ایران در شرایط چند-بحرانی قرار دارد و ایران دوستان و فعالان حقوق بشر نگران تحولات آن هستند. هر روز که از عمر رژیم پلید و پلشت جمهوری اسلامی بگذرد شرایط بدتر و بحرانی تر میشود. حیطهای از امور ایران نیست که از این امر مستثنی باشد. ویروس اسلامگرایی و محصولات آن یعنی ناکارآمدی، فساد، تبعیض و سرکوب سراسر کشور را به تساوی تحت انحطاط قرار داده است. کشور دیگر فراتر از انقلاب سیاسی به یک تغییر مسیر تاریخی و رنسانس نیاز دارد.
از همین جهت کشور برای سقوط رژیم نکبت و فلاکت و گذار به سکولاریسم، دمکراسی و حکومت قانون به گروهی از فعالان سیاسی مورد قبول جمعی از مردم و بدون سوء سابقه نیاز دارد. در میان افراد و احزابی که مطرح شدهاند شاهزاده رضا پهلوی با همراهی افرادی بدون حب و بغض چنین ظرفیتی را دارد مگر آن که از سه اصلی که خود گفته (ایران یکپارچه، دمکرات و سکولار) تخطی کند. شاهزاده بیشترین فاصله را با رژیم موجود، بیشترین هوادار را در میان ایرانیان معترض (در مقایسه با دیگر چهره ها) و بیشترین ظرفیت را برای همکاری نیروهای کارشناس و متخصص داراست. او همچنین در فضای بین المللی بدیل معنی داری به نظر میآید و وجاهت کافی برای راهبری کشور در دوران براندازی و گذار را دارد.
به دلایل زیر وی خیر الموجودین برای هدایت کشور تا زمان برگزاری همه پرسی برای تعیین شکل نظام و تشکیل دولت مابعد جمهوری اسلامی است:
۱. در نشست دانشگاه جرج تاون شاهزاده تنها کسی بود که در چارچوب یک رهبر سیاسی ملی سخن میگفت و رفتار میکرد. بقیه همه افرادی میهن دوست و اخلاقی و انساندوست هستند اما توافق کمتری بر روی آنها از حیث رهبری ملی وجود دارد. خود آنها نیز چنین ادعایی ندارند. شخصا نمیدانم چرا افرادی تا این حد از زنان حاضر یعنی گلشیفته، مصی و نازنین متنفر هستند که سخنانی زن ستیزانه و ناسزاگونه علیه آنها به کار میبرند. این زنان چه کاری غیر از تلاش و خدمت و همراهی با مردم ایران داشتهاند؟ هر سه شیرزن تنها با اتکا بر تلاش خویش پیشرفت کرده و بر خلاف ناسزاگویان که از انواع رانت (از جمله رانت تروریست بودن و قرار داشتن در کادرهای رژیم) برخوردار بودهاند اینها در حوزههای کاری خویش موفق بودهاند.
۲. شاهزاده رضا پهلوی را که در طول دو دههی گذشته دقیقا تحت نظر داشتهام (در کنار انتقاداتی که به برخی نظرات وی داشته و برای خود نگاه داشتهام چون بر این باورم که افراد در قدرت و رسانهها در انتقاد تقدم دارند) فردی متواضع، بدون حس انتقام جویی و تمامیت خواهی، آمادهی گفتگو، و اهل مدارا و مشورت یافتهام، ویژگی هایی که در رقبای وی به وفور دیده میشود تا حدی که از نبودن در یک نشست یا قرار داشتن تریبون در دست یک فعال سیاسی زن خشمگین هستند. کسانی که تشنهی قدرت و ثروت نیستند (مثل میلیاردرها) برای رهبری سیاسی مناسب ترند. ایشان حتما میدانند که نگرش انتقادی تحلیلگران تعطیل بردار نیست و نخواهد بود. اعضای همه گروههای تروریستی دوران انقلاب ۵۷ و نیز اسلامگرایانی که دورهای در قدرت بوده و از ان جدا شدهاند در ایران دشمنانی خونریز دارند که میخواهند از آنها انتقام بگیرند. اینها صدها هزار جان را گرفتهاند و زندگی میلیونها تن را ویران کردهاند و مردم اینها را فراموش نمیکنند. تنها کسی که میتواند برای آنها در ایران بعد از سقوط رژیم اسلامی امنیت و دادرسی عادلانه تر فراهم کند شاهزاده است. چپها با حس انتقام گیری که دارند اگر به جای اسلامگرایان به قدرت میرسیدند کمابیش همان اتفاقاتی میافتاد که افتاد. از همین جهت آنها اگر عاقل باشند از راهبری وی استقبال میکنند و نه این که به وی حمله کنند.
