطه‌ی ماندن کلیت ساختار موجود است که باندهای پیروز می‌توانند امیدوار باشند قدرت و ثروت انباشته شده‌ی خود را حفظ و تامین کنند. این عملیات شباهتی به حتی سخت ترین جراحی‌های متعارف در یک نظام سیاسی ندارد، قرار نیست یک عضو بریده شود، قرار است برای نخستین بار و بعد از ۴۴ سال حماقت و جنایت و غارت، سر را از بدن جدا و یک سر بر همان بدن پیوند بزنند. آسان جلوه نمی‌کند. این جراحی تاریخی باید چند ویژگی داشته باشد:
۱) یک کار جمعی و مشترک است. (یک باند مافیایی به تنهایی قادر به این کار نیست. هم افزایی قدرت چندین لایه‌ی صاحب ثروت و قدرت و رانت اطلاعاتی لازم است که باید در یک هماهنگی مدیریت شده بتوانند قدرت عظیم و گسترده‌ی بیت رهبری را به چالش بکشند.)
۲) این ائتلاف باید نهادهایی را که می‌توانند، در صورت اطاعت از بیت رهبری، طرح را به شکست بکشانند در کنار خود و نه در مقابل خود داشته باشد: از جمله سپاه و سازمان اطلاعات آن را. در غیر این صورت سرنوشت کودتای نوژه در روایت چهل سال بعدی آن را تجربه خواهند کرد.
۳) باید با اعتماد و اطمینان بالایی دست به این کار بزنند چرا که، همان طور که خامنه‌ای در یگانه صحبت خود در مورد حملات شیمیایی به مدارس تهدید کرد با یک واکنش بی رحم، بی عفو و وحشیانه روبر خواهند شد.
۴) باید پشتیبانی خارجی برای خود داشته باشند. اما از جانب چه کشور یا کشورهایی؟ در این باره سه فرضیه مطرح است:
a. پشتیبان خارجی روسیه است که نمی‌خواهد ایران رها شده از دست رژیم یا یک ایران وادار شده به پذیرش برجام به سمت آمریکا و غرب بغلطد. در مورد چین هم چنین چیزی می‌گویند.
b. پشتیبان خارجی آمریکاست که می‌خواهد با اتکاء به لایه‌های سازشکار نظام، لایه‌های دردسرساز و رادیکال آن را قیچی کند و بدون ورود به یک جنگ پرهزینه و پرمشقت، مشکل خاورمیانه‌ای واشنگتن را حل کرده و تمرکز استراتژیک خود را روی مقابله با روسیه و چین بگذارد.
c. پشتیبان خارجی اسرائیل است که می‌خواهد روایت بازتعریف شده‌ای از جمهوری اسلامی را در جهت منافع درازمدت خود در ایران پس از خامنه‌ای نگه دارد.
مورد اول برای باور قدری سخت است چون بهترین و بالاترین هماهنگی میان بیت رهبری و کرملین برقرار است. بعید است که مسکو-یا به قول برخی پکن- بخواهد گاو نه من شیرده خود را به این روش سر ببُرد. تعهد عمیق و فعال رژیم ایران در کنار روسیه در جنگ اوکرایین می‌تواند شاهدی بر این مدعا باشد. روسیه به ایران برای پیروزی در جنگ نیاز دارد و دلیلی برای به هم زدن پشتیبانی منظم و همه‌ی جانبه‌ی بیت رهبری از خود ندارد.
مورد دوم هم قدری خارج از دسترس توانمندی‌های شناخته شده‌ی سیاسی و اطلاعاتی معمول آمریکا در ایران به نظر می‌رسد. این فرضیه شاید بیشتر بر اساس سابقه‌ی تاریخی حک شده در حافظه‌ی جمعی ایرانیان (کودتای ۲۸ مرداد) از یکسو و نیز عمده و اصلی بودن نقش آمریکا در ماجرای مذاکرات برجام و اعمال موثر تحریم‌ها از جانب واشنگتن از سوی دیگر رقم خورده باشد. البته از یاد نبریم که آمریکا بدنه‌ی اصلی رژیم عراق را در آستانه‌ی اشغال این کشور در سال ۲۰۰۳ با خریدن و از سر راه برداشتن ژنرال‌های اطراف صدام تضعیف کرد.
مورد سوم اما با توجه به عمق و گستره‌ی نفوذ عوامل وابسته به اسرائیل در درون نهادهای سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و مذهبی رژیم بیشتر محتمل به نظر می‌رسد. ضمن آن که امضای اسرائیل در برخی از کارهای مشابه آن چه در این طرح مسموم سازی دانش آموزان گذشت دیده می‌شود، به طور مثال استفاده از ریزپهبادها برای عملیات خرابکاری در درون کشور.
از طرفی، شواهد برون کشوری در مورد حرکت اسرائیل در راستای به ثمر رساندن چنین طرحی بیشتر مشهود است. به طور مثال، برخی رسانه‌های فارسی زبان دارای نفوذ خارج از کشور، مانند ایران اینترنشنال و من و تو به همراه یک مجموعه کمابیش هماهنگ تبلیغاتی از رسانه‌های دست راستی دیگر، برای تبلیغ و جا انداختن جریانی که قرار است نقش پوشش خارجی-اپوزیسیونی کودتای مافیایی مورد بحث را ایفاء کند.
از سوی دیگر، برخی از خواست‌ها و ویژگی هایی که نمی‌تواند جز در خارج از کشور و از قول بخشی از اپوزیسیون، به نیابت از مافیاهای کودتاچی در درون نظام بیان شود از حالا توسط جریانی که مورد حمایت رسانه‌های وابسته به اسرائیل است فرموله می‌شوند:
• پایان بخشیدن به فعالیت‌های اتمی ایران
• پایان بخشیدن به توسعه‌ی موشکی و پهبادی ایران
• اتمام هرگونه پشتیبانی از مخالفین اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه
• ختم حضور نیروهای وابسته به سپاه در کشورهای خاورمیانه
• آشتی ملی
• عفو عمومی
• دعوت از شرکت‌های غربی برای سرمایه گذاری در ایران
• دعوت مکرر از اسرائیل و کارشناسان آن برای حل و فصل مشکلات کشور
• قرار دادن کامل ایران در جبهه‌ی غرب و پیمان ابراهیم
این فهرست به خوبی نکات مطلوب تل آویو و البته تا حدی واشنگتن است. بسیاری از موارد فهرست بالا را می‌توان در مصاحبه‌ی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر کنونی در مصاحبه با تلویزیون «ایران اینترنشنال» ـ که قرار بود نماینده‌ی منافع عربستان سعودی باشد! - می‌بینیم (اینجا)
در این سناریو، در یک پیوند و همسویی، در ابتدا غیرمستقیم و به تدریج مستقیم، میان مافیاهای کودتاچی داخل و جریان راست مورد اعتماد اسرائیل در اپوزیسیون ایرانی، به سوی نوعی از تدارکِ جا به جایی قدرت در بالا می‌رویم. انگیزه‌ی واقعی اسرائیل برای فعال کردن این طرح، به جای بمباران و تخریب و تجزیه‌ی ایران، می‌تواند علاوه بر وخامت اوضاع سیاسی داخلی اسرائیل، جدیت واشنگتن برای پرهیز از ورود به جنگ نظامی به بهانه‌ی مقابله با احتمال دستیابی رژیم به سلاح اتمی و تلاش بی سابقه برای ممانعت تهاجم نظامی توسط اسرائیل باشد. البته ملاحظات استراتژیک اسرائیل در این سناریو به ورای این موضوع می‌رود و قابل پیش بینی است که همدستی و همراهی ضمنی یا آشکار واشنگتن و چه بسا لندن را با خود به همراه داشته باشد، اما مدیریت کار در تل‎آویو خواهد ماند.