۳. شاهزاده در این میان رقیب حزبی جدیای ندارد. مجاهدین خلق پایگاه اجتماعیای در حد کمتر از یک درصد دارد. گروه هایی که خود را تحت عنوان جمهوریخواه معرفی میکنند اکثرا مارکسیست و سوسیالیست و اسلامیست هستند که اثری از خواستهای انقلابیون ۱۴۰۱ یعنی سکولاریسم، آزادیهای فردی و رفع تبعیضها و کوچک سازی دولت (که مقدمهی دمکراسی پایدار است) در مرام و رفتار آنها به چشم نمیخورد. اصلاح طلبان اگر هم به شرایط کشور اعتراض دارند در میان معترضان به بی لیاقتی و شراکت در جنایات شهرهاند و اکثر مردم از آنها گذشتهاند. در میان روحانیون شیعه و نظامیان و دیگر اقشار نیز چهرهای مقبول در حد رهبری ملی وجود ندارد. تنها چهرهی روحانی دوست داشتنی برای عموم معترضان مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی است که ادعای رهبری ندارد.
۴. پس از داستان وکالت، شاهزاده حدود ۶۰۰ هزار (در چند کارزار) موکل با اسم و رسم و آدرسای میل پیدا کرد اما رقبای وی حاضر نشدند خود را به مردم عرضه کنند. مخالفان شاهزاده وکالت و ولایت را یکی میگیرند که سخن بی اساسی است. عدد ۶۰۰ هزار تعداد موکلان واقعی وی نیست و او موکلان بیشتری دارد به سه دلیل: ۱) میلیونها ایرانی داخل کشور نه امکان ورود به سایت مزبور را برای رای دادن دارند و نه آزادی و امنیت انجام این کار را؛ ۲) بخشی از پادشاهی خواهان با این کارزار موافق نبودند؛ و ۳) به علت عدم شرکت رقبای سیاسی این کارزار به یک کارزار رقابتی تبدیل نشد. در صورت شرکت افرادی مثل جلایی پور، عبدی، زید آبادی، سروش، نگهدار، باقر پرهام یا فتاپور امضای وکالت به شاهزاده چند برابر میشد.
۵. همهی کسانی که ادعای پنهان رقابت با شاهزاده را دارند بیش از شاهزاده جامعهی ایران را دو قطبی میسازند. اگر به استدلال برخی، شاهزاده مخالفان جدی دارد باید صبر کنند تا دیگران خود را عرضه کنند تا ببینند چه قشقرقی بر پا خواهد شد. به اظهار نظرهای مخاطبان در فضای مجازی به واکنش سروش به نشست جرج تاون یا مقالهی نگهدار در مورد جنبش اخیر یا مطالب جلایی پور نگاه کنید تا به سطح تنفر عمومی از اصلاح طلبان چپ و اسلامگرا پی ببرید.
۶. برخورد زشت و غیر انسانی برخی مخالفان شاهزاده در طی شش ماه انقلاب ۱۴۰۱ و واکنش معقول شاهزاده وی را از لحاظ اخلاقی و انسانی در مقامی برتر از رقبای سیاسی وی مینشاند. جاه طلبان هنوز کار رژیم تمام نشده بر سر تقسیم غنائم به فحاشی و حمله روی آوردهاند. برخی اقدامات مورد انتقاد پادشاهی خواهان را نمیتوان به حساب شاهزاده نوشت. اگر قرار چنین باشد اثری از اعتبار برای چپها و مسلمانان باقی نمیماند.
۷. فاصلهی شاهزاده از احزاب سیاسی و سیاست جاری در چهار دههی اخیر که به عنوان امری منفی در کارنامهی وی ذکر میشود یک نکتهی مثبت است. او کمتر از دیگر سیاستمداران آلوده به رقابتهای سیاسی و تصمیم گیریهای نادرستی است که در چهار دهه اخیر در جریان بوده است.
۸. نوستالژی دوران پهلوی سرمایهای قابل توجه است که دیگر گروهها و احزاب سیاسی آن را فاقدند. این نوستالژی به گذار آرام تر از دوران نکبت و انحطاط به دوران ایران آزاد کمک خواهد کرد.
۹. توجه قابل توجهی در داخل کشور به سلسلهی پهلوی به چشم میخورد. حتی اگر نظر سنجیها مورد اعتماد نباشند پر بازدید شدن کاخ سعد آباد (بیشترین در مقایسه با دیگر موزه ها) نشان میدهند که مردم کنجکاو هستند در مورد آن دوره بیشتر بدانند. آنها دروغهای بوقهای تبلیغاتی در مورد دوران پهلوی را باور نمیکنند. مرتضی ادیبزاده مدیرکل موزهها در مورد بازدیدهای سال ۱۴۰۱ میگوید: «بر اساس آمار موجود، تا کنون ۱۸ میلیون و ۷۰۴ هزار و ۴۵۳ نفر از موزهها و اماکن فرهنگیتاریخی تحت پوشش وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بازدید کردهاند. از این تعداد، مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد با تعداد ۳ میلیون و ۱۲۱ هزار و ۱۰۱ نفر- بازدید و مجموعه جهانی کاخ گلستان با تعداد ۲ میلیون و ۱۰۶ هزار و ۶۰۳ نفر-بازدید، پر بازدیدترین موزهها و مجموعههای تابعه وزارتخانه بودهاند.» (ایسنا ۲۸ بهمن ۱۴۰۱)
۱۰. به همهی کسانی که نگران دیکتاتوری احتمالی شاهزاده (بعد از دوران گذار و در صورت رای دادن اکثریت به وی) هستند این نکته را باید گفت اولا بیشتر نگران تمامیت خواهی موجود باشند و ثانیا یک نفر به تنهایی یا چند نفر با همراهی به دیکتاتور تبدیل نمیشوند. هر کس در ایران آینده به قدرت برسد باید مثل امروز زیر ذره بین رسانهها و تحلیلگران باشد. به شما اطمینان میدهم تا روزی که جان در بدن دارم از نقد هر حکومتی بر اساس چارچوبهای عقلگرایانه و علمی و تجربی دست بر نخواهم داشت. اگر همهی کسانی که امروز در کار نقد جمهوری اسلامی هستند همچنان منتقد هر حکومتی بمانند نظام دیکتاتوری دیگری شکل نمیگیرد. این موضوع است که آزادی را تضمین میکند. اکثر روشنفکران و روزنامه نگاران ایرانی در سال ۵۷ مسئولیت خود را فراموش کردند و آنها که فراموش نکردند سرکوب شدند.
شخصا نسبتی مساوی با شکل حکومتی مشروطه و جمهوری دارم چون محتوای حکومت (فرهنگ سیاسی و نهادهایی برای تضمین دمکراسی در سه سطح ملی، استانی و محلی، استیفای حقوق مردم، حاکمیت قانون، آزادیهای چهارگانه و کوچکی دولت) را مهم تر از شکل آن میدانم. پادشاهیهای مشروطه و جمهوریهای دمکراتیک و باز وجود دارند و جمهوری و سلطنتهای دیکتاتوری و بسته. دعوای پادشاهی و جمهوری اهمیتی ندارد و جنگ زرگری و قدرت است. روسیه و چین جمهوریاند و چندین کشور دمکراتیک و باز اروپایی پادشاهی مشروطه.
در شرایط امروز سیاست مربوط به ایران فرد و حزبی در قد و قامت جمهوریخواهی در کشور دومام یعنی ایالات متحده در میان چهرههای سیاسی ایرانی و ایرانی تبار نمیبینم که ظرفیت راهبری در دوران گذار را داشته باشد. جمهوریخواه مورد نظر من طرفدار آزادی مطلق بیان و قدرت مردم (مثل داشتن و حمل سلاح برای دفاع شخصی بر اساس تبصره دوم قانون اساسی)، باورمند به تجارت آزاد و نظام سرمایه داری، گردش نخبگان، فردگرایی، دولت کوچک، و حاکمیت قانون است. کسانی که خود را تحت عنوان جمهوریخواه در میان ایرانیان معرفی میکنند اکثرا مارکسیست یا تروریستهای سابق و رفرم ناشده هستند و هیچ گونه باور به فردگرایی و دولت کوچک و قدرت مردم (حق خرید، تملک و حمل سلاح) در آنها مشاهده نمیشود. آنها در انقلاب ۱۴۰۱ نیز اکثرا ناظر بودهاند و نه فعال. از پشت سر نمیتوان رهبری کرد.
کودتای شیمیایی علیهی خامنهای؟ کورش عرفانی