چگونگی فروش سناریو به مردم

بدیهی است که ریختن چنین زهر تلخی به گلوی ملت ایران نمی‌تواند بدون عبور دادن برنامه ریزی شده‌ی کشور از یک دوره‌ی پرآشوب و هرج و مرج و قحطی و بی نظمی برای ایجاد شوک، وحشت و اضطراب و ناامیدی میان مردم ایران برای وادارسازی افکار عمومی و اکثریت ملت به اقدامی نظم آفرین و امنیت بخش در قالب طرح بالا باشد.
به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که عملیات مسموم سازی دانش آموزان شاید شروع یک طرح گسترده، چند لایه، پیچیده، پرهزینه اما هدفمند است که به واسطه‌ی آن قرار است بخشی از حاکمیت ناکارآمد، انعطاف ناپذیر و مشکل زای جمهوری اسلامی جراحی شده و به دور انداخته شود و بعد، با پیوند زدن بخشی از اپوزیسیون راست ایرانی تحت حمایت بیگانه به باقیمانده‌ی درون نظام، توهم تغییر سیاسی، بدون تغییر ساختار توزیع ثروت در ایران، دامن زده شود. میلیاردرهای غارتگر و خصولتی و پاسدار-سرمایه دارهای مافیاهای کنونی به این ترتیب جایگاه اقتصادی و اجتماعی و تا حدی سیاسی خود را حفظ می‌کنند و در قالب‌های متفاوتی در آینده در خدمت اسرائیل و آمریکا و غرب و گسترش منافع قبیله‌ای خویش عمل می‌کنند. قالب هایی که در آن، به طور مثال، به جای ولی فقیه، جانشینِ اپوزیسیونی او (شاه یا چیزی شبیه به آن) مستقر می‌شود، اما دست به ثروت‌های به غارت رفته و موقعیت و منافع و امنیت چپاولگران (پاسدار، آخوند، گنده بازاری‌ها و...) کنونی که در واقع طبقه‌ی برتر فعلی ساختار طبقاتی ایران را تشکیل می‌دهند نخواهد زد.
این سناریو البته فقط یک فرضیه و گمانه زنی است که، حتی اگر صحت داشته باشد، باید با چالش مهم اراده‌ی قوی بخشی از مردم ایران برای تغییرات ریشه‌ای و ساختاری در بطن جامعه ربرو شود و آن را در هم شکند. جنبش زن، زندگی، آزادی، در ترکیب با یک قیام اجتماعی دارای ماهیت طبقاتی و معیشتی، برای ایجاد دگرگونی‌های ریشه‌ای در ساختار قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی در ایران می‌تواند هر سناریو تغییر از بالایی را به هم بزند. فراموش نکنیم که قدرت‌های بزرگ برای تامین منافع درازمدت خود در ایران و منطقه هر کاری می‌کنند و ما مردم ایران هستیم که باید برای تامین منافع ملی خویش با اتکاء به دانش و عقل و تجربه و همت خود به شکل متحد و آگاه تلاش کنیم. برای این منظور، داشتن سه عنصر مهم ۱) استراتژی مبارزاتی، ۲) سازماندهی مدنی و شهروندی و نیز رهبری سیاسی مستقل و مردمی لازم و ضروری است. و هر چه زودتر، بهتر.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه‎‌های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه‎ ی «بی ‎نهایت ‎گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی ‎نهایت ‎گرایی: نظریه ‎ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
توئیتر: KoroshErfani@



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy